روزنامه شهروند
1396/10/18
آرزوهای بزرگ
وحیده حقانی| درحالی سال جدید میلادی، تازه آغاز شده که پناهجویان و آوارگان در سراسر دنیا گسترش یافتهاند؛ بیش از 65میلیون نفر درحال حاضر آواره هستند و از خانههایشان دور افتادهاند، یعنی تقریبا یک نفر از هر 100 نفر در کل جمعیت دنیا. اگر آوارگان خارجی و داخلی، کشوری را تشکیل میدادند، آنها بیستویکمین کشور بزرگ دنیا بر روی زمین بودند. اما در سال جدید، بیم و امیدهای آنان چیست؟ روزنامه نیویورکتایمز، با 18 پناهجو از 18 کشور مختلف مصاحبههایی انجام داده و از آنها، درباره آرزوهایشان برای سال 2018 پرسیده است.سودانجنوبی – 4میلیون مهاجر و آواره داخلی
نوئلا اتاکو، 18ساله
مهاجرت به اوگاندا
امیدوارم که جنگ زودتر به پایان برسد و بتوانم بازگردم و به دنبال پدر و مادرم بگردم. اگر مجبور باشم اینجا در اوگاندا بمانم، امیدوارم آنقدر پول دربیاورم که بتوانم شکمم را سیر و امنیت خود را فراهم کنم. آرزو دارم که بتوانم پرستار شوم و به مردم خدمت کنم.
عراق – 5.6میلیون مهاجر و آواره داخلی
ماروا کاظم، 29ساله
مهاجرت به ترکیه
آرزوی من برای سال جدید این است که بتوانم به پدر و مادر پناهجویم در آلمان بپیوندم. نگرانی هر روزه من این است که یکی دیگر از عزیزانم را در عراق از دست بدهم؛ آنطور که در سال2014 برادرم در آنجا کشته شد.
نگرانی من در ترکیه بابت تحصیلات دخترم است. او در اینجا به یک مدرسه ترکزبان رفته و من باید در خانه به او عربی یاد بدهم. هزینه زندگی در ترکیه بسیار گران و شانس کار کردن هم بسیار محدود است. شوهر من بهعنوان کارگر ساختمانی فعالیت میکند، اما اخیرا دچار دردهایی در پشتش شده است. کمی زمان نیاز است تا او بهبود یابد. او مجبور است با این شرایط هم کار کند، وگرنه دختر کوچک من در مکانی سرد و مرطوب، گرسنه خواهد ماند.
خسته شدهایم از اینکه هر شب در مورد فردایمان، نگرانی و تردید داریم. آرزو میکنم که عراق، صلح و امنیت را به خود ببیند و ما بتوانیم بچهها را پیش پدربزرگ و مادربزرگشان در بغداد ببریم و بر سر مزار برادر عزیزم بروم. بسیار دلم برایش تنگ شده؛ او بهترین دوست من بود.
ایران – 180هزار مهاجر
بهروز بوکانی، 34ساله
مهاجرت به گینه نو
در سراسر جهان، اتفاقات بدی در پنجسال گذشته افتاده است. بسیاری از انسانها کشته شدند و میلیونها نفر آواره؛ ما هم در این زندانهای بیمرز گیر افتادهایم.
در سال 2018 آرزو دارم، دولت استرالیا به ما آزادی بدهد تا بتوانم رویاهایم را با دیگران به اشتراک بگذارم و بگویم همه کسانی که کشورشان را ترک میکنند، به امید به دست آوردن فرصتهای بهتر برای شروع زندگی جدیدی مهاجرت میکنند. امیدوارم 2018، سال صلح و امنیت و عدالت برای همه پناهجویان در جهان باشد. امیدوارم همه انسانها در جهان بهعنوان انسان، دوباره به قلبهایشان رجوع کنند.
