شروط رهبري همان شروط متن برجام است

پس از سخنان اخير رهبر انقلاب درباره شروط ادامه برجام با اروپا، برخي فعالان سياسي در داخل با اشك ريختن براي برجام، گفتند معلوم است كه اروپا اين شروط را نمي‌پذيرد و برجام از دست مي‌رود! اما شروط رهبري چيزي غير از متن برجام نيست، پس چگونه يادآوري آنها مي‌تواند عليه برجام باشد؟!
اين به خوبي نشان مي‌دهد كه برخي غربزده‌ها فقط طرفدار كوتاه آمدن در مقابل غرب هستند و حتي اگر معاهده‌اي را كه با غرب بسته‌ايم، يادآوري كنيم، به غربزده‌ها بر مي‌خورد تا به غرب!
در واقع رهبري با تعيين برخي شروط، از جمله تضمين خريد نفت ايران و برقراري روابط بانكي و به ميان نكشيدن بحث‌هاي موشكي و منطقه‌اي، از اروپا خواسته‌اند به متن برجام متعهد باشد و خروج امريكا از برجام را بهانه نكند زيرا در اين صورت، حضور و امضاي اروپا در برجام، فاقد معني است. اما تعجب از كساني است كه همه چيز خود را برجام مي‌دانند اما يادآوري متن برجام به غرب را برنمي تابند!
ممكن است كسي دقتي به خرج بدهد و بپرسد كجاي متن برجام آمده است كه اگر امريكا در فروش هر ميزان از نفت ايران خللي وارد كرد، اروپا بايد خريد آن ميزان را تقبل كند، زيرا براي مثال بخش قابل توجهي از نفت ايران را چين مي‌خرد و چين خود يك طرف برجام است. حالا اگر با فشار امريكا، چين خريد نفت ايران را كاهش داد، چرا اروپا بايد اين خسارت را جبران كند و نه خود چين؟! و لذا اين يك تكليف مالايطاق براي اروپا است و نپذيرفتن آن حق اروپايي‌ها است.


اين پرسش، پاسخي بسيار دقيق‌تر دارد كه نشانه هوشمندي درطرح شروط جديد براي ادامه برجام با اروپا است؛ در حال حاضر اين اروپا است كه 1- براي ماندن ايران در برجام اصرار مي‌ورزد، 2- قراردادهاي مهم تجاري با بخش‌هاي مختلف اقتصاد ايران بسته است و 3- طرف فشار و طرف حساب امريكا براي قطع روابط تجاري با ايران و ترك برجام است. پس اين اروپا است كه بايد براي حفظ قراردادهاي پرمنفعتي كه با ايران بسته و براي منافع سياسي و امنيتي كه از برجام براي خود متصور است، پاي برجام بايستد و هزينه‌هاي خروج از برجام را تقبل كند. اگر دقيق‌تر بنگريم، اروپا براي ادامه برجام قرار نيست كار خاصي هم بكند؛ انجام مراودات بانكي و خريد نفت ايران يا تضمين فروش كافي آن، چيزهايي نيست كه تكليف جديدي براي اروپا باشد، مگر آنكه صريحاً اعلام كنند حاضر نيستند مقابل امريكا بايستند كه در آن صورت كل برجام بي‌معني مي‌شود و البته اروپا براي چنين اظهارنظري دو مشكل پيش رو دارد؛ اول اينكه اگر اروپا اعلام كند دربرجام كاره‌اي نيست، بايد توضيح دهد در زمان مذاكرات، چگونه به خوبي نقش پليس بد را بازي مي‌كرد اما حالا مي‌گويد قادر نيست نقش مستقل خود را بازي كند؟! دومين مشكل، مسئله هويتي خود اروپا است و به همين خاطر مي‌بينيم كه اروپا در بيان نقش خود در برجام پساامريكا، از اظهار نظر صريح معذور است و يكي به نعل و يكي به ميخ مي‌زند.
سه ماه و اندي پيش كه امريكا در سررسيد يكي از موعدهاي سه ماهه از برجام خارج نشد و به اروپا براي تغيير برجام مهلت داد، در جلسه‌اي از يكي از مذاكره كنندگان ايراني شنيدم كه اروپا در نامه‌اي از ايران خواسته است در صورت خروج امريكا از برجام، بلافاصله عمل متقابل انجام ندهد و به اروپا فرصتي داده شود تا شايد مجموعه امتيازهاي پيشنهادي جديد اروپا، ايران را براي ماندن در برجام راضي كند. اين حركت اروپا گواهي است كه تروئيكاي اروپايي خود به وظيفه خويش براي حفظ برجام، معترف و متضمن است و البته برجام از جنبه‌هاي گوناگون يك دستاورد براي اروپا بود و اروپا نيز در قدرتي نيست كه مانند امريكا تن به بدمستي‌هاي خروج از برجام بدهد يا هزينه خروج را پيشاپيش از اعراب گرفته باشد!
به نظر مي‌رسد شروط جديد ايران براي ادامه برجام، هوشمندانه‌ترين و منصفانه‌ترين راه براي ادامه احتمالي آن خواهد بود. عباس عراقچی دیروز در نخستین جلسه ایران با 1+4 به اروپا یک هفته فرصت داد بسته پیشنهادی خود را برای تضمین خرید نفت و روابط بانکی ارائه دهد. اگر ممكن باشد، ايران ضرر زيادي نكرده است و اگر ناممكن شود، ايران از برزخ بودن يا نبودن در برجام و اين قرارداد برزخي خارج مي‌شود و تكليف خود را براي اداره كشور بدون برجام و حفظ استقلال كامل يكسره مي‌بيند. در آن صورت تكليف غربزده‌هاي داخلي نيز به نظر مي‌رسد روشن‌تر از اكنون باشد.