به دنبال رونق دخل سينما

صنعت سينما، موسيقي، تئاتر، راديو و تلويزيون پردرآمدترين صنايع در جهان محسوب مي‌شوند که همه سرمايه‌گذاران و کارآفرينان درصدد ورود به اين حوزه اقتصادي هستند و برعکس در ايران جزء مشاغل پرريسک و زيان‌ده به حساب می‌آیند! علت چيست؟ به نظر مي‌رسد نبودن رشته «مديريت هنري» در دانشگاه‌هاي ايران، علت آن باشد. در تمام دنيا به هنر به عنوان يک صنعت پول‌ساز نگريسته  و براي اين صنعت هنري  مانند ديگر صنايع تمامي اصول مديريت به‌ویژه بازاريابي اعمال ‌می‌شود. يعني علاوه بر توليد هنري، نحوه عرضه و کسب درآمد نيز بخش مهمي است که در صنعت با عنوان بازاريابي مورد توجه قرار مي‌گيرد. در زمان برگزاري جشنواره فيلم فجر که همه نگاه‌ها به سينماست، مديريت و بازاريابي سينما نيز مي‌تواند مورد توجه و عنايت دست‌اندرکاران سينما و حوزه‌هاي مرتبط با آن قرار گيرد.
1-توجه به نياز مشتري: در بازاريابي، مخاطب به معناي مشتري است و تمامي ويژگي‌هاي مشتري درمورد مخاطب سينما نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. سينماي ايران با اين رويکرد که ديگران بايد خرج ايده‌هاي ما را بدهند، هر ايده و تفکري را در دستور کار توليد قرار مي‌دهد و به‌تبع ميزان فروش، بيشتر فيلم‌ها در ايران هزينه توليد خود را نيز تأمين نمي‌کنند زيرا شهروندان که همان مشتري‌های سينما محسوب مي‌شوند، نيازشان با توليدات کنوني سينماي ايران متفاوت است. مثالي موضوع را روشن مي‌کند: براساس آمارها ايرانيان يکي از غمگين‌ترین و خشن‌ترين مردم کشورهاي جهان هستند. حال اگر فيلم‌هاي باکيفيتي نيز مانند «ابد و يک ‌روز» بهترين بازي را هم ارائه دهند، براي بخشي از مشتريان ايراني فيلم مطلوب محسوب نمي‌شوند؛ چراکه آنها خود با تمامي اين مشکلات دست‌به‌گريبان هستند. آنان نيازمند فيلم‌هايي هستند که آرامش و شادي ببخشند و به عبارت ديگر، وضعيت ناگوار کنوني زندگي را تلطيف کنند و اميد به آينده داشته باشند.
2- کيفيت محصول: هزاره سوم به‌کلي با هزاره قبل متفاوت است و جامعه اطلاعاتي و ارتباطي کنوني دسترسي به تمامي محصولات در اقصا نقاط جهان را براي همگان حداقل براي خدمات مهيا کرده است. بنابراین کيفيت محصولات سينمايي عامل مهمي در ارتباطات يکپارچه بازاريابي است و نمي‌توان محصولات با کيفيت پايين را در بلندمدت و در شرايط عادي عرضه کرد. بالابردن کيفيت فيلم‌هاي سينمايي با توجه به نيازهاي شهروندان [بخوانيد مشتريان] از مهم‌ترين ابزارها براي فروش خوب فيلم‌هاي سينمايي است و براي اين منظور علاوه بر گسترش و بالابردن سطح آموزشي دانشگاه‌ها، وزارت فرهنگ نيز بايد پشتيباني‌هاي علمي را براي بالابردن کيفيت فيلم‌هاي سينمايي ايجاد كنند.
3- توزيع: اگر محصولي در بازار نباشد مشتري نيز اگر حتي خواهان محصول باشد امکان خريد برايش نخواهد بود.
در سينما نيز اين شرايط حاکم است به اين مفهوم که چون سينمايي براي عرضه فيلم وجود ندارد بنابراین امکان فروش فيلم‌هاي سينمايي در شهرهاي کوچک وجود نخواهد داشت.
