حیدرعلی مسعودی تاثیر ساخت قدرت در فرهنگ دانشگاهی ایران

قدرت و دانش همواره در پیوند با یکدیگر بوده‌اند. از یک‌طرف اصحاب قدرت برای تفاخر یا تمشیت امور جامعه یا پیشبرد مطامع خود به دانش و آگاهی نیازمند بوده‌اند. از طرف دیگر، صاحبان دانش برای تولید آگاهی و عملیاتی‌سازی آن به چتر حمایتیِ صاحبان قدرت نیاز داشته‌اند. به خصوص در دوران مدرن و با پیچیده‌ترشدن جوامع و تنوع کارکردها و وظایف حکومت‌ها، نقش دانشمندان علوم مختلف در مدیریت جامعه، نقد حاکمان پررنگ‌تر از پیش شده است. کیفیت ارتباط ارگانیک دانشگاه با به اصطلاح «مطبخ‌های سیاست» یا «دالان های قدرت» قاعدتاً بر الگوی ارتباطات درون‌دانشگاهی یا همان فرهنگ دانشگاهی موثر است. فرهنگ دانشگاهی به مجموعه‌ای از الگوهای نمادین، کنش‌ها، گفتارها و مقولات معنایی دانشگاهیان اطلاق می‌شود که امکان ارتباط دانشگاهیان و شکل‌گیری تجارب و باورهای مشترک را پدید می‌آورد. فرهنگ دانشگاهی مقوله‌ای منفک از اجزای دیگر جامعه نیست بلکه از ساختارها و روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تاثیر می‌پذیرد. در این نوشته کوتاه سوال این است که پیوند ساحت قدرت و دانش یعنی همنشینی حاکمان و عالمان، واجد چه تاثیراتی بر مولفه‌های فرهنگ دانشگاهی ایران است؟ به عبارت دیگر، آیا حرکت دانشگاهیان در راستای مطالبات حاکمان نهایتاً به کاربردی‌تر شدن علوم به‌خصوص علوم اجتماعی می‌انجامد یا برعکس می‌تواند به سطحی‌شدن دانش و ابتذال علمی منجر شود؟ در پاسخ به این سوال در ادامه به تاثیرات مثبت و منفی پیوندیابی دانش و قدرت بر فرهنگ دانشگاهی ایران می‌پردازیم.
تاثیرات مثبت
کاربردی‌شدن آموزش: تحکیم پیوند دانشگاه و مراکز حاکمیتی می‌تواند نگاه حل‌المسائلی را وارد ساحت دانش کند. در واقع، حکومت به عنوان متولی مدیریتِ منافعِ متضاد اجتماعی، مسائل اولویت‌دار جامعه را به مراکز دانشگاهی عرضه می‌کند و دانشگاه‌ها به عنوان مراکز تبدیل اطلاعات خام به دانش سازمان‌یافته، برای این مسائل راه‌حل می‌یابند. در این صورت، دانشگاهیان که همواره متهم به برج عاج‌نشینی بوده‌اند، قادر خواهند بود که از طریق مشارکت در پروژه‌های ملّیِ تحت حمایت دولت، از مسائل بطن جامعه مطلع شده و برای آنها چاره‌جویی‌کنند. در این صورت، یکی از تاثیرات مثبت پیوند دانش و قدرت، گسترش و ترویج تفکر حل‌المسائلی و کاربردی در فرهنگ دانشگاهی ایران است.
هدفمندسازی پژوهش: در دوره‌ای، دانشمندان علوم مختلف به عنوان پیامبران عصر مدرن، جایگزین منابع معرفت‌های غیرعلمی شدند اما امروزه فراتر از این، در عصر پست‌مدرن، کنشگران مختلف در سطوح گوناگون اجتماعی، مدعی تولید روایت‌ها و گفتمان‌ها در قالب «رژیم‌های حقیقت» هستند. شبکه‌های مجازی و رسانه‌های شهروندمحور از جمله مهم‌ترین کنش‌گرانی هستند که اطلاعات توده‌وار را به وفور در اختیار طیف وسیعی از مخاطبان مشتاق قرار می‌دهند. در این بازار مکاره حقیقت‌نما، دانشگاه‌ها باید جایگاه خود را به عنوان وجدان بیدار جامعه بازآفرینی کنند. دانشگاه‌ها محل ذخیره سرمایه نمادین جامعه هستند و باید پیشرو تحولات آن باشند. دانشگاه‌ها محل ترویج فرهنگ پرسشگری و پژوهشگری هستند و به همین دلیل، در رقابت با مدعیان دیگر می‌توانند فرصت‌های جدیدی را برای خود ایجاد کنند. رابطه پیوسته ساحت قدرت و دانش، امکان آگاهی از چالش‌ها و مشکلات کشور و دسترسی سازمان‌یافته به اطلاعات و داده‌های خام و در نتیجه هدفمندسازی پژوهش‌ها را فراهم می‌کند. در این صورت، دانشگاه نه به عنوان حیاط خلوت علمی حاکمان، بلکه به عنوان مرجع تولید و ارائه راهبردها و راهکارهای برای حل مشکلات اصلی جامعه، می‌تواند تبعات منفی ناشی از تولید توده‌ای اطلاعاتِ غیرموثق را جبران کند و با وارسی ادعاهای ناظر بر حقیقت/ واقعیت، پدیده عوام‌زدگی و آماده‌خوری فرهنگی و علمی را در جامعه امروز ایران تعدیل نماید. اما در کنار این آثار مثبت، ارتباط دانش و قدرت، برخی تبعات منفی نیز وجود دارند که در ادامه بررسی می‌شوند.


