اپوزیسیون لولوى مریخى نیست

مسعود خوشابى - دکتر على لاریجانى، رئیس‌الوکلاى مجلس شوراى اسلامى تریبون «نمایشگاه توانمندى‌هاى صنایع کوچک ایران» (21/5/97) را غنیمت شمرد و گفت: «کارى نداریم که شرایط سخت مى‌شود ولى عده‌اى براى مقاصد سیاسى نازل نقش اپوزیسیون مى‌گیرند و گویى که از کره مریخ آمده‌اند و هیچ سابقه‌اى ندارند. باید در شرایط سخت نگاه مسئولانه و طبیبانه داشت، از این رو داشتن وفاق امرى ضرورى است.»
در ساختارسیاسى‌اى که اپوزیسیون به رسمیت شناخته نشود، جایگاه معتبر قانونى نداشته باشد، مورد احترام و تکریم نباشد، احساس امنیت نکند، عنصرى مزاحم، با برخوردهاى غیرمسئولانه و غیرطبیبانه شناخته شود که جنبه‌هایى از سوابق‌اش دائم به رخش کشیده شود و آنچنان بیگانه از مناسبات حاکم معرفى شود که یک باز آمده از کره مریخ معرفى شود، هر روز در بطن قدرتش شکافى رخ مى‌دهد که چه‌بسا ضرورت وفاق ملى را زیر سوال مى‌برد .
اعتراضات خیابانى، ناآرامى‌هایى که بین طرفداران دو تیم ورزشى به خشونت کشیده مى‌شود، تجمعات حق‌طلبانه بدون شناسنامه معتبر، اعتصاب‌هایى که به سرعت امنیتى مى‌شوند، خواسته‌هاى اولیه‌اى که آن‌قدر مورد کم‌توجهى و بى‌توجهى قرار مى‌گیرند که به حرکات انفجارى باورنکردنى مى‌انجامند، همه و همه یک دلیل دارند، نظام جمهورى اسلامى ایران که زاده آخرین انقلاب سیاسى گسترده قرن بیستم است با وجود اپوزیسیون مانعه‌الجمع بوده و هست.
وجود اپوزیسون، در هر جامعه‌اى شرط لازم سلامت آن جامعه است. هر چه طیف اپوزیسیون گسترده و ریشه‌دارتر باشند، مسیر جامعه در سلامت بیشترى ره مى‌سپارد .


حذف اپوزیسیون، به هر دلیل و توجیهى زدن تیشه به ریشه خود است، نظمى که فروریزى‌اش قطعى است، زمانش نامشخص است‌.
پس از اعلان جنگ و یورش سراسرى و بى‌امان به فرانسه توسط ارتش نازیسم هیتلرى، حزب کمونیست به رغم مخالفت‌هاى پرشمارى که با دولت وقت داشت، با تمام توش و توان فداکارانه در صحنه کارزار نشان داد، اپوزیسیون بودن با وفاق ملى واقعى در تعارض نیست.
از اپوزیسیون و حقوق بلافصل آن‌ها لولو ساختن و نزدیکان دیروزى را به آن‌ها تشبیه کردن شیوه پسندیده‌اى در ادبیات سیاسى امروز دنیا شناخته نمى‌شود، نمى‌توان سکان‌دار مظاهر مدرنیسم بود [تفکیک قوا، انتخابات، مجلس قانون‌گذارى و...] اما از رهنمودهاى جهانى تاریخى‌اش بى‌بهره.
نامبرده در مراسم تحلیف، در حضور ده‌ها دولتمرد ریز و درشت مدعو، در مقابل صدها خبرنگار و رسانه داخلى و خارجى در بدو سخنرانى خود، به نام، جمله‌اى از کارل مارکس نقل کرد مبنى بر این که: «تاریخ همواره تکرار مى‌شود، ابتدا به صورت تراژدى و سپس به صورت یک نمایش کمدى»، انتظار این است راوى نقل قول خود بیش از سایرین به آن باور داشته باشد .
پیام این نقل قول در حضور طیف وسیع مسلمانان و دولتمردان ادیان و مکاتب، القاءکننده دید باز، وسعت نظر و دورى از تعصب است .
خوب! اگر به این عبارت باور داریم چرا از تاریخ درس نمى‌گیریم تا خداى ناخواسته مضحکه عالم و آدم نشویم؟ اگر قرار است بلایى سرمان نازل شود و دچار شرایط سخت شویم، چرا این صعوبت از جنس تراژدى نباشد که دال بر وقوع اتفاقى جدید در تاریخ بشر است؟
تاریخ مدرنیسم به بهایى گزاف این آموزش را دیکته مى‌کند که قدرت‌ها وقتى بقاء خواهند داشت که آزادى‌هاى سیاسى را به رسمیت بشناسند و آن‌ها را جزء لایتجزاى سلامت، سعادت و رستگارى جامعه بدانند .