چادرهای مهر از بم تا کرمانشاه







سهیلا نوری
زلزله که کرمانشاه را لرزاند، قلبش لرزید. بی‌وقفه خاطرات بم برایش مرور شد. همان خاطره‌هایی که به ویرانی و سوگواری سنجاق شده‌اند. از آن زمان برایش مسجل شد کودکان مظلوم ترین‌هایی هستند که آسیب زلزله را تا سال‌ها با خودشان حمل می‌کنند و اگر زود به فریادشان نرسیم باید در آینده‌ای نه چندان دور بر ویرانه‌های وجودشان سوگواری کنیم. همین شد که با وقوع زمین لرزه کرمانشاه، دست و دلش برای کودکان کرد لرزید و در طلایی‌ترین زمان خودش را به اینجا رساند.
با «معصومه وطنی » که این روزها مردمان شهر «ازگله» و روستاهای اطراف از او به عنوان شخصیتی محبوب یاد می کنند در میان هیاهوی شادی بچه ها در حالی که کنار چادرها و ویرانه های شهر مشغول بازی بودند همکلام شدم تا از حاصل تلاش های بی وقفه خود و همراهانش در  مناطق زلزله زده برایم بگوید

هرچه را که از یک شهر انتظار‌داری باید دوربریزی و در این شهر قدم بگذاری. البته پیش از زلزله هم چندان برو و بیایی نداشت ولی حالا که نیمی از خانه‌هایش به تلی از خاک و نیم دیگرشان به خرابه‌هایی بدل شده‌اند، به غمکده‌ای می‌ماند که هر گوشه آن در حسرت نگاهی مهربان است.
شهر «ازگله» کانون زلزله بود، اما تعداد جانباخته‌هایش نسبت به آنهایی که در شهرستان سرپل ذهاب و شهر و روستاهای اطراف جانشان را از دست داده‌اند بسیار کمتر است. در این شهر همه از آن پدری صحبت می‌کنند که تک تک اعضای خانواده‌اش را از زیر آوار بیرون کشید، اما نوبت به خودش که رسید، تسلیم خشم زمین لرزه شد.
غم در گوشه و کنار این شهر جا خوش کرده، اما دیدن صحنه‌های بازی و شادمانی کودکانی که هنوز خاطره خانه‌های آوار شده بر سرشان را فراموش نکرده‌اند و هر بار که پس لرزه‌ای رخ می‌دهد به یاد آن شب، مثل بید به خودشان می‌لرزند، فضای غمبار شهر را تلطیف می‌کند.
این ویژگی شهر «ازگله» مرهون تلاش‌های بانو معصومه وطنی و همراهانش در انجمن حامی است، همان انجمنی که تاکنون تعداد زیادی چادر ضدآب، لباس زیر، جوراب و کانکس سرویس بهداشتی را به مناطق زلزله زده کرمانشاه ارسال کرده است اما از آنجا که هدف اصلی‌اش ساخت، بازسازی، توسعه و تجهیز فضاهای آموزشی و فرهنگی در مناطق بسیار دورافتاده و محروم است چادر «کودکان حامی» را در شهر «ازگله» برپا کرده تا به این واسطه کودکان این شهر و روستاهای اطراف که در معرض آسیب‌های روحی و روانی ناشی از زمین لرزه قرار دارند تحت آموزش‌های تخصصی و لازم قرار بگیرند. کاری که مردم شهر بشدت از آن استقبال کرده‌اند، چراکه در میان همه حرف هایشان این جمله‌ها میخکوبم کرد؛ «زلزله برای ما آنقدرها هم بد نشد. تا پیش از این کسی ما را نمی‌شناخت و اسم شهرمان به گوش کسی نرسیده بود چه برسد به اینکه توجه مسئولان شامل حال‌مان شود، اما زلزله که شهرمان را ویران کرد تازه مردم فهمیدند در غرب ایران شهری به نام ازگله وجود دارد و ما را شرمنده مهربانی هایشان کردند. از آن مهم‌تر اینکه زلزله با ما کاری کرد که خودمان را هم فراموش کردیم چه برسد به بچه‌هایمان، اما این «دده معصومه» و دوستانش را خدا خیر بدهد، آمدند و در این آشفته بازار به داد بچه‌های ما رسیدند.»