اوکراین – 2.1میلیون مهاجر
آناستاسیا گوندار، 27ساله
مهاجرت به روسیه
امیدوارم به زندگی عادی بازگردم؛ زندگیای که در آن دایما احساس نگرانی نداشته باشم؛ جایی که شرایط تغییر نکند. ترککردن خانه، شرایط را بسیار ناپایدار کرده است. شما نمیتوانید هیچ چیزی را بهطور دقیق، از این لحظه تا لحظه بعدی پیشبینی کنید. حالا، آنطور که تلاش میکنید، لزوما برابر نیست با آنچه به دست میآورید.
ترس من بابت خانوادهام در «لوهانسک» است. مبارزههای خطمقدم، بسیار خطرناک است، اما من بیشتر نگران تأثیر این نزاعها در میان گروههای شورشی هستم. هرچه از خانوادهام دورتر میشوم، کمتر میتوانم به آنها کمک کنم و درک و شناخت کمتری از زندگی آنها داشته باشم.
اوکراینیها باید بیدار شوند تا خود را از سقوط به پرتگاه نجات دهند. عده کمی از مردم، واقعیت زندگی در شرق را درک میکنند. هردو طرف گناهکارند، اما مردم درک بسیار سطحی دارند و همهچیز را به سیاه و سفید تقسیم میکنند. جنگ، بزرگترین مشکل مردم اوکراین نیست، بلکه فساد بزرگترین مشکل آنهاست. اما مردم مانند موشهای صحرایی، فقط به سوی لبه صخره حرکت میکنند و نمیتوانند ببینند که از آنها دزدی میشود. این مسأله باید عوض شود.
لیبی – 640هزار مهاجر
اکرم بن بوبکر، 28ساله
مهاجرت به سیسیلی
من خانهای ندارم. من در وسط خیابان زندگی میکنم. هرجا که بتوانم میخوابم. برای زنده ماندن، در هر زمانی در مزارع کار میکنم و میوه و سبزیجات جمع میکنم. آرزویم برای سال جدید؟ خیلی چیزها، مثل هر سال. آرزو دارم که دوباره برادرم را ببینم؛ او پس از یک تصادف در میلان مریض شد. امیدوارم یک کار ثابت پیدا کنم. از اینکه نتوانم خانهای بیابم، وحشت دارم. میترسم که تا آخر عمرم مجبور شوم در خیابانها بخوابم.
سومالی – 207میلیون مهاجر
آیانله احمد ابراهیم، 24ساله
مهاجرت به سیسیلی
آرزویم؟ امیدوارم سال جدید در اینجا، ایتالیا، یک تیم پیدا کنم. من میخواهم در اینجا زندگی کنم و دوست دارم فوتبال بازی کنم. در سومالی، من شانسی برای نشان دادن استعدادم نداشتم. امیدوارم بتوانم چنین شانسی را در اروپا داشته باشم.
ترس؟ ترس من از این است که نتوانم خانوادهام را حمایت کنم (ابراهیم درحال پدر شدن است). ترس من از پیدا نکردن کار است.
سوریه – 12.6میلیون نفر مهاجر
روآ ابو راشد، 24ساله
مهاجرت به آلمان
من ناراضی نیستم، اما یاد گرفتم از امیدوار بودن بترسم. زندگی به من آموخت که سرنوشت ما در دستان ما است و حتی قدمهای کوچک هم نیازمند قدرت زیاد است. من با خانوادهام در سال2013 از راهی طولانی به آلمان آمدیم. من به چشم خود، مرگ یکی از بهترین دوستانم را در جنگ دیدم و خودم هم تا یک قدمی مرگ در دریای مدیترانه رفتم.
