روزنامه ابتکار
1395/12/15
اصالت و عظمت فردوسی و حافظ شهسواران فرهنگ ایران باستان
تو این را دروغ و فسانه مدانبه یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
حکیم توس
گروه اندیشه ـ سهراب گنجیمراد: در میان چهار سخنگوی وجدان ایرانی: فردوسی، مولوی، حافظ و سعدی؛ دو تن از منظری خاص با دو نفر دیگر، تفاوتی ماهوی و اساسی دارند: رسوخ در بطن فرهنگ ایران باستان. مولوی نابغه دهر است و سعدی استاد سخن. اما رسوخ حکیم توس و لسان الغیب در فرهنگ ایران باستان باعث شده که گوی سبقت را از آن دو بربایند. از این نظر، مولوی و سعدی «عظیم» هستند و فردوسی و حافظ «اصیل و عظیم». این دو هم شاعرند و هم مربی و احیاکننده ایران باستان. متاسفانه به این جنبه فوقالعاده مهم، اصلاً توجه نشده است.
شاهنامه شاه نامه نیست!
این دو، دو بال دارند یکی در قرآن و اسلام و دیگری در اوستا و متون مزدیسنا. بسیاری از قسمتهای شاهنامه بدون مراجعه به اوستا و متون مزدیسنا قابل تفسیر نیست. عدم توجه به فرهنگ ایران باستان، سر نخهای تفسیر فردوسی را از دست ما خارج کرده است. وقتی مفسرین شاهنامه اعلام میکنند: « شاهنامه شاه نامه نیست»، عملاً راه شناخت فردوسی و درک والای او از ایران باستان را مسدود کردهاند. بدون توجه به این رمز گاهان زرتشت که انسان کامل را موبد ـ شهریار میداند، تفسیر اصیل فردوسی ممکن نیست. تاکید فراوان نقالان و مفسرین شاهنامه در تجلیل از رستم، سد باب فردوسیشناسی شده است. فریدون و کیخسرو، شاهان فرهمند شاهنامهاند و لب و مغز آن. بدون آنها شاهنامه بیمعناست. داستانِ داستانها در شاهنامه، داستان رستم و اسفندیار نیست، امری که تقریباً تمامی مفسرین به آن اذعان دارند. البته کسی در عظمت رستم، جهان پهلوان ایران که داستان سلحشوری و راهگشایی او نیمی از شاهنامه را در بر میگیرد و زال مشاور عالی کیانیان شکی ندارد. حضور این دو در قسمت حماسی شاهنامه مایه امید ایرانیان است. اما این دو، انسان کامل شاهنامه نیستند. به راهنمایی پیران رهشناس فرهنگ ایران باستان و با توجه خاص به رمز بزرگ گاهانی: «ساحت موبد ـ شهریاری انسان کامل» و تطبیق این ابعاد بر دو شاه فرهمند شاهنامه. در داستان کیخسرو متوجه میشویم که زال و رستم خاک قدوم کیخسروند. بله، شاهنامه شاه نامه است.
در زیر به چند نمونه از این توجه نداشتنها اشاره میکنم. البته این مطلب فوقالعاده مهم و پیچیده را نمیتوان در یک صفحه توضیح داد و فقط به برخی عناوین اشاره میشود و با توضیح مختصری از آن میگذریم:
نکته اول: نام «فردوسی»، نماد پردیس ایرانی است: سیاوشگرد شاهنامه یا «کَنْگ دژ» متون مزدیسنا که کاملاً از دید مفسرین شاهنامه محو شده است. شاهرخ مسکوب در کتاب مفید سوگ سیاوش درباره این شهر مینویسد: «سیاوش، سیاوشگرد را بنا میکند، شهری چون شهرهای دیگر، با دو فرسنگ پهنا و درازا، با میدان و ایوان و کاخ و باغ و بناهای فراخ، بیهیچ خصلت اسرارآمیز و آنجهانی....». نویسنده اصلاً به اهمیت والای این شهر توجه نکرده است.