 موهبت‌های زلزله
«معصومه وطنی» بانویی که تا دوسال بعد از زلزله بم در آن شهر ماند و تجربه حضور 2 ساله در ویرانه‌های بم را تا همیشه در ذهن و قلبش دارد این بار با لرزیدن غرب ایران راهی این منطقه شد تا آسیب پذیر‌ترین قشر در این قبیل بحران‌ها را دریابد. او که بنا بر تجربه‌های پیشین، دو هفته صبر کرد تا از وقوع زمین لرزه بگذرد و خروش سیل کمک رسانی‌ها بخوابد تا به غرب کشور بیاید و کودکان را از لحاظ عاطفی دریابد در این باره گفت:«معمولاً دو تا سه هفته بعد از وقوع چنین بحران هایی، تب امدادرسانی فروکش می‌کند و تازه آن زمان است که آسیب‌های روحی و روانی نمایان می‌شوند. بخصوص در مورد کودکان که باید بموقع وضعیت‌شان مورد واکاوی و درمان قرار بگیرد تا کمترین آسیب متوجه آنها شود. از سویی دیگر نمی‌خواستم کاری را به‌صورت انفرادی انجام دهم، هر چه باشد یک دست صدا ندارد و با همکاری می‌توانستم به کودکان آسیب دیده کرمانشاهی کمک بیشتری کنم. به همین خاطر موضوع را با مسئولان «انجمن حامی» که مدتی است با آنها همکاری دارم، مطرح کردم و پس از استقبال آنها، راهی استان کرمانشاه شدم. از آنجا که در این شرایط بهتر است به راهنمایی مردم بومی توجه کرد از آنها خواستم نظرشان را درباره بهترین مکان برای برپایی چادرهای آموزشی انجمن حامی بگویند.»
به این ترتیب چادر «کودکان حامى» در میان چادرهای اهالی ازگله برپا شد و مردم محلی که در طول دو هفته نخست بواسطه کمک‌های بی‌دریغ هموطنان بخوبی اعتماد‌شان جلب شده بود از «معصومه وطنی» و همراهانش استقبال کردند. به گفته وی هدف اصلی، رسیدگی به وضعیت کودکان و نوجوانان منطقه بود اما طبیعی است که خانواده‌ها نیز تأثیر این همراهی را دریافت کردند کمااینکه زنان و مردان ازگله می‌گویند شب‌ها از چادر کودکان حامی برای شب نشینی به چادر ما می‌آیند و چیزهایی یادمان می‌دهند که تا به حال نمی‌دانستیم. شاید حرف خوبی نباشد اما همه این اتفاق‌های خوب بعد از زلزله شامل حال ما شده است. تازه فهمیدیم که چه چیزهایی را باید به فرزندان‌مان یاد می‌دادیم و چه حقوقی داشتیم که از ما دریغ شده بود.
 تهدید یا فرصت!
این اهمیت قائل شدنش برای کودکانی که در معرض آسیب‌های ناشی از زمین لرزه قرار گرفتند از حادثه بم ناشی می‌شود. در آن سال‌ها «معصومه وطنی» فارغ‌التحصیل رشته پژوهشگری علوم اجتماعی بود و موضوع پایان نامه‌اش (کودکان کار) دریچه‌های ذهن او را به سوی کودکان در معرض آسیب باز کرد به طوری که همواره اعتقاد داشت تنها با از میان برداشتن موانع پیش روی کودکان آسیب دیده، می‌توان آینده آنها را ضمانت کرد. «واقعیت این است که جذب کردن بچه‌ها از یک جهت کار ساده‌ای است و از جهتی دیگر کاری پیچیده، چرا که می‌توان با چند عدد کاغذ رنگی یا وسیله بازی سرگرم‌شان کرد، اما از بین بردن آسیب‌های روحی و روانی این گروه سنی که تجربه کوتاهی از زندگی دارند تنها با برنامه‌ریزی‌های دقیق و آموزش‌های اصولی امکان پذیر خواهد شد.
