کودک، ملک شخصی ما نیست!

جامعه با یک پدیده به نام کودک آزاری که امروز بیشتر در موردش صحبت می‌شود، مواجه است. این پدیده موضوعی جهانشمول است و محدود فقط به کشور ما نیست که کم و بیش با آن مواجه هستیم. انواع مختلفی دارد؛ جسمی، جنسی، روحی، مسامحه و غفلت. عوامل موثری دخیل هستند تا ما شاهد پدیده‌ای به نام کودک آزاری در جامعه مان باشیم. بخشی از این عوامل به ویژگی‌های خود افراد برمی‌گردد. کودک بیش فعال، کودک زشت، کودک بیمار یا دارای معلولیت معمولا بیشتر در معرض آزار هستند. بخشی از این مساله به خانواده‌ها برمی‌گردد. خانواده نابسامان، خانواده‌هایی که درگیر جرم و موادمخدر و موضوعات مشابه است. خانواده‌ای که خودش در دوران کودکی کتک می‌خورده، بعضا کودک آزار می‌شوند. بخش بعدی هم به جامعه برمی‌گردد. فرهنگ حاکم بر جامعه، قوانین مترتب بر آن موضوعات و اجرای صحیح قوانین مرتبط. درواقع نابسامانی خانواده مهم‌ترین مشخصه اینهاست. درباره اتفاق اخیر کودک آزاری که در ماهشهر به وقوع پیوسته و پای نامادری در میان است نباید به برچسب نامادری یا ناپدری نگاه کرد که هرکس این عناوین را یدک می‌کشید، حتما کودک آزار است. وقتی همین خانواده را بررسی می‌کنید، مجموعه‌ای از عوامل دخیل هستند که شاهد این اتفاق تلخ هستیم. این مجموعه عوامل است و ما نمی‌توانیم نگاه تک بعدی یا تک عاملی به این موضوع داشته باشیم. ولی آنچه مهم است اینکه در سال‌های اخیر حساسیت جامعه نسبت به موضوع کودکانی که به هر طریقی در معرض آزار قرار می‌گیرند به نسبت قبل بیشتر شده. چون اطلاع‌رسانی بیشتر شده، دغدغه تشکل‌های غیردولتی و مردم در این حوزه افزایش پیدا کرده که خود می‌تواند نقطه مثبتی در جامعه محسوب شود که حساسیت‌ها نسبت به کودکان افزایش پیدا می‌کند. از آن طرف با این واقعیت هم مواجه هستیم که اگر والدین مهارت‌های لازم را داشته باشند، طبیعتا این نوع حوادث و اتفاقات کمتر به وقوع می‌پیوندند. بحث بعدی خود کودک آزار است. یعنی کسی که امروز متواری است، نامادری‌ای با وجود فرزندان دوقلو! شرایط روانی و بررسی وضعیت اجتماعی‌اش می‌تواند کمک بیشتری کند تا تحلیل دقیق‌تری راجع به این پدیده داشته باشیم. نقشی که پدر در درون خانواده دارد باید مورد بررسی قرار گیرد. باید اطلاعات جامع‌تری داشته باشیم تا بتوانیم تحلیل دقیق‌تری ارائه دهیم. منتها یکی از خانواده‌هایی که معمولا کودک آزاری در آن شیوع بیشتری دارد، خانواده‌های نابسامان هستند. خانواده‌هایی که خودشان درگیر آسیب‌ها و جرائمی مثل اعتیاد و موضوعات مشابه هستند، زمینه برای بی‌توجهی به حقوق کودک که آزار هم یکی از مصادیق بی‌توجهی به کودک است را فراهم می‌سازد و معمولا در چنین خانواده‌هایی بیشتر خود را نشان می‌دهد. حتی اگر در این خانواده نامادری هم نبود در خانواده‌های نابسامان معمولا کودک آزاری بیشتر خودش را به شکلی که الان می‌بینیم، نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد این نامادری حتما باید از نظر وضعیت روانشناختی بررسی شود چون این نوع اتفاقات از سوی افرادی که از سلامت روان برخوردارند، معمولا به ندرت بروز می‌کند. سابقه زندگی قبلی این فرد در تحلیلی که می‌توانیم داشته باشیم نیز تاثیرگذار است. اما شاید در این بخش بحث آموزش حقوق کودک و آموزش مهارت‌های زندگی به والدین می‌تواند به اینکه کمتر شاهد وقوع این نوع حوادث باشیم، کمک کند. اما مشغله‌ها و گرفتاری‌های خانواده‌ها به عنوان یک واقعیت به گونه‌ای است که کمتر این نوع دغدغه‌ها ممکن است در درون خانواده‌ها وجود داشته باشد. شاید در مقطعی می‌شد به اینها کمک کرد اختلاف در هر خانواده‌ای ممکن است اتفاق بیفتد اما اگر مردم منابع اجتماعی را بشناسند و به هر دلیلی خودشان نتوانستند زندگی آرامی را درست کنند، می‌توانند با کمک متخصصین، روانشناسان، مشاوران، مددکاران و منابع اجتماعی که در این حوزه هست، مثل اورژانس اجتماعی یا صدای مشاور، 1480 کمک و حمایت‌های تخصصی را کسب کنند تا ان‌شاءا... بتوانند زندگی بهتری را داشته با شند. فراموش نکنیم که همه ما علامه دهر نیستیم و در همه حوزه‌ها اطلاعات کافی نداریم. وقتی ماشین‌مان خراب می‌شود فارغ از اینکه دارای چه موقعیت، شأن اجتماعی، سطح سواد و تخصص هستیم به تعمیرکار مراجعه می‌کنیم. در بحث مسائل اجتماعی هم همینطور است و در مواقع ضروری نیاز داریم که منابع اجتماعی را بشناسیم و با متخصصین اجتماعی در ارتباط باشیم. خیلی مواقع یک راهنمایی و مداخله کوچک می‌تواند شرایط نابسامانی را که دارند و خود آن می‌تواند زمینه آزار را فراهم کند، مدیریت کرد تا زمینه کودک آزاری کاهش پیدا کند.
* رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران