گفت و گو با «زوج نقال و شاهنامه خوان کشور»

دوشنبه گذشته و همزمان با برگزاری همایش «شاهنامه و دانش شهرگردی» در تالار شهر مشهد، یک زوج هنرمند از قوم بختیاری و از خطه خوزستان، داستان «رستم و تهمینه» را با شیوه ای جدید و در قالب نقالی ارائه کردند که این موضوع، با استقبال شرکت‌کنندگان در این مراسم همراه شد.این زن و شوهر نقال که روایت‌های اساطیری را برای مردمان این سرزمین نقل می‌کنند، تلاش دارند میراثی ارزشمند را مصون از گذر زمان نگاه دارند.
تلاش های «اردوان بیرگانی» و «مهرانگیز قلاوند»، که به عنوان «اولین زوج نقال و شاهنامه خوان کشور» شناخته می شوند؛ بهانه ای بود برای این گفت وگو که در ادامه می خوانید:
 
از «عاشق کشون» تا «مرگ اسفندیار»
«اردوان بیرگانی» در ابتدای صحبت مان و در معرفی خود می گوید: در سال 1353 منطقه «اندیکا» از توابع «مسجدسلیمان» متولد شده ام. تحصیلات من دیپلم ادبیات است. پدر من با قرآن کریم مانوس بود و ساعت‌های زیادی را نیز صرف شاهنامه خوانی می کرد. در نام گذاری فرزندان خود به نوعی از هر دوی این منابع بهره گرفت و اسامی «نبی ا...»، «عبدا...»، «اردشیر»، «اردوان» و «روح ا...» را برای پسرانش انتخاب کرد.
وی حرف را می‌کشاند به علایق و تلاش‌های خود و بیان می کند: به کار تئاتر اشتغال داشتم و در همین حرفه نیز با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم. پس از ازدواج در سال 1385، چند اجرای مشترک تئاتر به همراه همسرم داشتم. یکی از نمایش هایی که به روی صحنه بردیم، اثری با عنوان «عاشق کشون» بود که توسط استاد «عزت ا... مهرآوران» کارگردانی شد. شخصیت های آن دو نقال در سرزمین بختیاری بودند که به دلیل ظلم «خان» در منطقه و این که اجازه نقالی نمی داد، از هم جدا می شوند و پس از گذشت سال ها، دوباره به هم می رسند. در این اجرا، روایت شاهنامه وجود داشت. پس از آن، این سوال برای ما ایجاد شد که چرا نقالی که از هنرهای ایرانی است، مورد توجه جوانان امروز نیست؟ به دنبال پاسخی برای این پرسش بودیم و نتیجه ای نیافتیم. آثار مکتوبی در زمینه نقالی وجود نداشت و نقالان هم غالبا کنج عزلت گرفته بودند. از طرفی، وقتی در اجراهای نقالی حاضر می شدیم، می دیدیم که مخاطبان، بیش از آن که به نقال توجه داشته باشند، به حرف های درگوشی و همهمه می پردازند و توجه چندانی به نقالی ها ندارند.


