پاکستان و آزمونی دیگر

مانا اسکویی* - جمعه گذشته پاکستان شاهد یک رویداد تاریخی بود؛ عمران‌خان رهبر حزب تحریک اصناف و قهرمان مشهور کریکت به‌عنوان نخست‌وزیر این کشور از سوی پارلمان برگزیده شد تا پس از سال‌ها حکومت دو خانواده بزرگ پاکستان «بوئو» و «نواز» و پس از چندین و چند بار که دولت نظامی عهده‌دار امور بود، این سنت شکست و فردی سر کار آمد که هر چند حمایت ارتش و نهادهای امنیتی را با خود دارد اما به هیچ یک از احزاب و سیاستمداران سنتی این کشور وابسته نیست.
خان که حزبش با وجود برتری در پارلمان اکثریت مطلق را در اختیار ندارد، برای تشکیل دولت باید با احزاب کوچک‌تر ائتلاف کند، احزابی که معمولا تمایلات شدید قومی و مذهبی و در نهایت افراطی دارند و بیشتر مسائل و خواست‌های منطقه‌ای و ایدئولوژیکی خود را نمایندگی می‌کنند که توافق با آنها بر سر برنامه‌های عمومی کشور کار ساده‌ای نخواهد بود.
خان که با سابقه و شهرت ورزشی 20 سال است به میدان سیاست گام نهاده جدا از اینکه از نظر فردی شخصیتی فرصت‌طلب و محورگرا دارد، به کمک شعارهای انتخاباتی خود هم به سنت و روش پوپولیست‌ها، با انگشت نهادن روی نقاط ضعف و مشکلات کشور به ویژه بیکاری و گرانی و همچنین فساد مالی و وعده ساختن پاکستانی آباد، پاک و حاضر در صحنه جهانی توانست نگاه توده‌های فرودست و طبقه متوسطی که از دایره رفاه بیرون افتاده‌اند را به خود جلب کند و با استفاده از دلزدگی مردم نسبت به احزاب و سیاستمداران سنتی، اداره کشور را در دست گیرد. جدا از مشکلات داخلی که پاکستان را به‌طور سنتی رنج می‌دهد از ناامنی و فرقه‌گرایی مذهبی و قومی گرفته تا فساد نهادینه و مشکلات اقتصادی به ویژه بیکاری، عمران‌خان در صحنه بین‌المللی هم با چالش‌های امنیتی، جغرافیایی و سیاسی روبه‌رو خواهد شد.
ساختار ژئوپلیتیکی پاکستان، همسایگی با ایران و افغانستان از یک‌سو و چالش و جنگ پنهان و آشکاری که با هندوستان از ابتدای استقلال این دو کشور (1949) تا امروز دارد از سوی دیگر این کشور را که در عین حال یکی از اعضای دایره بسته باشگاه اتمی جهان است به مکانی بالقوه چالش‌پذیر بدل کرده است.


عمران‌خان که در سیاست خارجی به درهای باز روی آورده و می‌خواهد رابطه‌ای نو با همسایگان پاکستان و در نهایت با جهان برقرار کند فردی است که دست‌کم در شعار در زمره آمریکاستیزان محسوب می‌شود و در عین حال از نظر مذهبی به عنوان یک سنی پروپاقرص به خودی خود به سوی عربستان و سیاست‌ها منطقه‌ای آن هم گرایش دارد.
عمران‌خان به عنوان یک پوپولیست و به تبع آن فرصت‌طلب از هم‌اکنون یک چشم به ریاض دوخته و با چشم دیگر تهران را ورانداز می‌کند تا جایی که هنوز درست و حسابی روی صندلی صدارت قرار نگرفته، از سوی عربستان و ایران با گرمی پذیرفته شده است. پاکستان به رهبری عمران‌خان از نظر ماهوی با آنچه در گذشته توسط دیگر سیاستمداران اداره می‌شد، تغییر چندانی نخواهد کرد؛ کشوری که بمب اتم دارد، از نظر جغرافیایی، صاحب جایگاه حساسی است. با یکی دیگر از دارندگان بمب اتمی ضد، در چالش و رقابت بر سر کشمیر به سر می‌برد و ضمن اینکه از منظر امنیتی و بحث تروریسم هم کارنامه‌ای مخدوش دارد. هر برنامه‌ای که عمران‌خان داشته باشد، باید روی چنین ساختاری حرکت کند.
مشکلات کنونی خاورمیانه، تنش تهران- ریاض، مشکلات افغانستان به خصوص جنگ داخلی و حضور داعش و طالبان در این کشور، رابطه اقتصادی با چین به ویژه در پروژه راه ابریشم، به طور قطع دغدغه‌های بزرگ دولت جدید پاکستان خواهد بود که به نظر می‌رسد عمران‌خان در رهگذر آن می‌خواهد و تلاش می‌کند از رقابت‌های منطقه‌ای در واقع از آب گل‌آلود ماهی بگیرد و مثلا از تنش تهران- ریاض بهره‌برداری سیاسی و اقتصادی و مالی کند.
دولت جدید پاکستان اگرچه از نظر شکلی می‌تواند یک رویداد تازه به حساب آید اما در ماهیت و ذات خود، دنباله همان راه و روش قبلی است اما این‌بار با سروصدا و هیاهوی بیشتر و در یک کلام در مدار و سنت پوپولیستی!
* کارشناس مسائل سیاست بین‌الملل
osk.ma@yahoo. com