کاوه در مسیر ولایت

زهرا کاوه* : کمتر از 2 سال سن داشتم که پدرم شهید شد.
پدربزرگم به واقع برایم پدری کرد. حاج‌محمد کاوه را می‌گویم. او را اکثر اهالی مشهد می‌شناسند علی‌الخصوص بچه‌های جنگ.
لسانی باصلابت اما در عین حال بسیار با‌ملاحت و پرحلاوت داشت. شخصیت غامضی نداشت و اهل اطوار نبود. ساده بود و  دوست‌داشتنی و مهربان و اهل خضوع و خشوع.
سخنرانی عمارگونه، غرورآفرین و امیدبخشش در مراسم فرزندش از یادها نخواهد رفت.


اهل تکلف نبود اما تکلیف‌گرا بود. بصیر بود و فریفته دنیا نشد. تفاوت طلا و مطلا را با همان بصیرت نابش تشخیص می‌داد. خیلی وقت‌ها دلم برای آغوش نحیف و روح بزرگش تنگ می‌شود.
آغوش پدرم را حس نکردم اما بوی پدرم را از او استشمام کردم.
مؤانست خاصی بین او و رهبر انقلاب بود.
رهبر انقلاب در وصف ایشان فرمودند: «... پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن بود - که بنده آنجا نماز می‌خواندم و سخنرانی می‌کردم - دست این بچه را هم می‌گرفت با خودش می‌آورد، و من می‌دانستم همین یک پسر را دارد...  مرحوم کاوه در سال‌های اختناق پرشور بود و بی‌محابا...  و در چنین خانواده‌ای بود که فرمانده خودساخته‌ای به نام شهید کاوه تربیت شد».
او نه‌تنها برای من و عمه‌هایم که برای همرزمان پدرم هم پدری مهربان بود.
تنها پسرش را تقدیم انقلاب کرد و سال‌ها به روشنگری برای راه فرزندش پرداخت.
توصیه همیشگی‌اش به فرزندان (عمه‌هایم) دفاع از راه امام و  شهدا و رهبر معظم انقلاب بود و الحق که فرزندان ایشان در تلاطم‌های سیاسی از مسیر انقلابی و آرمانی خویش عدول نکردند و بر عهدی که با پدرشان بسته‌اند ایستاده‌اند.
دیروز خبری در برخی سایت‌ها خواندم که عده‌ای بدون در نظر گرفتن این سابقه مجاهدانه، در صدد بودند محیلانه و کامجویانه این سابقه درخشان را فدای امیال و اهداف حزبی و انحرافی خویش قرار دهند. تمسک و تشبث ابزاری به شهدا برای مسائل دنیوی حتما برکتی نخواهد داشت.
ان‌شاءالله خالصانه رهرو شهدا باشیم، نه ابزارگرایانه.
* فرزند شهید محمود کاوه