تعطیلی کتاب فروشی ها؛/ سرآغاز یک فاجعه فرهنگی

تعطيلي هر كتاب فروشي بي هيچ شك و ترديدي سرآغاز يك فاجعه فرهنگي است؛ چرا كه از ديرباز گفته‌اند داير شدن يك كتاب‌فروشي به منزله بستن يك زندان است و باز شدن يك كتابفروشي در يك محله، مانند روشن شدن يك چلچراغ در سالن است .هميشه در دنيا به موسسات فرهنگي و كتابفروشي ها و تعداد كتاب‌خوان هاي خود افتخار مي كنند اما در ايران، متاسفانه رويه به گونه ديگري است و نمي توان با تاييد كامل گفت كه ما چه تعداد كتاب‌خوان داريم.
من خود با تعطيلي كتاب فروشي ها مخالفم اما گاهي بعضي اتفاقات به ناچار رخ مي دهد؛ آن زمان است كه حتي اگر صد كتاب‌فروشي هم تعطيل شود انگار در جامعه هيچ اتفاقي نيفتاده است. وقتي تيراژ كتاب در يك مملكت كه مشهور به مملكت شاعران است به 200 تا 250 نسخه مي رسد يك فاجعه عميق فرهنگي رخ داده كه شايد كسي از آن حتي باخبر نشود. قبل از انقلاب، جمعيت ايران20تا 30 ميليون بود اما تيراژ كتاب به پنج هزار نسخه هم مي رسيد.
بسياري از كتاب ها هم كه در صفحه اول آن تيراژ هزاروصد و يا دوهزار نوشته شده، كلك و آبروداري ناشر است تنها براي اسم نويسنده و شاعر. به تازگي نيز شيوه اي كه بسياري از ناشران دنيا به كار مي برند، در ميان ناشرين ايراني باب شده كه در ابتدا يك كتاب را براي مثال در 250نسخه به صورت ديجيتالي چاپ مي‌كنند و اگر به فروش رسيد 250 نسخه ديگر هم به چاپ مي رسانند؛ يعني پديد آورنده يك اثر خواه شاعر، خواه نويسنده و خواه مترجم، تكليف خود را نمي داند كه آيا كتابش به فروش رفته يا نه. وقتي تيراژ كتاب‌ها اين‌گونه است و نرخ مطالعه در كشور ما حداكثر پنج دقيقه است كه اين پنج دقيقه خود شامل حل كردن جدول كلمات متقاطع هم مي شود، ديگر چه انتظاري مي توان داشت كه كتاب‌فروشي باقي بماند؟ چقدر مي‌توان فرياد كشيد كه كتاب در سبد مايحتاج خانواده ها برود؟ در چنین شرايطی هرگز اين اتفاق رخ نمي دهد و آن هم دليل دارد؛يكي از دلايل، افزايش قيمت كتاب است به گونه اي كه حتي براي يك فرد كه كتاب‌خوان حرفه اي است، نيازهاي ديگر به نياز هاي فرهنگي از جمله كتاب ارجحيت پيدا مي‌كند. فاجعه ديگر اين است كه يك شاعر، نويسنده و مترجم كارش به جايي رسيده كه بايد پول بدهد تا كتابش چاپ شود. طبق يك آمار ساده كه البته رسمي نيست اما دهان به دهان چرخيده، بايد گفت كه يك ميليون و دويست هزار نفر در كار شعر هستند، يعني يا شاعرند يا شعر دوست يا منتقد شعر. يك كتاب شعر حداكثر در هزار نسخه به چاپ مي رسد. حال اگر اين يك ميليون و دويست هزار نفر، هرکدام يك كتاب هم مي خريدند ما تيراژ يك ميليون و دويست هزارتايي داشتيم؛ يعني يك تيراژ رشك برانگيز. اگر هر دو نفر يك كتاب مي‌خريدند ما يك تيراژ ششصد هزارتايي داشتيم كه باز هم تيراژ قابل قبولي به حساب مي‌آمد. حتي اگر هر 10 نفر تنها يك كتاب مي خريدند ما يك تيراژ صدوبیست هزارتايي داشتيم كه باز به نسبت تيراژ حال حاضر، عالي محسوب مي شد. اما حال نهايتا ما تيراژ هزار تايي داريم، آن هم تنها به دليل اينكه نويسنده پول اين تعداد را به ناشر پرداخت كرده است. مشكل ديگر اين است كه این تعداد كتاب چاپ شده پخش نمي شود و درنتيجه نويسنده خودش بايد كتاب را به كتاب‌فروشي ها به امانت سپرده تا آن را به فروش برسانند؛ تازه اگر آن سبك كتاب را قبول كنند. شعرهاي امروز كوتاه است چون فكرها كوتاه است و اين ممکن است بازخوردي ميان مردم نداشته باشد. بنابراين كتابفروشي‌ها اين ريسك را نمي پذيرند.
این رخداد ها به ناچار، تعطيلي كتاب‌فروشي‌ها را به دنبال دارد. آخرين كتاب‌فروشي هم كه تعطيل شد در خيابان كريم خان بود. با اين توجيه كه براي مثال فلان بانك محل كتاب‌فروشي را پنج ميليارد تومان مي خرد. امروز اكثر كتاب‌فروشي ها با توجيهات مالي تغيير كاربري داده اند؛ براي مثال نشر ثالث، يك طبقه اش را تبديل به نمايشگاه و شب شعر كرده است يا خانه فرهنگ و هنر، تغيير كاربري داده و به رغم كتاب هاي نفيسي که دارد، يك طبقه را تبديل به نمايشگاه نقاشي و كافي نت كرده است.


اتفاقات دردناكي در حال وقوع است و مشخص نيست كار به كجا مي انجامد اما نمي توان سكوت كرد كه سكوت، خيانت به فرهنگ و هنر اين مرزو بوم است. شايد بهتر است وزارت جليله فرهنگ و ارشاد اسلامي به اين حيطه ورود كرده و حمايت كند. به عنوان مثال اگر مجوز چاپ هزار نسخه از كتابي را مي هد،چهارصد كتاب را خود خريداري كند. ما در ايران نزديك به هفت هزار كتابخانه داريم. ارشاد مي تواند اين تعداد را خريداري كرده و به كتابخانه هر شهر، تعدادي كتاب بدهد چون هر كتاب، ارزش يك بار خواندن را دارد. كار ديگري كه در اين حيطه مي‌تواند انجام شود اين است كه وزارت صنايع، كارخانه ها را موظف كند كه از سود حاصل از فعاليت خود، با يك ناشر مشاركت كرده و تعدادي حتي محدود كتاب منتشر كنند و اين كتاب به افراد آن مجموعه هديه شود. اين كتاب‌ها بايد به گونه اي خريداري شود و وزارت ارشاد مي‌تواند آغازگر اين راه باشد.