توجه نداشتن به این کانون بزرگ فرهنگی و شهر آرمانی ایرانیان واقعاً فاجعه است. فردوسی آمده تا این پردیس ایرانی را احیا کند. شهر آرمانی ایرانیان که هزاران سال قبل از افلاطون و طرح نظریه شهر آرمانی او، در ایران باستان و در میان مغان مطرح بوده است. دویست سال قبل از طرح حکیم حاکم افلاطون، ما با پشتوانه این شهر آرمانی، حکیم حاکم خود: کوروش کبیر، پادشاه ظاهر و باطن را به عالم هدیه کردیم، عالمی که هنوز مبهوت بزرگی او است. در همین روزنامه در دو جای مختلف به این امر پرداختهام: «تاریخ و اسطوره در ملکوت قالی» (24 بهمن) و «هنر ایرانی، کرنش جهانی» (2 اسفند). در آنجا با توجه به اینکه قالی نماد سیاوشگرد و پردیس ایرانی است به این مطلب پرداختم. اگر فردوسی داستان مبسوط سیاوش و تاسیس سیاوشگرد را محفوظ نگه نداشته بود، ما فقط اشارات کوتاه متون مزدیسنا را در اختیار داشتیم و از عهده ربط و فهم این رکن مهم ایران باستان فرو میماندیم.
نکته دوم: توجه نداشتن به متون مزدیسنا و اوستا در رمزگشایی از داستانها. هفت خوان بدون هفت امشاسپند و داستان کیخسرو و فریدون بدون راز بزرگ گاهان زرتشت: موبد ـ شهریاری، بیمعنا هستند. فردوسی تمامی هنر خود را در داستان هفت خوان رستم به کار گرفته و داستانی پیچیده و پر رمز و راز را پدیده آورده است. سمبلهای سنگین و پیچیده این داستان باعث حیرت محققین راستین فرهنگ ایران باستان (دکتر بابک عالیخانی: درس گفتارهای رموز اشراقی شاهنامه) شده است. از راز سپید بودن دیو (دیو سپید) تا انطباق حیرتآور 7 خوان با 7 فرشته اهورامزدا. خصوصیت موبد ـ شهریاری انسان کامل، کمک بزرگی به فهم عظمت دو شاه فرهمند شاهنامه: فریدون و کیخسرو میکند. در مطلب قبلی در همین روزنامه: «فریدون و جم را خلف چون تو نیست» (7 اسفند) به بُعد موبد ـ شهریاری انسان کامل گاهان با طرح مسئله سه کاست در ایران باستان اشاره کردم. همان ابعاد بر این دو شاه فرهمند هم منطبق میشود و شاهراهی گرانبها برای فهم شاهنامه در اختیار ما قرار میدهد. فریدون و کیخسرو دو انسان کامل و موبد ـ شهریار شاهنامه هستند. رستم و زال در کاست: نظامیان (شهریار) قرار میگیرند و تحت امر کیخسرو (موبد ـ شهریار).
پیر مغان ابداع حافظ!
مسئله فوق در مورد حافظ هم کاملاً صادق است. به رسوخ لسانالغیب در اوستا و ایران باستان اصلاً توجه نکردهایم. بسیاری از ما دیوان حافظ را در کنار قرآن پدر بزرگ و مادر بزرگمان دیدهایم و گمان میکنیم که علت آن را هم میدانیم. اما اشتباه میکنیم، یکی از دلایل آن «حافظ قرآن» بودن است.
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
دلیل دیگرش «حافظ فرهنگ ایران باستان» بودن است. این عقاب و شاهین تیز پرواز ایران باستان، بالی در قرآن دارد و بالی در اوستا. ما این جنبه دوم را اصلاً درک نکردهایم. در حافظنامهها با حذف این جنبه، عملاً نیمی از شخصیت حافظ مغفول مانده است. حافظ با طرح مغان: پیر مغان، دیر مغان، خرابات مغان؛ تا ابد فرهنگ ایران باستان را تضمین کرده است. شاعر عارف مسلمان از قشر دین اسلام (شریعت) به مغز و باطن آن (طریقت) نفوذ کرده و به بطن ایران باستان نفوذ کرده و تا عمق آن پیش رانده.
