توصيه نمي‌كنم قاليباف نامزد شود

احمد توکلی می‌گوید که اصولگراها حرف‌شنوی ‌ندارند و قالیباف کارِ خوبی ‌نکرد که گفت در ماجرای املاک شهرداری منتظر رأی قوه قضائیه می‌مانیم. امید کرمانی‌ها و لیلا شریف از خبرآنلاین با او گفت‌وگو کرده‌اند. بخش‌های مهم این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.  احمدی‌نژاد یک کاری کرد که بعدا خرابش کرد. می‌خواست مشاوران جوان را رشد دهد، ولی اگر قوره انگور نشده، کشمش شود، بالطبع ترش می‌شود. متوسط سنی وزرای این دولت نوبری است.  ما در ایران حزب واقعی، دو حزب بیشتر نداشتیم، حزب توده و جمهوری اسلامی که به تمام معنا حزب بودند و از نظر حزبی موفق بودند. اولی خائن در آمد و دومی اختلافات زمان جنگ موجب شد تا امام کرکره‌اش را پایین بکشد، ولی الان توده‌ای‌ها نیستند و عمرشان به سر آمده است و آخرین بازماندگانش نیز از بین رفتند. من مرحوم بازرگان را انسان عاقلی می‌دانم، کمی دست و پا زد که حرف خودش را پیش ببرد، بعد وقتی دید نمی‌شود، با حکومت در نیفتاد، نخواست که از بینش ببرد، چون دید که بر فرض هم اگر قدرتش را داشت این را از بین ببرد، چیز بهتری جایش نمی‌آید. ولی برخی دیگر نه، فکر می‌کردند می‌توانند تغییر دهند و توهم داشتند. مثل بنی‌صدر او نماد تکبر بود. خدا عاقبتش را به خیر کند.  وقتی صحبت احزاب می‌شود، مردم یاد آن احزاب یا یاد کلوب‌هایی می‌افتند که با هم دعوا و فحش‌کاری می‌کنند.  صندلی‌ام را تعارف نمی‌زنم. این کار بد است. این کارها را کردند و بد هم کردند. برای اینکه صندلی سیاسی موروثی که نیست.  اصلاح‌طلبان یک طیف هستند مانند اصولگرایی اما اصلاح‌طلبان عمل‌گراتر هستند. زود با یکدیگر چفت و به هم نزدیک می‌شوند بنابراین تأثیر بیشتری بر آرای مردمی می‌گذارند. اما اصولگراها به خاطر همان روحیه‌ای که هرکسی احساس تکلیف می‌کند و می‌آید، در تفاهم سخت‌تر هستند و کوتاه نمی‌آیند.   مردم ناراحت می‌شوند و جوک را از سر ناراحتی و یأس می‌سازند. سر به بی‌خیالی می‌زنند. در واقع با ساختن جوک نمی‌خواهند موضوع فساد را مسخره کنند چون هیچ‌کس فساد را خوب نمی‌داند بلکه می‌خواهند نحوه مبارزه با فساد را به سخره بگیرند یعنی می‌گویند «شما اهل مبارزه با فساد نیستید».  ماه پیش در دانشگاه شهیدبهشتی میهمان یک گروه اصلاح‌طلب بودم. مجری رو به من کرد و گفت که شما رأی نیاوردید؛ در واقع مطرود از جانب مردم هستید. گفتم مگر هرکسی که رأی نیاورد مطرود مردم است؟ با صراحت جواب مثبت داد. به او گفتم تو دموکرات نیستی که چنین حرفی می‌زنی. دموکراسی یعنی قبول چرخش قدرت نه تعیین مطرودین ملت. این حرف که آن اصلاح‌طلب گفت خیلی فاشیستی بود. این روحیه در جریان اصلاح‌طلب هست. برخلاف اینکه می‌گویند ما از آزادی دفاع می‌کنیم. خدا نکند که یکدست یکدست بشوند؛ در این صورت خودشان را ضایع می‌کنند.  *من را دعوت کردند که با آقای بهزاد نبوی بنشینم تا درباره شهید رجایی حرف بزنیم، من قبول کردم برای اینکه فکر می‌کردم من و آقای بهزاد نبوی در این مورد نگاهمان یکی نباشد، خیلی به هم نزدیک است.  *واقعا مسائل خانوادگی جدا از سیاست است. دو جوان یکدیگر را می‌بینند و می‌پسندند. طبیعتا عروس من همه عقاید پدرش {صادق زیباکلام} را ممکن است نداشته باشد، که ندارد اما خب پدرش را خیلی دوست دارد. پسر من هم ممکن است که همین‌گونه باشد. دو جوان مسلمان می‌خواهند با هم ازدواج کنند و ما قبول می‌کنیم.  *به نظرم آقای ناطق شخصیت قابل احترام و توانایی است؛ به دلایلی فعلا از عرصه سیاسی کنار کشیده است. کسی بالاتر از مرحوم مهدوی‌کنی می‌تواند باشد؟ اصولگراها ریش‌سفید دارند، حرف‌شنوی ندارند.  *پرونده زنجانی را ندیدم اما اعدام حقش است. قبل از اعدام به احتمال زیاد پول را از او می‌گیرند و البته شاید به‌ همین ‌دلیل اعدامش نکنند.  *یک‌وقتی جامعه مدرسین از نظر سیاسی مرجعیت داشت، پیام خود را از این طریق منتقل می‌کردیم حالا از نظر سیاسی آن مرجعیت گذشته را ندارد، مرجعیت دینی است، قبولش دارند ولی به‌لحاظ سیاسی مرجعیت قبلی را ندارد. حالا اگر اصرار کنیم که با این آنتن پیام انتخاباتی خود را به مردم برسانیم طبیعتا نتیجه مثبتی عاید ما نخواهد شد.   *رئیس کمیسیون پست، تلگراف و تلفن به دعوت NEC برای 15 روز همراه همسر، چهار فرزند و دو محافظش به توکیو و سئول، دو شهر گران‌قیمت دنیا، رفتند، من این را در روزنامه رسالت منتشر کردم درحالی‌که NEC با وزارت پست، تلگراف و تلفن در حال مذاکره بود. آن آدم خیلی عصبانی شد، به من زنگ زد و گفت اگر کسی از جناح تو این کار را می‌کرد در روزنامه نمی‌نوشتی؟ به او گفتم مصداقش را بگو، من می‌نویسم. گفت «فلانی هم به دعوت دولت پاکستان برای شرکت در یک کنفرانس دوروزه قضائی به کراچی رفت و پسرش را هم با خودش برد». گفتم «خجالت بکش، او پیر است پسرش را برد تا ‌تر و خشکش کند. دو روز در کراچی کجا و دو هفته در سئول و توکیو کجا؟ ضمن آنکه آنجا معامله‌ای در کار نبود اما تو برای معامله رفتی». یک روحانی محترم زنگ زد، گفت «چرا آبروی این فرد را بردی؟» به او هم گفتم «شما معتقد به اسلام فردی هستی اما من خودم را معتقد به اسلام اجتماعی می‌دانم؛ این کار نه‌تنها بد نبود بلکه واجب بود». بعدها به من گفت «حق با تو بود رفتم از آیت‌الله فاضل لنکرانی پرسیدم و او گفت نه‌تنها اشکال ندارد بلکه واجب است که افشا شود». افشای چنین مصادیقی آزادی می‌خواهد.  *در واقع آقای روحانی را اصولگراها رئیس‌جمهور کردند، چون متوقع بودند و مردم گفتند اینها که با خود نمی‌سازند چطور می‌خواهند کشور را اداره کنند. معتقدم اگر اصولگرایان می‌خواهند برنده شوند، کسی غیر از آقای جلیلی را باید به صحنه انتخابات بیاورند.  *آزادی‌خواهی هزینه دارد. اگر کسی نخواهد برای آزادی هزینه بدهد نمی‌شود. من خودم به خاطر کامنت‌هایی که مردم در سایت الف گذاشتند، شش ماه محکوم شدم. معتقدم دستگاه قضائی کار بدی کرد که به این علت مرا محاکمه کرد. حاضرم دفاعیه‌ام را کنار شرح حکم بگذارم و به حوزه یا دانشکده‌های حقوق ببرم تا آنها قضاوت کنند، مطمئن هستم من حاکم می‌شوم. پس باید هزینه داد، انجام کار خوب هزینه دارد. لقمان به پسرش گفت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کن هرچه پیش آمد پایش بایست.  *وحدت حول یک شخص الان جواب نمی‌دهد، زيرا کسانی که به صحنه انتخابات می‌آیند، دیگر کنار نمی‌روند، وقتی بمانند با نقدهایی که انجام می‌دهند آقای روحانی نزد افکار عمومی نامزد مظلوم لقب می‌گیرد، زيرا مردم می‌بینند 10 به یک است؛ بنابراین اکثریت دوباره به آقای روحانی رأی می‌دهند.  *اصولگرایان اگر به وحدت نرسند، شکست می‌خورند، معتقدم اگر اصولگرایان می‌خواهند برنده شوند کسی غیر از آقای جلیلی را باید به صحنه انتخابات بیاورند.  توصیه نمی‌کنم که قالیباف نامزد انتخابات شود [اینکه گفت ما منتظر نظر قوه قضائیه می‌مانیم] به نفع کشور و خودش بود که این کار را نمی‌کرد، ما هم گفتیم قوه قضائیه نظر دهد؛ اما کار آقای قالیباف خوب نبود.  * ماجراي بابک زنجانی و آقای شهرام جزایری را من افشا کردم؛ زمان آقای شهرام جزایری که من نماینده مجلس هم نبودم.