نه به سرقت ادبی، حمید هیراد علیرضا بدیع و قزوه!

در همین روزها که دوباره بازار اخبار مربوط به تلگرام و فیلترینگ داغ شده و صحبت از متضرر شدن کسب‌وکار عده‌ای به این واسطه است (هرچند اغلب آسیب غیرقابل جبران متوجه دلالان تبلیغات و اخبار زرد است) در فضای فرهنگی کشور اتفاقی رخ داد که گرچه اصل موضوع سابقه‌ای بسیار بیشتر از تاریخ و جغرافیای ما دارد، اما شکل مواجهه با آن در نوع خود اتفاق مبارک و جدیدی را رقم زد.  از سال 95 اتفاقاتی در حوزه مدیریت فرهنگی رخ داد که ثمره‌اش در حوزه موسیقی سال 96 این شد که میانگین فصلی یک‌بار، خواننده‌ای ظهور می‌کرد که به‌یک‌باره موجی از تبلیغات در اینستاگرام برای او ایجاد می‌شد؛ بعد یکی، دو کارش در تلگرام با حجم انبوه پخش می‌شد. بلافاصله در همان هفته میهمان برنامه‌های پرمخاطب تلویزیون می‌شد و حداکثر تا یک‌ماه بعد مجوز برگزاری کنسرت می‌گرفت. بعد رکورد زدن‌ها شروع می‌شد؛ یکی رکورد تعداد کنسرت در سال را می‌شکست، یکی رکورد فروش بلیت در 10 دقیقه را و... . این ماجرا تا چندماه ادامه می‌یابد تا اینکه تهیه‌کننده محترم به گفته خودش، به این نتیجه می‌رسد کم‌کم سودآوری خواننده موردنظر رو به نزول است، در نتیجه پروژه بعدی کلید می‌خورد. به همین سادگی! تا پیش از این هر خواننده‌ای که خودش یا اثرش گل می‌کرد و هیت می‌شد، حتما سابقه روشنی در موسیقی داشت، اما سال گذشته پر بود از ظهور پدید‌ه‌های خودخوانده یک‌شبه. حامد همایون، بهنام بانی، مهدی دارابی (هوروش‌بند) و آخرین نمونه حمید هیراد.  همه اینها هم البته بسیار پرمخاطب بودند، دلیل روشنی هم دارد. وقتی پای توپخانه تبلیغات از یک‌سو و تنگ‌نظری مدیریت فرهنگی از سوی دیگر در میان باشد؛ نتیجه می‌شود حذف و کم‌کاری کاربلدهای موسیقی و صحنه به تاجران سپرده می‌شود. اینکه چرا باید از علیرضا عصار، محمد اصفهانی، ناصر عبداللهی و... (و احتمالا باید گفت از احسان خواجه‌امیری، محمد علیزاده، مهدی یراحی، رضا یزدانی و...) برسیم به ایوان‌بند و هوروش‌بند و پازل‌بند، قصه پرغصه‌ای ا‌ست که درباره‌اش پیش‌تر گفته‌ایم و گفته‌اند و بیشتر هم خواهیم گفت و خواهید شنید؛ اما موضوع مورد آخر (حمید هیراد) که فعلا دور، دور اوست کمی تفاوت دارد. مساله فقط یک‌شبه ره صدساله رفتن و تغییر ذائقه شنیداری مخاطب نیست؛ مساله این است که ایشان در همه چند اثر منتشرشده‌اش بیت یا ابیاتی را از دیگر شاعران و ترانه‌سرایان (سیمین بهبهانی، باباطاهر، مهتاب یغما، شهرام سببی و...) به نام خود جعل کرده و از تریبون رسمی پرمخاطب‌ترین برنامه تلویزیون لابه‌لای چند دروغ شاخ‌دار دیگر ازجمله آنکه نام هیراد را مردم برای من انتخاب کرده‌اند! مخاطب من خداوند است! دیوان‌های باباطاهر را دارم! ترانه‌سرای آثارش را خودش معرفی کرد. گرچه پیش از این هم عمل زشت سرقت ادبی وجود داشته و حتی دو، سه نفر از خوانندگان نام‌آشنا هم چندین‌بار چنین خطایی از ایشان سر زده و اغلب هم مورد اعتراض قرار گرفته‌اند، اما وقتی قرار است از تلویزیون به‌عنوان سکوی اعتبار و پرش خود استفاده کنند باید بدانند این ذره‌بین با قدرت چندبرابر پلیدی‌ها را به چشم می‌آورد. علیرضا بدیع، شاعر و مجری که پیش از این هم انتقادهای تندی علیه حامد همایون و ادعای فردوسی‌دانی او کرده بود، در برنامه «چشم شب روشن» صراحتا کار او را دزدی نامید و گفت: «هنوز در این کشور کسانی هستند که کتاب بخوانند و شعر بشناسند و بدانند کدام شعر از مولاناست.» بعد از بدیع، دیگرانی