روزنامه شرق
1397/02/11
در حاشیه نمایشگاه کتاب فراخوانی برای ناپدیدشدگان
در حاشیه نمایشگاه کتاب فراخوانی برای ناپدیدشدگان شیما بهرهمند . دبیر گروه فرهنگ «نَه»گفتن در اقربِ موارد حامل نوعي امتناع يا مقاومت و واجدِ صفت سلبي است، اما در شعارِ امسال نمايشگاه كتاب تهران بهشكلي ديگر پديدار ميشود: «نه به كتابنخواندن». نهگفتن به نا-كنشي كه همانا «كتابنخواندنِ» جامعه مورد خطابِ اين شعار باشد. امتناع از امتناعي ديگر. آنچه در وهله نخست از اين شعار بهذهن متبادر ميشود، معطوف به مصدرِ «كتابنخواندن» است. تدوين و اشاعه اين شعار ازسوي نهادِ رسمي برپادارنده نمايشگاه كتاب كه همان متوليِ كتابخواني و افزايش سرانه مطالعه و از ايندست ارتقا و رشد سطوحِ فرهنگ است و توأمان مسئول ممیزی، نشان ميدهد «كتابنخواندنِ» جامعه كنوني ايران امري مفروض است كه در اين عبارت بهرسمیت شناخته شده است. حالآنكه آمارهاي اين نهاد، سخنِ ديگر ميگويد.افزايش چندينوچند درصدي مجوز تأسیس نشر و چاپ و انتشار كتاب كه البته با معدلِ چاپِ پانصد نسخه از هر جلد، ديگر بهقولِ اهل سخن و ادبي بيشتر به «زيراكس» ميماند تا «انتشار»، ازقضا در تقابل با اين شعار ميايستد. گفتمانِ غالب ادبيات ما نيز خبر از شكوفايي و رشدِ چاپ كتاب ميدهد كه با لحاظِ وضعيت ركود تورمي كتاب شايد بتوان اين بهظاهر «شكوفايي» را درك كرد! كتابنخواندن خودْ ديگر به كنشي بدل شده است همطراز با كتابخواندن. اما اين «نه»گفتن يا سلبيت چه معنايي در خود دارد؟ داستانِ معروف هرمان ملويل با عنوانِ «ترجیح میدهم که نه»، كه دستمايه چندي از متفكران معاصر بوده است براي نظريهپردازي، روايتِ زندگی محرر يا مستنسخي است بهنام «بارتلبی» كه در يك دفتر اسناد رسمي كار ميكند و در برابر فرمانهاي سردفتر كه مقام بالادستِ او باشد، تنها يك جمله را تكرار ميكند: «ترجیح میدهم که نه»، مسئله جايي حاد ميشود كه او در قبالِ پيشنهاد موقعیتی فراتر نيز جز تكرار اين جمله واكنشي نشان نميدهد.
طبعا از محررِ دفتر اسناد رسمي جز فردي منقاد و مطيع و كارمندي گوشبهفرمان انتظار نميرود اما بارتلبي خلافِ جايگاه شناختهشدهاش در جامعه عمل ميكند و فراتر از اين، عملِ غريب او به ژستي بدل ميشود كه ديگران را نيز به فكر واميدارد. انحراف يا تخطي از وضعيت موجود، كاري است كه بارتلبي محرر انجام ميدهد، طرفه آنكه اين عمل با تنبيه و تبعاتِ درخوري مواجه نميشود، گويي اين رفتار پذيرفته شده است. ژيل دلوز اين كنشِ محرر را یک فرمول ميخواند؛ فرمول بقا در وضعیتی که نه میشود آن را تغییر داد و نه دیگر تندادن به آن ممكن است. شعارِ نمايشگاه كتاب نيز كه بهظن قوي بهقصد و نيتِ ترغيب جامعه به كتابخواني در آستانه نمايشگاه كتاب يا بهتعبيري دَه روز جشن كتاب مطرح شده است، حاكيِ از نوعي نَهگفتن و امتناع است به وضعيت. وضعيتي كه با پرتابِ ايدهها و شعارهايي از ايندست قابل تغيير نيست و تنها «ادبيات» است كه با خلقِ عبارتي چون «ترجيح ميدهم كه نه» و اخلال در زبانِ جاافتاده و مرسوم، توانِ ساخت مفهوم و برهمزدن و قلبِ آن را