چشم‌انداز نشست تهران

دکتر صلاح‌الدین هرسنی* - اگر‌چه نوعی تضاد و نا‌همسانی در منافع و اهداف استراتژیک سه کشور ایران، ترکیه و روسیه در ورود به بحران سوریه دیده و شنیده می‌شود‌ اما هم‌اینک سیاست‌های تقابلی کشور‌های فرامنطقه‌ای به ویژه آمریکا آنها را در صف واحدی برای تحقق و تضمین صلح در سوریه قرار داده است. همین همگرایی راهبردی سبب شد این سه کشور بخواهند نشست تهران را در ادامه نشست‌های سوچی و آستانه با هدف حل و فصل ریشه‌ای بحران سوریه پیگیری کنند. به این ترتیب می‌توان نشست تهران را تلاشی برای حفظ ائتلاف راهبردی سه کشور ایران، روسیه و ترکیه بر سر مناقشه سوریه آن هم از طریق به کار بستن سازو‌کارها و فرآیند‌های سیاسی حل بحران سوریه دانست. حال با وجود همه تلاشی که از سوی مکانیسم‌های سوچی، آستانه و اخیرا هم تهران آن هم بر سر آزادسازی ادلب شده است‌ اما به نظر می‌رسد چشم‌انداز چنین تلاش‌هایی آن‌گونه که گفته و شنیده می‌شود، تا میزان قابل توجهی با واقعیت‌ها فاصله دارد.
در بی‌اثری و ناکارآمدی این تلاش‌ها، دلایلی نقش دارند. در این ارتباط می‌توان نیات و اهداف پنهانی و مستتر این سه کشور را دلیل اصلی این ناکار‌آمدی و بی‌اثری دانست. در آنچه به نقش ترکیه در این بی‌اثری مربوط است، می‌توان به رفتار‌های متناقض و پاندولی این کشور در قبال بحران سوریه اشاره کرد. واقعیت آن است که هیچ تغییری در رفتار آنکارا در قبال بشار اسد به وجود نیامده است. به واقع رهبران آنکارا، بشار اسد را نه راه‌حل مساله بلکه آن را عین مساله و ریشه بسیاری از مشکلات در منطقه می‌دانند‌ لذا اردوغان و همه نخبگان حزب عدالت و توسعه به چیزی جز براندازی و سرنگونی بشار اسد رضایت ندارند. رفتار‌های رهبران آنکارا در پروژه مماشات با داعش، واقعه کوبانی، رفتار با کردهای این کشور و اخیرا هم لشکر‌کشی به عفرین و تعقیب توسعه بحران در دیگر کانتون‌های کرد‌نشین، همگی موید رفتار‌های غیر‌صلح‌جویانه مقامات آنکاراست. از طرف دیگر نکته‌ای که دلیل بر رفتار‌های متناقض رهبران آنکاراست و نیات غیر‌صلح‌جویانه آنها را تقویت می‌کند، چرخشی است که آنها به سمت مسکو و رهبران کرملین نشان داده‌اند. قرائن نشان می‌دهند که این چرخش بر اساس چالشی است که در روابط خارجی آنها با آمریکا بر سر ماجرای جریمه‌ هالک‌بانک، عدم آزادی کشیش اندرو برانسون و همچنین افزایش تعرفه فولاد آلومینیوم صادراتی ترکیه به آمریکا به وجود آمده است. بنابر‌این می‌توان گفت که سیاست چرخش به شرق اردوغان بیش از آنکه ناظر به تامین و تضمین صلح در سوریه باشد، نتیجه و محصول اتفاقات اخیری است که در روابط خارجی آنکارا- واشنگتن به وجود آمده است. مزید بر آن نشانگی مانند قطع روابط اقتصادی و تجاری روسیه با ترکیه آن هم به دنبال سقوط جنگنده روسی در خاک ترکیه در روابط خارجی ترکیه و روسیه وجود دارد که نشان می‌دهد روابط آنها همانند روابط مسکو- تهران استراتژیک نیست و نمی‌تواند باشد. در حقیقت نزدیکی اردوغان به پوتین و راهبرد‌های همکاری‌جویانه این دو کشور در وقت حاضر بیشتر به جهت نیازی است که آنها آن را در قبال سیاست‌های ایذایی ترامپ لازم دیده‌اند. بنابراین می‌توان گفت که این همکاری از آنجا که ترکیه عقبه استراتژیک ناتو و اسب تروای واشنگتن در خاورمیانه است، موقتی است و لاجرم این نزدیکی همکاری‌‌جویانه موقتی متضمن حل بحران در سوریه و حل بحران‌های دیگر در جغرافیای ملتهب خاورمیانه نیست.
اما در ارتباط با نیات و اهداف پنهانی و مستتر مسکو در نشست‌های حل بحران سوریه وضعیت کمی بغرانج‌تر و نگران‌کننده‌تر است. آن‌گونه که الگو‌ها و کنش‌های رفتاری مقامات کرملین به ویژه ولادیمیر پوتین نشان داده است، هدف مسکو نه حل بحران سوریه بلکه تلاش برای حضور دائم در خاورمیانه به موازات حضور آمریکا در این منطقه است. به واقع بحران سوریه زمینه‌ساز حضور مستمر روسیه بوده است. احداث پایگاه دریایی در ساحل دریای مدیترانه و مشخصا در شهر بندری طرطوس در کنار احداث پایگاه هوایی حمیمیم در جنوب شرق لاذقیه همگی عمق حضور روسیه در خاورمیانه را نشان می‌دهند. در واقع این حضور در حکم تدارک مافات از شکستی است که در طول جنگ سرد و پایان آن از آمریکا بر روسیه وارد شده است. البته روسیه این حضور را تا میزانی مرهون راهبرد‌های همکاری‌جویانه با ایران است. حال بغرنج بودن این حضور روسیه آنجاست که او با چراغ سبزهای تل‌آویو و نخست‌وزیر جنگ‌طلبش اجازه داده زمینه برای خروج ایران از جنوب سوریه فراهم شود. این بر‌هم‌کنشی پوتین و نتانیاهو بیانگر آن است که آنها با حضور تهران در سوریه موافقتی ندارند و این بر‌هم‌کنشی در شرایطی صورت گرفته است که تهران اصرار به ادامه همکاری با سوریه و حضور در جنوب سوریه دارد، با این هدف که بخواهد از جنوب این کشور پایگاهی برای مواضع‌ تدافعی خود در قبال سیاست‌های خصمانه تل‌آویو بسازد.
به این ترتیب با مواضع متضادی که از سوی کشور‌های ضامن صلح سوریه دیده و شنیده می‌شود، باید گفت حل بحران سوریه یک راه‌حل بیشتر ندارد و آن، این است که مردم سوریه خود بخواهند به روش دموکراتیک در تعیین سرنوشت خود و همچنین استقلال و آرامش خود گام بردارند. این راه‌حل با توجه به اوضاع متشنجی که در شرق سوریه ‌میان نیروهای حامی بشار اسد با نیروهای مورد حمایت آمریکا جاری است، بسیار ضروری‌تر، مناسب‌تر و کار‌آمد‌تر از نشست‌هایی است که سه کشور ایران، ترکیه و سوریه به نوبت آن را برگزار می‌کنند.


*مدرس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل
S.Harsani.k@gmail.com