خشونت؛ از تحلیل آماری تا دورنمای جرم‌شناختی

مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه هر از گاهی آمار مربوط به پرونده‌های قضایی و عناوین اتهامی را منتشر می‌کند.در این میان معمولا ترکیب جرایم و عناوین اتهامی پرکاربرد در دادسرا و دادگاه‌های ما-با اختلاف جزیی در هر سال- چنین است:نگهداری یا استعمال یا خرید و فروش مواد مخدر صنعتی و سنتی، سرقت‌های تعزیری، تهدید، توهین و فحاشی، نزاع های فردی و دسته جمعی و تصادفات رانندگی.
از این‌که آیا این آمار به تفکیک و با ذکر جزبیات در اختیار مراکز پژوهشی و دانشگاه‌ها و مراکز تصمیم ساز کشورمان قرار می‌گیرد یا نه بی اطلاعم اما تردید ندارم که از کنار هم قرار گرفتن این آمار با آمار پرونده‌های جاری در دادگستری و برخی آمار منتشرشده توسط سازمان‌های جهانی-مانند اینکه گفته می‌شود مردم ما در زمره عصبی‌ترین یا افسرده ترین مردمان دنیا هستند-نتایج غیر قابل قبولی به دست می‌آید.بنابراین تصور کنید:مردمی عصبی و افسرده که مواد مخدر مصرف کرده،یکدیگر را تهدید به مرگ یا ضرب یا هتک حیثیت کرده،به هم توهین کرده یا همدیگر را مورد ضرب و جرح قرار داده و مال یکدیگر را می‌دزدند! حتی تصورش نیز هولناک است.در برابر آنچه گفته شد دو رویکرد قابل اتخاذ است.نخست همان سیاست انکار و تردید!انکار آمار درونی یا توجیه اینکه شمار پرونده های ما زیاد نبوده و آمار مذکور از جمع پرونده ها شامل چندین مرحله ابتدایی،تجدیدنظر و فرجام خواهی است یا تردید در آمار های ارائه شده توسط مجامع و سازمان های بین المللی. این رویکرد تا زمانی که بحران به حد نهایی خود -یعنی انفجار و...-نرسیده قابل اتخاذ است.
اما رویکرد دوم پذیرش صورت مساله به‌جای پاک کردن و قبول مشکل و سپس اقدام به موقع برای درمان آن است.ذکر یک مثال تلخ و واقعی بی فایده نیست.به گمانم نزدیک به یک دهه- یا بیشتر-پیش بود که سربازی وظیفه در یکی ورزشگاه های کشور در اثر اصابت ترکش های بمبی دست ساز! در حین تماشای فوتبال توسط یکی از تماشاگران از ناحیه دو چشم مجروح و نابینا شد.
فریاد های جگرسوز این سرباز نابینا شده که عادل فردوسی پور از طریق آنتن برنامه نود با وی صحبت می‌کرد،دل هر بیننده و شنونده‌ای را به درد آورده و اشک او را جاری می‌کرد.آن هنگام گفتیم که ما بهترین تماشاگران فوتبال دنیا را داریم و این عده معدود تماشاگرنما بودند! اما امروز خشونت ورزشگاه ها به حدی رسیده که اکنون از احتمال برگزاری بدون تماشاگر مسابقات فوتبال صحبت می‌کنیم! کاش تا دیر نشده صدای پای خشونت روزافزون جامعه را بشنویم و آن را درمان و چاره کنیم.اما پیشنهاد چیست؟ خیلی ساده است:کافی است سراغ جامعه شناسان و روانشناسان برویم و درمان این درد را از آنان جویا شویم.برای مثال همین چندی پیش یک خواننده سنتی مشهور کشور پیشنهاد کرده بود که در میان انبوه خبرهای بد حاضر است برای خوشحال کردن مردم کنسرت خیابانی برگزار کند،اینکه تا چه حد از این پیشنهاد استقبال شد بماند.به هر حال کافی است به این نکته توجه کنیم که اولین گام در حل مشکل پذیرش وجود آن است وگرنه تا زمانی که وجود مشکل را انکار می‌کنیم طبیعی است که دنبال راه درمان و چاره آن نیز نباشیم!