هم شروع به اعتراض در فضای مجازی کردند تا حدود یک‌ماه بعد صابر قدیمی، شاعر طنزپرداز جوان در برنامه زنده «ساعت بیست‌وپنج»، آیتم طنزی را با همین موضوع اجرا کرد و دوباره موج اعتراض‌ها و انتقادها به حمید هیراد به راه افتاد. این‌بار مدیربرنامه‌های حسینی‌زاده (هیراد) شروع به هتاکی علیه منتقدان و آنان را تهدید به شکایت کرد. همین ماجرا سبب شد تا کمپین #نه_به_سرقت_ادبی ایجاد شود و از سوی شاعران متضرر از سرقت ادبی مذکور و منتقدان اصلی این اتفاق بیانیه‌ای صادر شد که طبق آن شاعران و ترانه‌سرایان (حدود 2500 نفر) خواستار عذرخواهی رسمی هیراد و جبران خسارت مادی و معنوی شدند. اتفاقاتی از این دست که باعث دلسردی اهل قلم از یک‌سو و گستاخی عده‌ای از سوی دیگر می‌شود، همه از نبود قانون حفظ حقوق صاحبان آثار و مولفان و همچنین فقدان یک صنف رخ می‌دهد. راه‌‎اندازی این کمپین، رسانه‌ای شدن موضوع و انتقاد عدالت‌طلبانه منتقدان، وساطت محمدعلی بهمنی و ایستادگی کسانی که پای این خواسته بحق ایستادند سبب شد پیگیری‌ها نتیجه‌بخش باشد و حمید هیراد رسما عذرخواهی کند و موسسه آوازی نو، مدیربرنامه او را اخراج کرد و متعهد شد تمام حقوق مادی و معنوی شاکیان پرداخت شود و رضایت آنان جلب شود. امید است نتیجه این اتفاق و اتفاقات مشابه آغازی باشد بر تشکیل صنفی در راستای منافع مشترک شاعران و ترانه‌سرایان و بیش از همه به‌نفع کلیت شعر فارسی. همچنین امیدواریم قانون کپی‌رایت در حمایت از حقوق اهالی فرهنگ و هنر هرچه زودتر و جدی‌تر جامه عمل بپوشد. در این میان اتفاق نامبارک دیگری نیز افتاد. گذشته از کسانی که منفعت‌شان در سکوت بود و آنها که اساسا اهل پیگیری‌های صنفی نیستند و چند نفری از اهل موسیقی و ترانه مثل بهروز صفاریان‌پور و علی بحرینی که مخالف این کمپین و رسانه‌ای شدن موضوع بودند و هر اقدام منتقدانه نسبت به وضع موجود را به خطر افتادن کلیت موسیقی می‌دانستند و یغما – مخالف‌خوان همیشگی– نیز یکی از دلایل اصلی عدم همراهی‌اش را حضور محمدعلی بهمنی اعلام کرد؛ واکنش عجیب علیرضا قزوه، تاسف اهل فرهنگ را برانگیخت. علیرضا قزوه که چند سالی است سیاست‌زدگی بر شعر و منش او سایه انداخته، با انتشار پستی ضمن دفاع از حمید هیراد، او را از هنرمندان اصیل و آداب‌دان عرصه موسیقی خواند و کار او را تلفیق دانست، نه دزدی شعر؛ پستی که پس از چند ساعت حذف شد. قزوه نوشت: «هیراد در راستای حفظ ادبیات عرفانی و موسیقی درست ایرانی و بااصالت گام برداشته... حمید هیراد که اهل خیانت نیست! اتفاقا این صدا باید تقویت شود.» معلوم نیست منظور قزوه از اهل خیانت نبودن چیست؟ آیا جماعت روبه‌رو – با ادبیات خود قزوه – اهل خیانتند؟ آیا دزدی شعر چیزی جز استفاده از ابیات دیگران به نام خویش است؟ آیا اگر جز این بود خود حمید هیراد و موسسه آوازی نو حاضر به پرداخت غرامت می‌شدند؟ آیا ادبیات به کار گرفته شده توسط قزوه نسبت به علیرضا بدیع و دیگر منتقدان که آنها را شغال نامیده، برازنده اهل شعر آن‌هم در رده مدیریت است؟ آیا وقت آن نرسیده که پیشکسوتان شعر به‌ویژه شعر انقلاب از اعتبار و حیثیت شعر انقلاب و کلیت شعر دفاع کنند و نگذارند سکان‌دار شعر انقلاب کسی باشد که سال‌هاست سیاست‌زدگی را بر منافع ملی شعر و ادب فارسی ترجیح داده است؟ جاوید باد یاد سیدحسن حسینی که نهم فروردین‌ماه سالروز درگذشت او بود و شاد باد روح بزرگ قیصر امین‌پور و خاک بر او خوش باد که قله شعر انقلاب بود و رفتنش آرزوهایی را در خاک برد.