14 سال قبل که به‌عنوان امدادگر وارد شهر بم شدم، مردمانی بهت زده و سوگوار را می‌دیدم که کنترل رفتارهایشان را از دست داده بودند. به همان نسبت بچه‌هایی را می‌دیدم که هراس زمین لرزه وجودشان را درهم ریخته بود و بشدت گوشه گیر و ساکت بودند برای همین خودم را نسبت به آنها مسئول می‌دیدم و برای بهبود وضعیت‌شان همه توانایى‌ام را به کار گرفتم که خوشبختانه تأثیر خیلی خوبی هم داشت و حالا همان کودکان، جوان‌هایی توانمند شده‌اند که برای یاری کودکان کرمانشاه و مشارکت در حل مشکلات اجتماعی سر از پا نمی‌شناسند.
به همین خاطر با وقوع زمین لرزه غرب ایران، نمی‌توانستم دست روی دست بگذارم. خوشبختانه حالا هفته چهارمی است که در این شهر حضور دارم و تعداد زیادی از اعضای فعال و داوطلب انجمن هم به اینجا آمده‌اند تا هر یک بر اساس توانمندی هایشان، از طریق آموزش به ترمیم لایه‌های آسیب دیده شخصیت کودکان کردزبان بپردازند و در کنار آن مردم محلی را برای انجام این قبیل کارهای بااهمیت ترغیب کنند که خوشبختانه به نتایج خوبی هم رسیدیم و توانسته‌ایم توانمندی بومی‌های این منطقه را به آنها یادآور شویم تا در زمانی که ما در جمع‌شان حضور نداریم بتوانند کودکان را در زمینه کتاب و کتابخوانی تشویق کنند و آموزش‌های لازم را به آنها ارائه دهند تا از تهدید پیش آمده به‌عنوان یک فرصت استفاده کنند.
 چادرهایی از مهر و میهمان نوازی
«بم را نخل‌هایش زنده نگه داشت. همزمان با گرده افشانی درختان نخل در اسفند ماه، در شهر ویران شده بم پس از دو ماه جانی دوباره دمیده شد. آنچنان که گویی نخل‌ها دستان‌شان را به سوی مردمان بم گشودند و آنها را از زمین بلند کردند» این تعبیر معصومه وطنی از شهر مرده بم آن هم دو ماه پس از وقوع آن زلزله مهیب است که با تلنگر طبیعت به خودشان آمدند در حالی که می‌گوید: وضعیت کرمانشاه این طور نبود. سیل مهربانی هموطنان به قدری تأثیرگذار بود که مردم شوک زده کرمانشاه، زودتر از آنکه انتظارش می‌رفت به جریان زندگی بازگشتند، البته آدمیزاد به عادت است که زنده می‌ماند. همه ما به شرایط خو می‌گیریم و کرد زبان‌های کشورمان هم از این قاعده مستثنی نیستند ولی الحق و الانصاف که مردم سنگ تمام گذاشتند و همین باعث شد وقتی من و همراهانم با هدف آموزش به کودکان زلزله زده کرمانشاه به اینجا آمدیم، با آغوش باز از ما استقبال کردند.»
 اینجا مردمانی بسیار بامحبت و قدردان دارد، چادرهای کوچک و خالی از امکاناتشان پر است از مهر و میهمان نوازی. برای همین وسعت نگاه‌شان است که این روزها جای خالی آموزش را بخوبی درک کرده‌اند و حالا با عطش یادگیری، همراه کسانی شده‌اند که قلب‌شان برای بازسازی غرب ایران می‌تپد.


نیم نگاه
اینجا مردمانی بسیار بامحبت و قدردان دارد، چادرهای کوچک و خالی از امکاناتشان پر است از مهر و میهمان نوازی. برای همین وسعت نگاه‌شان است که این روزها جای خالی آموزش را بخوبی درک کرده‌اند و حالا با عطش یادگیری، همراه کسانی شده‌اند که قلب‌شان برای بازسازی غرب ایران می‌تپد