حملات موشکی سوریه را به چه سمتی می‌برد

دکتر صلاح‌الدین هرسنی*- به دنبال حمله شیمیایی به دوما در شرق دمشق، فرودگاه نظامی التیفور در استان حمص سوریه هدف حمله موشکی قرار گرفت. از منظر سیر اتفاقات و شکل‌گیری نوع حادثه، حمله موشکی به فرودگاه نظامی التیفور شبیه اتفاقاتی است که در آوریل 2017 به دنبال حمله شیمیایی به خان شیخون در پایگاه هوایی شعیرات در استان حمص رخ داده است. تنها تفاوتی که میان این دو حمله موشکی وجود دارد، آن است که حمله به پایگاه هوایی شعیرات در استان حمص از سوی آمریکا صورت گرفت‌ اما در حمله موشکی به فرودگاه نظامی التیفور، معلوم نیست که این حمله از سوی چه نیرو‌هایی صورت گرفته است؟ هر چند برخی از منابع مانند سانا خبرگزاری رسمی سوریه اعلام کرده ممکن است این حمله موشکی توسط آمریکا یا اسراییل انجام شده باشد. مساله‌ای که در این ارتباط بیش از همه قابل توجه است آن است که چنین حادثه‌ای آن هم با آن ابعاد مخربش محققا می‌تواند موجب تغییر در روند و فرآیند‌های حال حاضر بحران سوریه شود. واقعیت آن است که منطقه دوما در غوطه شرقی در شرق دمشق تنها منطقه تحت اشغال بوده که ارتش سوریه منتظر پاکسازی کامل آن بود. محققا پاکسازی کامل این منطقه از سوی نیروهای ارتش سوریه می‌توانست تا میزان قابل توجهی به معنای پایان بحران سوریه باشد. حال که به دنبال حمله شیمیایی، حمله موشکی نیز رخ داده است، دیگر نمی‌توان این انتظار را داشت که بحران سوریه به پایان خود نزدیک می‌شود. نظر به آنکه این‌گونه حملات درست به فاصله یک هفته از نشست سه‌جانبه آنکارا رخ داده است، می‌توان گفت که نشانه خوبی برای سوریه نیست و چه بسا این‌گونه حملات و حوادث مشابه دیگر بخواهد سوریه را در آستانه بحران جدیدی قرار دهد.
در یک ارزیابی واقع‌بینانه این حملات شکنندگی دستاورد‌های جبهه سوری- روسی را به نمایش می‌گذارد و بیانگر آن است که نمی‌توان به تعیین‌کنندگی نقش مسکو و تهران در صحنه و واقعیت‌های میدانی دمشق امیدوار بود. به واقع آنچه در دوما و پس از آن در پایگاه هوایی التیفور رخ داده است، امید تازه‌ای را به مخالفان جدی جبهه سوری- روسی می‌دهد. واشنگتن، تل‌آویو و ریاض و حتی آنکارا با توجه به رویکرد‌های پاندولی و فرصت‌طلبانه‌اش، در زمره این مخالفان هستند که در اساس با آنچه نقش‌یابی و جایگاه‌یابی مسکو- تهران در معادلات سوریه خوانده می‌شود، موافقتی ندارند. در این شرایط، واشنگتن نقش پیشوایی را در مخالفت با جبهه روسی- سوری به دست خواهد گرفت.‌ سهم‌خواهی و تلاش واشنگتن آن است که با نیروی تحت ائتلاف خود از مطلوبیت نقش مسکو و تهران در معادلات سوریه پسا‌دوما بکاهد. قطعا ایفای چنین نقشی از سوی واشنگتن مورد استقبال ریاض و تل‌آویو نیز قرار خواهد گرفت‌ چراکه هم ریاض و هم تل‌آویو نقش تهران در سوریه را عامل اصلی تهدید منافع خود در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا می‌دانند.
در این ارتباط تل‌آویو بر آن است که اگر نقش تهران در سوریه مهار نشود، سوریه به ویژه بلندی‌های جولان تبدیل به پایگاهی استراتژیک برای حملات به تل‌آویو خواهد شد. چنین نگاهی از سوی تل‌آویو در قبال تهران، موجب انگیزه ریاض در ورود به معادلات سوریه نیز می‌شود. به واقع نگاه تخاصمی تل‌آویو موجب چرخش ریاض از حاشیه تحولات سوریه به متن می‌شود. چنین ادعایی با توجه به جاه‌طلبی‌های محمد بن سلمان ولیعهد خام و جنگ‌‌طلب ریاض دور از ذهن نیست و به همین خاطر است که او برای بی‌اثر‌سازی نقش تهران از واشنگتن و تل‌آویو گرفته تا پاریس، در حال یارگیری و ائتلاف‌سازی است. در سطحی دیگر غیر‌منتظره نیست که حادثه دوما و پایگاه التیفور موجب چرخش دوباره رجب طیب اردوغان در قبال بشار اسد شود. در این ارتباط قرائن نشان می‌دهند که تغییری در رویکرد اردوغان در قبال بشار اسد به وجود نیامده و او راهبرد تنش با همسایگان به ویژه همسایه‌ای چون سوریه را در اولویت‌های سیاست خارجی خود قرار داده است.
به ویژه آنکه او سر موافقتی با کرد‌های سوریه ندارد و از بشار اسد خواسته استقلال آنها را نشانه رود. جان کلام آنکه‌ مخرج مشترک منفعت نیرو‌های تحت ائتلاف واشنگتن آن است که راهبرد‌های تقابلی جبهه روسی- سوری هیچ تاثیری در عزم آنها برای تعقیب تئوری آشوب در سوریه ندارد و آنها راهبرد توسعه بحران و برانداز‌ را بر هر راهبرد دیگری ترجیح می‌دهند.


* ‌مدرس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل‌
S.Harsani.k@gmail.com