من اینجا آلمانی آموختم؛ سطح A را تمام کردم و درحال فعالیت و تلاش برای به دست آوردن بزرگترین هدف زندگیام، یعنی درس خواندن در رشته پزشکی هستم تا به کسانی که نیازمند کمک هستند، یاری برسانم؛ اما در کشور خودم به خاطر جنگ نتوانستم به این هدف دست پیدا کنم. با این حال، به دلیل پذیرش محدود در رشته پزشکی، اما به خاطر نمرات خوبم، حالا درحال درس خواندن در رشته تکنولوژی پزشکی هستم. آن را دوست دارم، اما امید دکتر شدن هنوز هم در سرم است. در فصل بهار، دوباره درخواست میدهم تا شاید بتوانم در این رشته وارد شوم.
پدر و مادر من برای ورود به آلمان و یادگیری زبان آلمانی دردسر زیادی داشتند. آنها همه چیزشان را از دست دادند، خانه، زمین. امروز اما آنها امنیت دارند، اما زندگی آنها درگیر وابستگیهاست: رفاه اجتماعی و کلاسهای زبان که اجباری هستند. امیدوارم آنها به نحوی این احساس را پیدا کنند که خودشان خالق زندگیشان هستند.
بزرگترین ترس من این است که هیچگاه نتوانم پدربزرگ و مادربزرگم را دوباره ببینم. آنها همچنان در دمشق زندگی میکنند و اگرچه جنگ در برخی از مناطق مجاور آنجا متوقف شده، اما شرایط همچنان خطرناک است و زندگی، دشوار. برق معمولا قطع میشود و منابع اولیه مثل غذا، دایما درحال گران شدن است.
پاکستان – 1.3میلیون نفر
ابوبکر یوسفزیی، 27ساله
مهاجرت به کراچی پاکستان
من امید زیادی ندارم؛ باید در مورد سال 2018 هم واقعبین باشم. من به کراچی آمدم و دردسر زیادی داشتم. من از دو برادر و یک خواهرم، حمایت مالی میکنم. این مسأله برای من شخصی نیست؛ من هرجا بروم باید خانوادهام را هم به همراه خود ببرم. گمان نمیکنم که سال 2018 نسبت به سالهای دیگر متفاوتتر باشد.
من درحال فعالیت در بخشی غیردولتی در زمینه تحصیلی هستم و در سال 2017، طالبان رسما مرا تهدید کرد. نیروهای امنیتی نیز ما را در زمینه کار اذیت میکنند. ما درحال آگاهیبخشی هستیم و هم از سوی طالبان و هم نیروهای امنیتی تهدید میشویم. طالبان از ما متنفر است و نیروهای امنیتی نیز گمان میکنند که ما جاسوسیم.
امید من این است که دولت، باثبات شود. وقتی در جامعه قانون و مقررات وجود داشته باشد، همه چیز بهتر کار میکند. شرایط امنیتی کمی بهتر شده، اما افراطگرایان همچنان مردم را هدف قرار میدهند. اگر شرایط کنونی ادامه پیدا کند، تروریسم بازمیگردد و همان اتفاقات گذشته تکرار میشود. شرایط در پاکستان به این صورت است که دایما عملیات نظامی در جریان است و رهبری، درحال تغییر است. امیدوارم این شرایط در پاکستان تغییر کند.
جمهوری آفریقای مرکزی – 969هزار مهاجر
بثینه دیوف (نام مستعار)
مهاجرت به اردوگاه پناهندگان فرودگاه و حالا دوباره در آفریقا
تنها آرزوی من اجرای عدالت و مجازات افرادی است که به من تجاوز کردند. اما مشکل اینجاست که من چهرههای آنها را نمیشناسم و نمیتوانم آنها را تشخیص دهم. حتی اگر عدالت هم برای من اجرا شود، نتیجهای نخواهد داشت. این باعث درد من میشود، چراکه نمیتوان عدالت را در این مورد اجرا کرد.
آنچه اکنون میخواهم این است که زندگیام را دوباره بسازم. میخواهم تجارت جدیدی را به راه بیندازم، آنطور که پیشتر این کار را میکردم. واقعا دوست دارم برای داشتن زندگی جدید، به من کمک شود.
میانمار – 923هزار مهاجر
نارول امین، 12ساله
مهاجرت به کمپ پناهندگان در بنگلادش
من در اینجا، در بنگلادش خوشحال نیستم. دلم برای کشورم و روستایم تنگ شده. من دوتا بز هم داشتم که دلم برای آنها هم تنگ شده است. اسم آنها «لال فاری» و «هاشا» بود. من از زمانی که آنها بسیار کوچک بودند، از آنها مراقبت میکردم. نمیدانم که آنها هنوز هم زنده هستند یا مردهاند.
دلم میخواهد که به مدرسه بروم. در غیر این صورت، هیچ چیز دیگری را در اینجا دوست نخواهم داشت. میخواهم که یک فرد تحصیلکرده باشم. فردی بسیار تحصیلکرده. پدربزرگ من یک ملا (mullah) و تحصیلکرده بود. او 12 کلاس را خوانده بود. او ملای معروفی بود و من دوست دارم مثل او بشوم.
من نیاز دارم که به میانمار بازگردم و دوباره در روستایمان زندگی کنم. اگر دولت میانمار، حقوق ما را به ما بازگرداند، در آن صورت ما در آنجا ایمن خواهیم بود. اما اگر هیچ حقی را به ما ندهند، احتمالا در آنجا خواهیم مرد.
جمهوری دموکراتیک کنگو – 3.5میلیون مهاجر
ادوارد مولا روشامبارا، 24ساله
کمپ مهاجران کاکوما (ادوارد در این کمپ متولد شده است)
سال 2018 برای من سال خوبی خواهد بود، اگر خداوند مرا به خاطر بیاورد و کمک کند تا از این کمپ خارج شوم و در یک کشور توسعهیافته اقامت کنم تا بتوانم به مدرسه بروم و به رویاها و اهدافم برسم. من دوست دارم به کودکان سراسر دنیا کمک کنم، چراکه چیزهای ناگوار بسیاری مثل جنگ یا خشونت خانگی، در سراسر دنیا درحال وقوع است.
من دوست دارم یک بشردوست باشم؛ یک کارمند بینالمللی بشردوست که به کودکان کمک میکند. من فکر میکنم اگر بتوانم از اینجا خارج شوم، امکانپذیر خواهد بود که به مدرسه بازگردم و مقاطع خوبی را طی کنم، اما این کار در کمپ، بسیار دشوار است.
کودکان، در این میان، بیچارهترین افراد هستند، چراکه آنها نمیدانند اساسا در دنیا چه خبر است. من آرزو میکنم و گاهی اوقات واقعا برای آن دعا میکنم که صلح به جهان بیاید.
ونزوئلا – 52هزار مهاجر
آیوز ساموئل فلورس، 34ساله
مهاجرت به اسپانیا
شرایط کشور من از بد به وحشتناک رسیده است. هیچ دارویی، هیچ پولی و هیچ آزادیای وجود ندارد. هیچ چیز وجود ندارد. ونزوئلا به مکانی غیرقابل باور تبدیل شده است. آرزوی من برای سال 2018 این است که شرایط بهبود پیدا کند و حقوق افراد به آنها بازگردانده شود و دموکراسی واقعی حکمفرما شود. واقعا امیدوارم این اتفاقات به سرعت به وقوع بپیوندند، اما میدانم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. ونزوئلا در گودالی افتاده است. تنها راه نجات این است که حکمرانان عوض شوند، در غیر این صورت باید منتظر معجزه بود.
2018، سال تعیینکنندهای برای وضع شخصی من خواهد بود، چراکه وضع پذیرش پناهندگی من مشخص خواهد شد. من یک وکیل بودم و حالا اینجا در اسپانیا درحال خواندن کارشناسیارشد هستم. اگر پناهندگی مرا نپذیرند، نمیدانم چه باید بکنم. در ونزوئلا، هر روز نگران و وحشتزده بودم. از سوی حکومت تهدید میشدم. ارتش مرا به خاطر شرکت در یک تظاهرات ضددولتی برای مدتی ربود.