تاثیرات منفی
وابستگی نهادی دانشگاه‌ها به دولت: یکی از مهم‌ترین آثار منفی ارتباط دانش و قدرت، درآمیختگیِ نهادیِ نامیمون بین دانشگاه و دولت است. سرشت نهادی دولت به عنوان دارنده انحصار کاربرد زور در جامعه به کلّی با سرشت دانشگاه به عنوان مرکز تولید افکار و آراء گوناگون و ترویج روحیه پرسشگری متفاوت است. اگر قرار باشد که دانشگاه کارکردها و وظایف ذاتی خود را فدای خوشامد اصحاب قدرت کند، خود را از درون متلاشی کرده است. قاعدتاً نمی‌توان انکار کرد که دانشگاه به شکل کنونی آن، پدیده‌ای مدرن و زاییده نیازمندی‌های دولت مدرن است، اما سرسپردگی و انقیاد نهادی به دولت، نتیجه‌ای جز بی‌معناشدن علم و تحقیق نخواهد داشت. دانشگاه نمی‌تواند و نباید نسبت به مسائل و چالش‌های اساسی جامعه بی‌تفاوت باشد ولی این به معنای درآمیختگیِ اجباری با نهادهای حاکمیتی نیست. تاثیر منفی این درآمیختگیِ مضّر، ترویج فرهنگ سلسله‌مراتبی و دستوری و تشدید منازعات سیاسی در دانشگاه‌ها خواهد بود.
کمرنگ‌شدن هنجارهای علمی: دستوری و سفارشی‌شدن پژوهش بزرگ‌ترین آفت نزدیکی به مراکز قدرت است. دانشگاه‌ها از این جهت بر لبه تیغ ایستاده‌اند؛ از یک طرف، بر لبه پرتگاه برج عاج‌نشینی و بی‌توجهی به مشکلات جامعه و از طرف دیگر، بر لبه پرتگاه توجیه‌تراشی و منفعت‌طلبی مالی از دولت قرار گرفته‌اند. متاسفانه در ایران به دلیل عدم تنوع منابع مالی دانشگاه‌ها و عدم هدایت منابع مالی ناشی از امور خیریه و وقف برای صرف در امور دانشگاه‌ها، این خطر همواره وجود دارد که دانشگاه‌ها برای تامین کسری بودجه خود، تن به انجام پروژه‌های پژوهشی‌ای بدهند که نتایج آن الزاماً می‌بایست در راستای خواست‌ها و دیدگاه‌های سفارش‌دهندگان آنها باشد. در این حالت، دولت به جای سفارش دادن پژوهش‌های واقعی با هدف درک درست مسائل و چالش‌ها، صرفاً برای توجیه سیاست‌ها و کسب پرستیژ علمی برای آنها، به دانشگاه‌ها روی می‌آورد. این پدیده می‌تواند فرهنگ ریاکاری، سطحی‌اندیشی، روش‌گریزی و هنجارشکنی علمی را در دانشگاه‌ها تشدید کند. در مجموع در پاسخ به سوال نوشتار یعنی تاثیرات ساحت قدرت بر فرهنگ دانشگاهی ایران باید گفت که ارتباط قدرت و دانش در شرایط پیچیده کنونی ایران از یک‌طرف، واجد برخی آثار مثبت مانند کاربردی‌شدن آموزش و هدفمندی پژوهش است و از طرف دیگر، برخی آثار منفی مانند وابستگی نهادی بیش از حد دانشگاه به دولت و سفارشی‌شدن پژوهش و کمرنگ‌شدن هنجارهای علمی را در بر خواهد داشت. چگونگی مدیریت بهینه ارتباط دولت و دانشگاه، مستلزم مشارکت معنادار دانشگاهیان در فرایند سیاست‌گذاری علم در ایران و ایجاد فضای آزاد رقابتی برای بهره‌گیری از دیدگاه‌های علمی اساتید در راهبری نهاد علم در ایران است.