ارزش شاهنامه در قوم «بختیاری»
بیرگانی از علاقه مردمان خطه‌اش به فردوسی و میراثش می‌گوید و تأکید می کند: بختیاری شاهنامه نمی خواند، بلکه با شاهنامه زندگی می کند. شاهنامه و فردوسی در قوم بختیاری بسیار مورد احترام و توجه هستند. اغلب پدر و مادرها دوست دارند فرزندان آن ها شاهنامه بخوانند و ابیات شاهنامه را حفظ کنند. چون بزرگان آن ها هم به شاهنامه توجه داشته اند. موسیقی ما هم شامل «کرنا» و «دهل» است که با شاهنامه هماهنگی بسیاری دارد. شاهنامه‌خوانی بختیاری ثبت ملی شده است. در بین لرهای بختیاری، شاهنامه خوانی بزرگان در زیر سیاه چادرها رواج داشت و همچنین، بازی با عنوان «رستم بازی» انجام می شد که جوان ترها انجام می دادند. البته در کتابی درباره نقالی تألیف دکتر «سهیلا نجم» اشاره ای به این موضوع از زبان استاد بیضایی وجود دارد.
آغاز نقالی با تأثیر از «رستم بازی»
این هنرمند جوان می افزاید: ما راه خود را پیدا کردیم. بازی در کنار شاهنامه خوانی به معنای حرکت، تنوع و زیبایی بود. دایی خود من هم از جمله افرادی بود که با توجه به جثه تنومندی که داشت، در برنامه رستم بازی، نقش رستم را ایفا می کرد و تجربیات خود را به ما منتقل کرد. همین موضوع به عنوان نقطه شروع کار ما قرار گرفت و تصمیم گرفتیم به جای نقالی های گذشته که معمولا به صورت فردی انجام می گرفت و حرکت کمتری در آن وجود داشت، به صورت دو نفره نقالی کنیم. بنابراین تلاش کردیم تا شخصیت های مردانه را خود من و شخصیت های زنانه را نیز همسرم بازی کند. دیگر ضرورتی نداشت تا برای بازآفرینی نقش زنان شاهنامه، نقال صدای خود را نازک کند که حس زن بودن شخصیت را منتقل کند، چون یک زن این کار را عهده دار شده بود.
پایان عاشق کشون، آغاز راه زوج نقال
وی در ادامه می گوید: پایان نمایش عاشق کشون، مرگ دو شخصیت نقال بود، اما مرگ نمایش عاشق کشون، تولدی بود برای ما به عنوان یک زوج نقال که کار نقالی را به همراه هم آغاز کنیم. این کار در نقاط مختلف اجرا شد و مورد استقبال قرار گرفت و به اصطلاح کار ما دیده شد و برای اجرا به مراسم مختلف دعوت می شدیم.
شروع نقالی مشترک با «مرگ اسفندیار»
بیرگانی درباره نخستین اجرای کار مشترک نقالی می گوید: کار خود را با داستان «مرگ اسفندیار» آغاز کردیم که بیش از شخصیت اسفندیار به «کتایون» مادر اسفندیار می پرداخت. این کار در سال 88 یا 89 اجرا شد. پس از آن و در سال 90 داستان «رزم گردآفرید» را کار کردیم. وقتی که در اختتامیه جشنواره «شمس العماره» در تهران این کار را ارائه کردیم، استاد «قطب الدین صادقی» از چهره های دانشگاهی و کارگردانان تئاتر نیز کار ما را دید و از این خلاقیت استقبال کرد. همان سال با استاد «امیر صادقی» بنیان گذار «پیام سرای فردوسی» آشنا شدیم. وی اجرای ما را دید و عنوان «اولین زوج نقال و شاهنامه خوان کشور» را به ما داد. می گفت تا به حال نقالی دو نفره و با این میزان انسجام را ندیده است.
کار ما، یک کار تیمی است
وی در ادامه می گوید: ما در کنار کار اجرا، از حضور چند نویسنده نیز بهره می بریم که داستان ها را بازنویسی می کنند. «روح ا... بیرگانی» برادر و «مصطفی قندلی» خواهرزاده من در این زمینه به ما کمک می کنند. این کار، یک کار کاملا تیمی است. نکته دیگر درباره کار ما این است که موسیقی که در قالب بدنه کار تعریف و تنظیم می شود یعنی در واقع، صرفا موسیقی نیست و ضمن زیباتر کردن کار، اشعاری مرتبط با داستان با موسیقی ارائه می شود. به عبارت دیگر نوعی دیالوگ با زبان موسیقی در کار اجرا می شود.
یک اجرای متفاوت در شهر گوتنبرگ
بیرگانی خاطرنشان می کند: پس از اجرای «رزم گردآفرید» نیز اجراهای مختلفی داشتیم. اما یکی از اجراهای به یاد ماندنی برای ما، در اسفند 91 و نوروز 92 بود. توسط یک انجمن ایرانی- سوئدی به شهر گوتنبرگ در کشور سوئد دعوت شدیم تا در یک جشنواره برای هنرهای ایرانی اجرا داشته باشیم. این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفت و حتی مردم دیگر کشورها که برای دیدن کار می آمدند، چون کار ما شامل تصویر و استفاده از رنگ های متفاوت در لباس نیز بود، گویا نقالی ما را متوجه می شدند. امسال 25 اردیبهشت ماه و در آرامگاه فردوسی نیز در حضور معاون رئیس جمهور، برنامه ای اجرا کردیم که مورد استقبال قرار گرفت.
به خاطر شاهنامه، «خرد» و «دانایی» هدیه گرفتم
«مهرانگیز قلاوند» همسر «اردوان بیرگانی» نیز می گوید: سال 1357 در شهرستان اندیمشک استان خوزستان متولد شدم. دیپلم ادبیات دارم. از سال 76 به کار تئاتر مشغول بوده ام و چند مقام کشوری در این زمینه دارم. زندگی من نیز با شاهنامه پیوندی روشن دارد. عموی من با وجود آن که سواد ندارد، شاهنامه را حفظ کرده است. او در دوران کودکی، برای ما شاهنامه می‌خواند و پس از آن، سوالاتی از شاهنامه برای ما مطرح می کرد و برای آن جایزه تعیین می کرد. بعد می گفت؛ در حقیقت جایزه شما همان مطلبی است که یاد گرفته اید. آن زمان معنی سخن او را متوجه نمی شدیم. اما بعد فهمیدیم که چه چیزهایی یاد گرفته ایم. در حقیقت «خرد» و «دانایی» جایزه ای بود که برای این کار می گرفتیم.
ورود «گردآفرید» به یک زندگی مشترک
این بانوی هنرمند می افزاید: بعضی به اشتباه تعبیراتی راجع به نقش زن در شاهنامه به کار می برند. در حالی که در شاهنامه، زنان بسیار قدرتمند، زیبا و بادرایت هستند و توصیفات بسیار زیبایی درباره آن ها به کار رفته و اتفاقا کمتر به آن ها پرداخته شده است.
وی می افزاید: شخصیت هایی مانند کتایون، تهمینه، سیندخت و گردآفرید در شاهنامه می درخشند. در بین چهره‌هایی که درباره آن ها کار کرده ایم، شخصیت «گردآفرید» بسیار برای ما متفاوت بود و با همین کار هم در مجامع مختلف معرفی شدیم. به همین دلیل هم اسم دختر خود را «گردآفرید» گذاشته ایم که اتفاقا او نیز علاقه بسیاری به شاهنامه دارد.
هنر شاهنامه خوانی را به روز کنند
این زوج هنری در ادامه می گویند: دوست داریم افرادی که در زمینه نقالی و شاهنامه خوانی کار می کنند، تلاش کنند و این هنر را به روز کنند. یعنی در اجرا به دنبال چیزی باشند که بتوانند به صورتی متفاوت، مفاهیم را منتقل کنند و خلاقیت داشته باشند. حکیم ابوالقاسم فردوسی هم در این زمینه می گوید: و این را دروغ و فسانه مدان/ به یک سان روش در زمانه مدان.