4- ترويج [تبليغات]: عرصه خدمات و به‌ویژه  هنر، عرصه‌اي است که در آن تبليغات تقريبا حرف اول و آخر را مي‌زند. به اين مفهوم که اگر تبليغات به‌درستي انجام شود، محصولات فرهنگي امکان فروش را دارند که در ايران اين بخش از تبليغات سينمايي تقريبا مورد کم‌توجهي و برخورد غيرعلمي قرار مي‌گيرد. كيمبال يونگ در تعريف تبليغات مي‌گويد: «تبليغات عبارت از بهره‌گيري كم‌وبيش عمدي، سيستماتيك و طراحي‌شده از سمبل‌ها كه به طور عمد توسط تلقين و تكنيك‌هاي رواني مناسب انجام مي‌شود و با هدف تغيير و كنترل افكار، عقايد، ارزش‌ها و درنهايت تغيير رفتار آشكار افراد، به سوي مسير تعيين‌شده [که همانا به سينمارفتن است]، همراه است». عوامل مؤثر در تبليغات سينمايي را به چند دسته مي‌توان تقسيم کرد.


الف) داشتن ستاره و افراد مشهور: هنر حوزه گمنامان نيست و اين هنرمندان هستند که باعث اقبال مجدد مشتريان به آثار هنري مي‌شوند که در عرصه سينما به اين هنرمندان ستاره اطلاق مي‌شود. هر چقدر فيلمي از ستارگان بهتر و بجايي استفاده کند، اقبال از طرف شهروندان نسبت به فيلم بيشتر خواهد بود.
ب) ارضای نيازهاي مشتريان: نظريه استفاده و خشنودي بيان‌کننده اين است که مشتريان براي ارضای نيازهاي خود از آثار هنري استفاده مي‌کنند و اگر آثار هنري نتوانند ارضاکننده نيازهاي مشتريان باشند، به طور حتم مورد اقبال نيز قرار نمي‌گيرد درباره سينما نيز اين حکم صادق است و فيلم‌هاي سينمايي بايد به نيازهاي شهروندان توجه داشته باشند و بخواهند نيازي از نيازهاي آنها را برطرف كنند.
وقتي فيلم‌هاي طنز بيشتر از فيلم‌هاي اجتماعي فروش داشته‌اند، توجه سازندگان را به نيازهاي مشتريان  نشان مي‌دهد.
ج) منحصربه‌فردبودن و متمايزبودن: شهروندان در انتخاب‌هاي خود به دنبال متمايزبودن و بهترين‌ها هستند بنابراین در تبليغات هر فيلم سينمايي بايد به وجه تمايز آن با ديگر آثار هنري يا سرگرم‌کننده و حتي آثار ديگر سينمايي توجه کرد  تا به اين ترتيب مشتري احساس متمايزبودن را داشته باشد. در اين‌باره هزينه، امکانات استفاده‌شده، بازيگران خاص، جلوه‌هاي ويژه و ... مي‌تواند در متمايزبودن فيلم‌هاي سينمايي به‌نسبت ديگر آثار هنري مؤثر باشد.
د)پيگيري و خودگشودگي: شايد در آثار سينمايي يکي از عوامل متمايزبودن شيوه‌هاي تبليغاتي، استفاده از روش تبليغات مستمر از ابتداي شروع توليد باشد. در اين شيوه ابتدا مشتري را با موضوع درگير مي‌كنند و او را در جريان مراحل ساخت فيلم قرار مي‌دهند. در اين شيوه بازيگران، کارگردان و...  با ايجاد خبرهاي داغ هر روز شهروندان را از فرايند توليد آگاه مي‌کنند  بنابراین مشتري با تمامي عوامل فيلم و نحوه ساخت آن درگير مي‌شود و به اين ترتيب احساس مي‌کند با عوامل فيلم آشنا و صميمي است. اين امر به کشاندن هرچه بيشتر شهروندان به سينما يا فيلم خاص مؤثر است. مطالب خيلي بيشتر از اين موارد است که  با ايجاد رشته «مديريت هنري» به‌مرور مي‌توان به صورت علمي در ارتقای آثار هنري و به‌ویژه  سينمايي مورد استفاده قرار داد.