زندگی من در اینجا بسیار آرامتر است؛ چه به لحاظ شخصی و چه به لحاظ احساسی، اما من معتقدم هر مهاجری آرزوی مرگ در کشور خود را دارد. امیدوارم دوباره با خانواده و دوستان متحد شوم و به کشورم بازگردم و زندگیای را که پشت سرم جا گذاشتم را ادامه دهم.
یمن – 3میلیون مهاجر
تقیه علی منصور، 45ساله
مهاجرت به کمپ آوارگان داخلی خامر در صنعا
امیدوارم به خانهام و روستایمان بازگردم. امیدوارم کسی به من کمک کند تا خانهام را از نو بسازم و آرزو میکنم جنگ در سال2018 به پایان برسد، چراکه این جنگ، همه چیز را نابود کرد.
امیدوارم بتوانم خانوادهام را دوباره ببینم. آنها در تعز زندگی میکنند؛ شهری که شوهر من درحالیکه درحال آمدن به خانه بود، کشته شد. سلامتی من رو به زوال گذاشته و من هیچگونه مراقبت پزشکی دریافت نکردهام. من از این بابت بسیار غمگینم که این جنگ خانه و زندگی مرا ویران کرد. آرزو میکنم عربستانسعودی، این بمباران و محاصره را تمام کند. همچنین آرزو میکنم طرفهای دیگر این جنگ ازجمله نیروهای حامی منصور هادی دست از جنگ بکشند و اجازه دهند ما در آرامش زندگی کنیم.
بروندی – 742هزار مهاجر
اولیویر ان. 19ساله
مهاجرت به اوگاندا
امیدوارم سال 2018، رویای ادامه تحصیل را برای من به واقعیت مبدل کند، اما بیشتر از همه، من آرزو میکنم صلح و آرامش دوباره به بروندی بازگردد و دختران و پسران این کشور بتوانند بدون ترس از کشتهشدن یا ناعادلانه زندانیشدن، در آرامش زندگی کنند.
من بسیار خوششانس هستم و از خدا متشکرم که توانستم از آن کشور فرار کنم و به اوگاندا بیایم؛ جایی که 2سال و نیم است پناهنده هستم. دور بودن از کشورم، خانوادهام و همه کسانی که میشناسمشان، بسیار سخت است. حتی اکنون تحمل شرایط برای من که پناهجویی هستم که هیچ چیز ندارد، سختتر است.
کلمبیا – 7.7میلیون مهاجر
اورلاندو گارسیا، 52ساله
مهاجرت داخل کشور به ولس
ترس من از این است که پس از چندین سال قربانی بودن و مدافع حقوق بشر بودن و تحمل همه چیزهایی که مرا رنجانده، سال دیگر همچنان مانند سال گذشته باشد. من برای نخستینبار در سال 2000 آواره شدم و هنوز هم از کیفیتی از زندگی برخوردار نیستم که بخواهم آن را زندگی خوب بنامم. آن دسته از ما که آواره شدیم و بدون هیچ چیز فرار کردیم، هنوز هم هیچ حمایتی از سوی دولت نمیشویم. من قربانیای هستم در جامعه کلمبیا. با این حال امیدوارم 2018 تغییراتی ایجاد شود، اما متاسفانه گمان نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد. ظاهرا جامعه کلمبیا در صلح است، اما درواقع قتل و تهدید علیه ما مدافعان حقوق بشر بسیار شدید شده است. امیدوارم جامعه بینالملل به حرفهای ما گوش کند، اما میترسم با این شرایط ناامن به زندگی ادامه دهیم.
