كدام جوان؟

در هفته جوان قرار داريم. جوان‌گرايي شعار اغلب مسئولان است. شعاري كه مثل بيشتر نمونه‌هاي ديگر فاقد محتواي روشن و دقيق است. جامعه ما دچار تناقض عجيبي در تحقق و فهم اين شعار شده است. بسياري از مسئولان كشور زماني كه انقلاب شد جوان بودند. در جريان انقلاب و جنگ با نيروي جواني پيش رفتند، ولي كم‌كم كه پا به سن گذاشتند، معيارهايشان تغيير كرد و تجربه و دانش را معيار تعيين مديريت قرار دادند. نتيجه چنان شد كه اكنون پس از گذشت 40‌سال از انقلاب، بسياري از مديران كساني هستند كه در 40‌سال پيش هم كمابيش در سطوح مديريتي بودند و تاکنون امكان انتقال تجربيات و مدیریت را فراهم نكرده‌اند.
ما در بيشتر زمينه‌ها مسير معكوس را طي كرده‌ايم. جايي كه بايد در استفاده از نيروي جوان پرهيز كنيم (قضاوت پرونده‌هاي مهم) كار را سپرده‌ايم به جوان زير 30‌سال و نتيجه‌اش اين شد كه همه ديديم و كلي مسأله روي دست جامعه و دستگاه قضائی گذاشت و رفت زندان، آن هم پس از يك پنهان شدن ناموفق. در دولت پيش به جاي آنكه كار به جوانان سپرده شود و افراد مسن و پا به سن گذاشته، مشاور آنان شوند برعكس عمل شد و كار در اختيار گروه دوم قرار گرفت و مشاوران جوان!! براي آنان تعيين شد.
مسأله جوانان از كدام منظر اهميت دارد؟  از نخستین زاويه‌اي كه بايد به مسأله جوانان توجه داشت، آينده‌نگري است. آينده كشور در گرو جایگاه و رفتار جوانان امروز است. پس اگر جوانان نتوانند با جامعه خود ارتباط درستي برقرار كنند و اگر خود را جزو جامعه ندانند، غيرممكن است كه بتوانند در آينده فرد مفيدي براي جامعه باشند. ما نمي‌توانيم با معيارهاي افراد ميانسال و سالمند به داوري جوانان بنشينيم. به اين علت كه تحولات فن‌آوري و تغييرات ارزشي، شكاف بزرگي ميان نسل‌هاي گوناگون ايجاد كرده است كه جز از طريق احترام گذاشتن به اين تفاوت‌ها نمي‌توان خطرات اين شكاف را رفع كرد. صد‌سال پيش دنياي يك جوان با دنياي پدر و پدربزرگش يا مادر و مادربزرگش فرق چنداني نداشت، ولي امروز اين مسأله به كلي تغيير كرده است. كافي است به فضاي مجازي توجه كنيم كه چگونه جهان‌زيستي جوانان را از پدران و مادران آنان جدا كرده است. بنابراين هرگونه سختگيري و تقابل با جوانان نه‌تنها نتيجه ندارد و آب در‌هاون كوبيدن است، بلكه اثرات منفي نیز در كوتاه‌مدت و بلندمدت
دارد.


نگاه قيم‌مآبانه به جوانان نتيجه عكس دارد. علت نيز روشن است. جوانان به سرعت تبديل به افراد ميانسال مي‌شوند و اجازه نمي‌دهند كه اين نگاه تداوم پيدا كند و چه بسا در برابر آن واكنش منفي نشان دهند. مسأله جوانان فقط مسأله‌ای ميان پدران و مادران و فرزندان نيست، بلكه ميان جامعه و افراد بزرگسال آن با جوانان است. در جامعه‌اي كه جوانان آن احساس بيگانگي كنند و جايي براي خود نبينند و چپ و راست شاهد آن باشند كه موقعيت‌ها و منزلت‌ها برحسب گروه سني يا ساير وابستگي‌ها تقسيم مي‌شوند، طبعاً سرخورده و پرخاشگر مي‌شوند و جرم و جنايت و اعتياد و انزوا افزايش پيدا مي‌كند. فراموش نكنيم جوانان ريسك‌پذيري بالايي دارند و در مقابله با این وضع نامناسب، از نقطه قوت خودشان كه نترسي و وابستگي اندك به بيرون است، استفاده خواهند كرد. تجربه دي‌ماه 1396 از اين نظر مثال و تجربه مهمي است.
با وجود اين از یاد نباید برد كه استفاده از جوانان همچون استفاده بيشتر از بانوان تبديل به يك امر شكلي و صوري نشود. در حقيقت هدف اصلی انتخاب باصلاحيت‌ترين افراد است و نه لزوماً جوان‌ترين آنان. چه بسا جواناني كه بدون داشتن صلاحيت لازم در مصدر كاري قرار مي‌گيرند و منطق استفاده از جوانان را مخدوش مي‌كنند. چه بسا بانواني كه ارتقاي مقام پيدا مي‌كنند ولي به علت ناتواني‌هاي آنان، موجب تضعيف گرايش استفاده از زنان در امور مديريتي مي‌شوند.
بنابراين فراموش نكنيم كه استفاده از زنان و جوانان تبديل به يك شيوه آييني نشود. براي نمونه نزديكان و فرزندان خود را در مصدر امور قرار دادن به معناي اهميت دادن به جوانان نيست. انتخاب جوان تعارضي با رعايت صلاحيت ندارد، نه‌تنها تعارضي ندارد، بلكه هدف از انتخاب جوانان اهميت دادن به اين صلاحيت‌ها است. بنابراين انتخاب يا انتصاب افراد جوان و بي‌صلاحيت که این روزها شاهدش هستیم را نمي‌توان نشانه‌اي از تحقق اين شعار دانست.
جوان ايراني امروز با چند مسأله مواجه است. هويت، شغل و احساس غرور از عضويت در جامعه و محترم شمرده شدن مسائل اصلي او است. همچنين تأمين ساير نيازهاي او از قبيل شادي، مشاركت، نيازهاي عاطفی و ارتباطي نيز در همين چارچوب قرار دارند. مسأله فقط با تشکیل وزارت ورزش و جوانان نيز حل نمي‌شود. حل مسأله جوانان نيازمند تغيير نگرش نسبت به جامعه و ارزش‌هاي جوانان و سبك زندگي آنان است. باید جا را برای آنان باز کرد در غیراین صورت به نحو غیرمدنی این‌جا را برای خودشان باز خواهند کرد.