‎روایتی از نجات در راه‌ماندگان

‎شهروند|«من امدادگر هم از بارش برف خوشحال می‌شوم، اما خوشحالی توأم با نگرانی. آن‌شب هم که برف می‌بارید؛ خوشحال بودم مثل تمام مردم که از بارش رحمت الهی شاد بودند. شما حتما در فضای مجازی آهنگ و عکس‌های سلفی با برف و آدم‌برفی کاربران را دیده‌اید. آن‌شب از لب پنجره پایگاه شهیدمصطفی اردستانی ورامین بارش برف را در محوطه و شادی آدم‌ها را، بازی بچه‌ها را در کلیپ‌ها و فضای مجازی می‌دیدم. آن لحظات برای من هم شیرین بود اما اضطرابی هم داشتم که نمی‌توانستم به زبان بیاورم. با همان اضطراب خوابیدم. خوابیدم تا ساعت دو که با صدای «فرزاد موالی» بیدار شدم. این‌ چند جمله بخشی است از روایتی که علیرضا نوری‌صفت امدادگر پایگاه شهیدمصطفی اردستانی در گفت‌وگو با «شهروند» از ماجرای عملیات امدادرسانی در جاده چرم‌شهر بیان می‌کند.
‎ماموریت: نجات مادر باردار
‎به دلیل بارش برف شدید در جاده چرم‌شهر یک خانواده که خانم بارداری نیز همراهشان بود، در راه مانده بودند، تیم نجات باید به سرعت آماده و اعزام می‌شد. ساعت ۲بامداد باید عملیات نجات در پایگاه شهیدمصطفی اردستانی کلید می‌خورد. تیم امدادی می‌بایست با توجه به مسافت زیاد راه در سریع‌ترین زمان ممکن به محل می‌رسید و برای نجات این خانواده اقدام لازم را انجام می‌دهیم.
‎دید 15متری


‎علیرضا یکی از امدادگران حاضر در صحنه عملیات بود. او در مورد نحوه امدادرسانی در این عملیات به «شهروند» می‌گوید: «دید کم‌ بود، 15متر بیشتر دید نداشتیم، استرس داشتیم و به سختی به جاده‌ای رسیدیم که ناشناخته بود.» علیرضا راست می‌گفت جاده چرم‌شهر به حسن‌آباد جاده  شناخته‌شده‌ای نیست. امدادگران با راهنمایی خانواده در راه مانده، مسیر را پیدا کرده بودند.
‎شرح داستان از زبان علیرضا
‎شرح عملیات امدادرسانی امدادگر حاضر در صحنه شنیدنی است، علیرضا می‌گوید: «در طول مسیر به این رسیده بودیم که هر ماشینی وارد جاده شود، بدون ‌شک خواهد ماند. به همین دلیل به هر ماشینی که می‌رسیدیم، خواهش کردیم که برگردد، اما متاسفانه تعدادی از ماشین‌ها به راه خود ادامه دادند. به دلیل سردی هوا برف پاک‌کن یخ ‌زده بود و ما می‌بایست هرچند دقیقه روی برف پاک‌‌کن را از یخ پاک می‌کردیم. چند کیلومتر که در جاده حرکت کردیم، به ترافیکی از ماشین‌ها رسیدیم. بیش از چندصد ماشین در راه مانده بودند. من و محمدمهدی مجبور شدیم از آمبولانس خارج شویم و با بیل کوچک مسیر آمبولانس را از شانه‌ خاکی اطراف جاده‌ای که پوشیده از برف بود، هموار سازیم.»
‎شرح یک نجات
‎محمدمهدی چرمچی امدادگر دیگری بود که در این عملیات امدادرسانی حاضر بود. امدادگری ۲۵ساله که 3‌سال سابقه در جمعیت هلال‌احمر دارد. محمدمهدی دیگر راوی این روایت است: «به هر خودرو که می‌رسیدیم، جویای حال مسافران آن خودرو می‌شدیم. خودرو مدنظر را پس از گذشت زمانی یافتیم. یک خانم باردار، دو کودک و دو سالمند در خودرو بودند؛ بلافاصله آنها را به آمبولانس انتقال دادیم.»
‎هنوز امداد ادامه دارد
‎عملیات «نجات مادر باردار» پایان یافت.  اما ماموریت امدادگران پایگاه شهیدمصطفی اردستانی هنوز تمام نشده است. برف شدت گرفته بود و حرکت خودروی امدادی سخت‌تر شده بود. محمدمهدی از آن زمان برایمان می‌گوید: «مردم شیشه‌ها را پایین می‌دادند و از ما شرایط را جویا می‌شدند. کمی که جلوتر رفتیم، خانم مضطربی و گریانی از ما خواست تا خواهر باردار و مادر سالمندش را هم همراهمان ببریم، بنزین نداشتند و در سرمای یخچالی خودرو از سرما می‌لرزیدند. دیگر ماشین جا نداشت و ما حتی برای گرم‌شدن خودمان هم جایی نداشتیم. مسیر را مثل قبل به همراه علیرضا   بازمی‌کردیم.»
وقتی جاده مسدود بود!
عملیات به کندی ادامه داشت و تیم امدادی مسیر را به سمت حسن‌آباد در کولاک ادامه می‌داد، اما انگار عملیات قرار نبود به همین سادگی به پایان برسد. یک تریلی از مسیر جاده خارج شده و حتی شانه خاکی جاده هم مسدود شده بود و دیگر ادامه‌دادن میسر نبود. علیرضا از این حادثه می‌گوید: «حدود ۴۰۰متر تا خیابان اصلی و پلیس راه حسن‌آباد فاصله داشتم. برای کمک از راهور از گروه خارج شدم تا ضمن درخواست کمک، صحنه پیش‌رو را بررسی کنم. وقتی جلوتر رسیدم، فقط یخ بود و برف و باد و ماشین‌هایی یخ‌زده. کمی با پلیس راهور از شرایط گفتم و رئیس راهور برای رفع ترافیک به محل حادثه آمد. بالاخره موفق به جابه‌جایی 6-5  تریلی شدیم که با گیرکردن یک تریلی در برف کارمان بیهوده شد. به سمت آمبولانس برگشتم، در مسیر خانواده‌ای که کودک 10روزه‌ای به اسم حسین داشت را همراه خود به آمبولانس آوردم.»
‎وقتی بازی جورچین راه نجات شد
‎علیرضا از شرایط سخت آن زمان می‌گوید: «با همفکری تیم سه‌نفره عملیات تصمیم گرفتیم مثل بازی جورچین با عقب جلو‌کردن یکی دومتری ماشین‌ها از بین آنها رها شویم. کار سختی بود. هر راننده دقایقی طول می‌کشید تا راضی به همکاری با ما شود، اما به هر سختی که شد، توانستیم.