نرم‌نرمک می‌رسد اینک بهار

مسعود سلیمی- تا چشم بر هم زدیم، به انتهای تونل رسیدیم، تونلی که روشنایی‌اش، کم و کمتر و کمتر ‌شد‌ تا جایی که در آخرین قدم‌ها، به کورسویی بدل شده است.95، سال خوبی نبود، به عبارتی هر اندازه با خودم به قول قدیمی‌ترها، چرتکه می‌اندازم، نمی‌توانم ... در میان انبوهی از آتش و توپ و تانک و در خیل عظیم مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... بر‌آمده از خودبینی و یکسونگری و عوام‌فریبی که جهان را در‌بر‌گرفته، «خوب‌ها» را بشمارم، در واقع به این نتیجه رسیدم که فقط باید امیدوار بود که روزی عقل و خرد‌ورزی نزد آدمیان به ویژه با ظهور سیاست‌ورزان بزرگ، آن هم در شرایطی که نسل کوتوله‌های سیاسی بر جهان حکومت می‌کنند، دوباره بر کره خاکی حاکم شود تا کورسوی انتهای تونل رفته‌رفته جای خود را به روشنایی بدهد. سال‌های دور، فیلمی دیدم به نام بچه‌های برزیل ساخته جی شافنر با بازی درخشان گریگوری پک که به خوبی امروز جهان را پیش چشم‌مان می‌گشود، ماجرا در آمریکای لاتین می‌گذشت، قهرمان فیلم، از طرفداران صد‌آتشه هیتلر بود که سعی می‌کرد نسلی از تفکر نازیسم را باز‌تولید کند و به سراغ دنیا بفرستد.
امروز با نگاهی به گردانندگان امور در جهان دست‌کم بخش بزرگی از آنان، گویی دستمایه بچه‌های برزیل از طرح و تئوری، به واقعیت بدل شده است، به عبارت بهتر آنچه جهان را چهار‌نعل به سوی نابودی می‌برد، ریشه در ناتوانی و سردرگمی آدمیان در دهه دوم از هزاره سوم میلادی دارد‌ که با توسل به رایج‌ترین شیوه اعمال دموکراسی، انتخابات نابخردان را بر مسند قدرت می‌نشانند تا در نابودی جهان نقش داشته باشند اما به قول زنده‌یاد مشیری، نرم‌نرمک می‌رسد اینک بهار، پس باید امید داشت و امیدوار بود در سال 96 سوسوی انتهای تونل ادامه داشته باشد تا تاریکی بر جهان حاکم نشود.
massoudmehr@yahoo.fr