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاکبوسی این در نمیکنم
در زیر به چند نمونه از این عدم توجه اشاره میکنم:
نکته اول، دام زندگینامه حافظ و محصور شدن در روشهای تاریخی امروزی: محدودشدن به زندگینامه بزرگان، بدون توجه به سایر ابعاد آنها، از مشکلات عظیم بررسی آنان است. شاید ما نتوانیم در زندگینامه حافظ به ارتباط او با پیران رهشناس ایران باستان مطالبی بیابیم. اما این امر بهمعنای آن نیست که چشممان را بر روی ارادت اعجابآور او به مغان باستان ببندیم که این ارتباط و دلسپردگی خیرهکننده در اشعار، بدون عجینشدن تار و پود زندگی حافظ با ایران باستان کاملاً بیمعناست.
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما، هر چه کند عین عنایت باشد
توجه به مکتوبات، اسناد و روایت تاریخی کار بسیار پسندیدهای است اما فهم و ضبط عبارات به تنهایی کافی نیست. زندگینامه در کنار آثار و اشعار قرار میگیرند و هر دو اینها در ید قدرت شخصیت باطنی و چند ساحتی لسانالغیب. فهم اشارات (قدر مجموعه گل / معانی) بسیار بالاتر و لطیفتر از فهم عبارات (ورق) است.
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
شالوده دیوان حافظ
مطلب دوم، عدم توجه به توانایی اعجابآور لسانالغیب در رسوخ به فرهنگ ایران باستان است. یکی از محکمترین دلایل این امر، پِی و شالوده دیوان حافظ است. مسئلهای از این مهمتر در دیوان هیچ شاعری پیدا نمیکنیم. اگر احادیث و آیات قرآن را از مثنوی حذف کنیم، مثنوی فرو میریزد. شاهنامه بدون کیخسرو، فریدون، زال و رستم بیمعناست و البته دیوان حافظ بدون پیر مغان، دیر مغان و خرابات مغان.
آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
این پی و شالوده از کجا و با چه همت و روشبینی و با چه «اصالتی» بهدست حافظ افتاده است؟ توجه به این امر میتواند راهی روشن برای تفسیر شاعر عارف مشکلگو، در دسترس ما قرار بدهد. اما چه باید گفت، آنگاه که در حافظنامه مینویسند: «پیر مغان ابداع حافظ است». با این خبط عظیم، سه هزار سال سابقه مغان را انکار کرده و راه شناخت پیر مغان و حافظ را مسدود کردهاند. آیا اصلاً به ذهن آنها خطور کرده: چرا شاعر عارف مسلمان قرن 8 ق (15 م) باید سه هزار سال به عقب برگردد (1500 قبل از میلاد) تا مُهر مغان را بر پیشانی دیوانش بزند؟ توجه به اهمیت این پرسش منوط به درک عظمت اقیانوس حکمت مغانی است که در پشت سر حافظ قرار دارد.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کِی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
در واژهنامه آخر دیوان حافظ به تصحیح علامه قزوینی، واژه: «مغان» و «پیر مغان» وجود ندارد. در توضیح واژه «پیر» هم اینطور آمده است: «در اشعار حافظ ترکیبات مختلفی از «پیر» به کار رفته که بیش از همه «پیر مغان» است و جز آن، چون«پیر می فروش + پیر خرابات + پیر پیمانهکش + پیر گلرنگ + پیر طریقت + پیر صحبت» که غالب این ترکیبات به شیوه صوفیان ملامتیه و به اسلوب مصطلحات قلندری است». در اینجا بهجای پرداختن به ضرباهنگ ایران باستان: حکمت مغانی، به ذکر صوفیان ملامتیه اکتفا شده که هیچ کمکی به خواننده نمیکند.