نیجریه – 3.2میلیون مهاجر
دبورا مرفوس، 24ساله
مهاجرت به چاد
من به اینجا آمدم به خاطر مشکلات و دردسرهایی که در نیجریه داشتم. بوکو حرام به روستای ما حمله کرد. ما فرار کردیم، اما مادر من که بسیار پیر بود و نمیتوانست به سرعت بدود توسط آنها کشته شد. هیچ صلح و آرامشی در روستای ما وجود ندارد. بوکو حرام همچنان آنجاست. برخی به روستا بازگشتهاند؛ آنها میترسند، اما چارهای ندارند، چون کار و زندگیشان آنجاست.
پدر من نیز همچنان آنجاست. من هر هفته به او زنگ میزنم. همیشه خبرها را از او میگیرم و میپرسم که چه کسانی هنوز زندهاند و چه کسانی مردهاند. من دلم نمیخواهد که به نیجریه بازگردم. من آنجا را دوست ندارم؛ آنجا آرامشی وجود ندارد. آرزو میکنم ای کاش پول داشتم و میتوانستم به آنجا بروم و پدرم را ببینم، اما هیچگاه دلم نمیخواهد آنجا بمانم.
سودان – 2.9میلیون مهاجر
احمد خامس، 27ساله
مهاجرت به فرانسه
اولویت من برای سال 2018 پیدا کردن کار است. من 6 ماه پیش وضع پناهندگیام را دریافت کردم و حالا یک تخت دارم. من دوست دارم همسرم را هم به اینجا بیاورم؛ او هنوز در نیالا، در سودان است، اما پیش از هر چیز باید کار پیدا کنم. من مصاحبهای برای کار بهعنوان راننده ماشین حمل کالا داشتم. امیدوارم پاسخ مثبت بدهند. من هنوز برای جواب مصاحبه منتظرم.
من در یک سازمان غیردولتی در دارفور، در سودان بهعنوان راننده کار میکردم، اما به خاطر دریافت تهدیدات از سوی امنیت ملی، باید در سال 2015 آنجا را ترک میکردم. سرویسهای اطلاعاتی از من خواستند تا مخالفان سیاسی در اردوگاههایی که من به آنجا سر میزدم را معرفی کنم، اما این کار را قبول نکردم. من در سودان همسر و دوستانی داشتم، اما حالا اینجا باید دور از همه آنها همه چیز را از ابتدا بسازم. دلم برای همه چیز آنجا تنگ شده؛ زندگیام، غذاها، بوها، جو آنجا، بعدازظهرهای بیرون از خانه و ماه رمضان.
افغانستان – 5.2میلیون مهاجر
نصرت 17ساله
مهاجرت به سوئد
تنها آرزوی ما زندگی در کشوری است که ترس از مرگ نداشته باشیم. رویای من این است که بتوانم برادر 7سالهام را خارج از افغانستان ببینم. برادرم امید زیادی به من دارد. او نمیداند که اینجا به من اخطار دیپورت (اخراج) دادهاند. پدر و مادر ما توسط طالبان کشته شدند. ما در اینجا حق داریم تنها سهبار درخواست بررسی پناهندگی بدهیم، اما پس از اینکه درخواست ما سهبار رد شد، ما را دستگیر میکنند و با هواپیما به کشورمان بازمیگردانند. من کابوسهای زیادی دارم.
سایر اخبار این روزنامه
گزارش امنیتیها از زوایای پنهان ناآرامیها
نرگسهای «مسکین»
نجات در ارتفاع 2هزارمتری
آرزوهای بزرگ
صفحه شهرونگ
چرا ایرانیها رمان ایرانی نمیخوانند؟
در جست و جوی خدمه نفتکش ایرانی
دلم تنگه برادر جان
برخورد جدی با زبالهسوزی
تنوع صادرات کالاهای غیرنفتی موجب کاهش آسیبپذیری اقتصاد کشور
فضای مجازی فرصت مطالعه مفید و کتابخوانی را از جوانان گرفته است
مدیران جراحی اقتصاد را پشت گوش نیندازند
گوشت گوزن برای لاکچریها
زمان از دست رفته بنزین!