دارد. كتابنخواندن كه بناست جامعه موردخطابِ اين شعار -يا همان به نمايشگاهروندگان كه طبق آمارها هزاران برابر تيراژ كتابها هستند- به آن نَه بگويند، امري نيست كه از پسِ يك شعار بتوان به تغيير يكباره آن اميد داشت و پُر واضح است كه مخاطبان، خاصه مخاطبان داستان و ادبيات ما، ديري است كه ناپديد شدهاند، و دست بر قضا نيستند تا نا-كنشي چون «كتابنخواندن» يا «امتناع» از آنان سر بزند. اين شعار جمعِ بيشكلي از جامعه را خطاب ميكند كه گويا كتابنخواندن را سرلوحه زيست فرهنگي خود قرار دادهاند و بناست با شنيدن يا خواندنِ اين شعار به جمع ديگري بپيوندند كه لابد كتاب ميخوانند و ازقضا اين شعار را با آنان كاري نيست. فارغ از اينكه ناپديديِ نَرم مخاطبان كتاب و ادبيات در چند دهه گذشته، ماحصلِ عوامل متعددِ سياسي اقتصادي و فرهنگي است، اين شعار خيرخواهانه ميتواند ناخواسته نوري بر زواياي تاريكِ وضعيت كنوني جامعه ما در مواجهه با پديده كتاب و كتابخواندن بتاباند. وضعيتي كه بهتمامي خود را به نظم بازار سپرده است و از اينرو «كتاب» را ديگر پديدهاي «نابهنگام» و پُر«توان» نميپندارد. فراهمآمدن امكان نوشتن و انتشار كتاب براي بسياري از كساني كه وقت و فرصت و دليلي براي نوشتن دارند، و نيز نياز و اقتضاي بازار نشر به اين چرخه مدام نويسندگان نورسيده و تككتابي، دامن زده و چنان اوضاع نشر را برآشفته است كه نميتوان چشمانداز دقيقي براي كتاب و تاثير آن بر جامعه شناسايي كرد. از اين است كه نهگفتن به كتابنخواندن، پيش از هر چيز نيازمندِ ژستِ «امتناعِ» فاعلاني است كه در مقامِ تخطي از پديده يا امر موجودي برميآيند، در حالي كه بهنظر ميرسد كتابنخواندن، حاملِ هيچ كنشِ مثبت يا حتي سلبيتي نيست كه در برابر امري اتفاق بيفتد. مگر آنکه قائل شویم آنان که کتاب نمیخوانند از خود فاعلیتی بروز میدهند. در عالمِ حقوق نيز كه، «زبان» منشأ حق و تكليف و همچون ادبيات تعيينكننده است، مسئوليت اغلب بر «فعل» يا «ترك فعلي» بار ميشود و اينجا نيز آثار ترك فعل در صورت شناختِ مسئوليت بر انجام آن فعل بر فرد خاطي مترتب ميشود. كتابنخواندن اما ترك فعلِ واجبي نيست بلكه تركِ يك تركِ فعل ديگر است و اين «دور» هيچ سويهاي از مقاومت يا امتناعِ حامل بالقوگي و توان را در خود ندارد. القصه، بارتلبي محرر با امتناع خود خبر از شقِ ديگري از مقاومت ميدهد: اينكه اگر در وضعيت كنوني نميتوان تغييري حاصل كرد ناگزير به آن نيز نبايد تن داد. «ترجيح ميدهم كه نه» شايد پاسخِ خلاقه مخاطبان شعار نمايشگاه كتاب نيز باشد كه كتابنخواندن را امري بديهي در نظر نگرفتهاند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
شایگان: مصدقی بودم
فرمان فيلتر
«ايرانمال» افتتاح ميشود
نبرد دیپلماتیک بر سر برجام
دوران بزن دررو گذشته است
اهداي لوح تقدير به مأمور گشت ارشاد
اينترپل در تعقيب سرکرده «ریاستارت»
کارگران و تنگنای معیشت
شرحي از يك بازداشت
گزینه احتمالی وزارت جهاد کشاورزی کیست؟
تغییر انگارههای ذهنی جامعه
ريشه درد، درمان درد
در حاشیه نمایشگاه کتاب فراخوانی برای ناپدیدشدگان