این امر را میتوان به جا انداختن و غفلت از یک واژه توجیه کرد و رد شد اما این غفلت از حکمت مغانی سابقهای طولانی دارد. متاسفانه مترجمین متون مزدیسنا و محققین فرهنگ و تاریخ ایران باستان و مفسرین شاهنامه متوجه اتصال و وحدت فرهنگ ایران باستان در قبل و بعد زرتشت نشدهاند. بسیاری از این افراد یا شاگردان مستقیم شرقشناسان غربی بودهاند یا خودآگاه یا ناخودآگاه از روش آکادمیک و ناقص آنها متاثر بودهاند. عدم درک اتصال قبل و بعد زرتشت و نقش مهم مغان در این اتصال و پیوستگی و اذعان نداشتن به وجود عرفان زرتشتی و حکمت مغانی از سوی شرقشناسان غربی (بویس و دیگران) و تبعیت محققین ما (مهرداد بهار، عبدالحسین زرینکوب و...) از آنها بسیار دردناک است. تکهتکه کردن این خط ممتد و حلقه اتصال، باعث شده که مفسرین حافظ نتوانند به پیوند عمیق او با ایران باستان توجه کنند. وقتی اقیانوس پشت سر حافظ: حکمت مغانی نادیده گرفته میشود، چطور میتوان از اتصال معنوی قبل و بعد زرتشت و قبل و بعد اسلام و ارتباط عمیق حافظ (شاعر عارف مسلمان) با ایران باستان که باعث شده او به شاعری مغانی تبدیل شود، سخن گفت. عدم توجه به این پیوستگی معنوی بین قبل و بعد از اسلام در ایران باعث شده که مفسرین فردوسی و حافظ متوجه تناقضی عظیم و لاینحل در اینباره نشوند. خورشید افول یافته مغان در آثار شرقشناسان غربی و محققین، به یکباره دوباره در فردوسی و حافظ دو سخنگوی اصیل ایران باستان، طلوع میکند. یکی سیاوش و کیخسرو را در بطن شاهنامهاش زنده میکند (که ارتباط آنها با مغان انکارشدنی نیست) و دیگری مغان را ستون دیوانش قرار میدهد.
در مطلب آتی تفسیرهای سنتی و اصیل را از داستانهای شاهنامه بالاخص داستان سیاوش و کیخسرو و از دیوان حافظ و رباعیات خیام ارائه خواهم کرد. تفاسیری که به یکباره ورق تفسیر این سه سخنگوی وجدان ایرانی را بر خواهد گرداند. متاسفانه در تقسیمبندی مرحوم فروغی که فردوسی، سعدی و حافظ و مولانا را چهار سخنگوی وجدان ایرانی برشمرده از رکن پنجم (پنجمین سخنگوی وجدان ایرانی) غفلت شده است: خیام.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
ستاد انتخابات کشور با حضور وزیر کشور افتتاح شد
به صداوسیما در صورت تخلف تذکر می دهیم
احمدینژاد به جای دفاع از عملکرد دولتهای نهم و دهم به کارنامه دولت روحانی تاخت
تطهیر خرابی ها با بیانیه
معاون اول رییس جمهور در سفر به کهگیلویه و بویراحمد مطرح کرد:
تورم همچنان روند کاهنده دارد
جلال خوش چهره
تاملی بر دیپلماسی منطقهای ایران
اصالت و عظمت فردوسی و حافظ
شهسواران فرهنگ ایران باستان
کارزار انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در سایه رسواییهای نامزدها قرار گرفت
سه رقیب بی خاصیت
در آستانه انتخابات خانه سینما دغدغه اصناف بازخوانی شد
کلوب حزبی یا مرکز صنفی؟
پاسخ رئیس سازمان نظام پزشکی به اظهارات مسئولان وزارت رفاه
نسخ نجومی نداریم
اطلاعیه دادسرای ویژه روحانیت قم درباره پرونده «احمد منتظری»
حکم فرزند آیتالله منتظری تعلیق شد
رییس قوه مقننه در واکنش به ادعای اخیر تشکل نوظهور درمورد حقوق مدیران:
جانماز آب نکشید
سخنگوی سازمان انرژی اتمی:
برجام راه بسته را باز کرد