روزنامه اعتماد
1396/11/15
شاه واقعيت جامعه را نميديد!
اين تمايل آدمي است كه در برآوردن آرزوها و آرمانهاي خود تلاش كند و گاهي براي رسيدن به آنها خطرها رابه جان بخرد و جان ديگران را هم به خطر اندازد. ولي اگر به هر دليل در عالم واقع به مطلوبهاي خود نرسيد تلاش خود را از جاي ديگري آغاز ميكند و به خيال و تصور متوسل ميشود. هرچه آرزوها و خواستههاي انسان غير واقعيتر باشند و با حقايق زمان و مكان و توان خويش سازگاري نداشته باشند توسل به توهم بيشتر ميشود و گاهي در اين وادي چنان پيش ميرود كه به كلي از زمان و مكان خويش عقب ميماند و متوجه پيرامون خود نميشود. رژيم گذشته پس از آنكه توانست به كمك دستگاه جهنمي ساواك مخالفان را يكي پس از ديگري از ميان بردارد و فضاي خفقان رادر سراسر كشور بگستراند و در ظاهر خيالش از مخالفتها راحت شد و به موازات افزايش ناگهاني قيمت نفت دست گشاده پيدا كرد و در ريخت و پاش راه افراط را پيمود و حتي به ديگر كشورها هم كمكهاي مالي قابل توجهي كرد، طرحهاي بلند پروازانه يكي پس از ديگري آغاز شد و درست هنگامي كه ناكارآمديها خود را نشان دادند و ثابت شد كه با تزريق پول به تنهايي توسعه به دست نميآيد و اختلاف فاحش طبقاتي نمايان شد و روند مهاجرت به شهرها سرعت گرفت به تبليغات روي آورد و چون دروازههاي تمدن بزرگ را به روي خود گشاده ديد، جشنهاي 2500ساله را به راه انداخت! مردم در اوج مشكلات اقتصادي و رنجوري روستاها و حاشيهنشيني در شهرها ميديدند كه دستگاه شاهنشاهي چگونه ثروت كشور را ضايع ميكند؟ چه بسا يكي از عوامل اصلي سقوط آن رژيم نمودار شدن همين تناقضها بود. اگر ميشد سياسيون و آزاديخواهان را با داغ و درفش و زندان و تير باران خاموش ساخت ولي تودههاي عظيم مردم كه رنج و سختي معيشت به ستوهشان آورده بود را با عظيمترين دستگاههاي امنيتي و حتي ارتشهاي گوش به فرمان نميشد آرام كرد. در واقع زنگ سقوط قطعي رژيم گذشته در عرصه اقتصاد نواخته شد. شاه به تبليغات عظيم خود اعتماد و تكيه و كمكم تصور كرد كه جامعه همان چيزي است كه دستگاه رسانهاياش به او ميگفتند. وي در اوج توهم خودستايي دست قاهري را ميديد كه همواره نگهبان اوست و حتي آن را به زبان ميآورد! دوگانگي در عالم واقع و تصورات و توهمات و آرزوهاي شاه خوابي عميق را متوجه او كرده بود و حتي حاميانش در غرب هم نتوانستند آمادگي جامعه ايران براي انقلاب را تشخيص دهند. چوبي كه رژيم سلطنتي خورد از ناحيه تبليغات و احساس اقتدار و غير واقعي بودن پوسته اجتماع بود. يك جامعه وقتي استوار و مستحكم ميشود كه واقعي باشد و شفاف و گويا عيبها و نقصها و كمبودها و خطاها را باز بنماياند. ما در شرايط كنوني بيش از هر زمان ديگري بايد ازاين مقطع مهم تاريخي درس بگيريم واقعي باشيم. اقتداري كه هست و دوست و دشمن بر آن گواهي ميدهند بايد دركنار ضعفها و كم كاريها و نا كارآمديها ديده شوند. ما ميتوانيم بهترين بودجهها را ببنديم و در آن قيمت حاملهاي انرژي و خدمات دولتي به نازلترين وجه ممكن باشند و مردم را هم در ظاهر راضي نگهداريم ولي هنگامي كه در عمل درآمدها كفاف هزينهها را نكنند و بخشي از درآمدها به هر دليل محقق نشوند بحران آغاز ميشود. ما ميتوانيم در بودجه دولتي انواع نهادها و بنيادها را تغذيه كنيم و آنها را از درآمدزايي مستقل و واقعيت كارآمدي خود دورسازيم ولي قطعا مجبور خواهيم بود اين بودجهها را از پروژههاي عمراني وخدماتي كسر كنيم و اين هم بحراني ديگر فراهم ميآورد و توليد و اشتغال را ضعيف ميسازد. براي انطباق واقعيتها با توانها و منابع هيچ راهي جز واقعي شدن نداريم. اگر دستگاههاي دولتي و حكومتي درهزينههاي خود نهايت صرفه جويي را بهكار ببندند و مردم اين تلاش را مشاهده كنند ميشود با مردم خوب كشور صادقانه سخن گفت و در يك عزم ملي اقتصاد كشور را واقعي كنيم و هر كس دسترنج تلاش و كوشش و دانش خود را ببرد. اقتصاد ما بيش از حوزههاي ديگر نياز مبرم به نگاه واقعگرايانه دارد، نگاهي كه با احساس مسووليت و با امعان نظر به نبض تپنده جامعه قابل دسترسي است.
سایر اخبار این روزنامه