به بهانه تولد علیرضا دبیر، مردی با تجربه پنج فینال جهانی و المپیک قهرمانی که می‌توانست پهلوان بماند

علی نامجو‪-‬ بیست و پنجم شهریور سال ۱۳۵۶ بود که خبر دادند پسر آقا رکن‌الدین به دنیا آمده است. خانه پدری اش در کوی 13 آبان بود. همانجا میهمانی کوچکی برای تولد تک پسر خانواده برپا کردند و اسمش از همانجا شد «علیرضا». از همان نوزادی ریزه میزه بود اما از بچه های پرجنب و جوشی که یک محله را به هم می ریزند. در مدرسه هم امان ناظم و مدیر و معلم را بریده بود و چون درسخوان بود و نمراتی عالی داشت، از مدرسه اخراجش نمی کردند. یازده سالش بود که از پای تلوزیون داشت کشتی اکبر فلاح و سیمون اشتروف بلغار را در المپیک سئول تماشا می کرد. همانجا عاشق کشتی شد و 25 شهریور 67 در روز تولدش دوان دوان راه افتاد به سمت باشگاه صدری تا در شیفت آموزشی آن سالن به مربیگری پرویز نورمحمدی و ابراهیم خیرالله زاده ثبت نام کند. بدون اینکه به پدرش که آن روزها سرمربی تیم فوتبال آبان بود، چیزی بگوید رفته بود برای نام نویسی در کلاس های کشتی و آقا رکن الدین وقتی ماجرا را فهمید از این کار علیرضا ناراحت شد. هرچند کشمکش رفتن به مستطیل سبز و دایره طلایی سر آخر با قهر کردن و نخوردن شام و کار‌هایی از این دست، به نفع علیرضا تمام شد و همین لحظه بود که قصه پرفراز و نشیب علیرضا دبیر در جهان کشتی آغاز شد. آنقدر خوب زیرگیری می کرد که خیلی زود توانست بعد از کسب مقام دومی در «ری» در مسابقات توابع تهران و قهرمانی کشور به مقام قهرمانی برسد و حتی کشتی گیران بزرگسال، او را با اسم و فامیل بشناسند. 16 ساله بود که اولین مدال بین المللی اش را دشت کرد؛ قهرمانی در مسابقات روز جهانی کودک با اجرای فیتیله پیچ هایی پیاپی به «آرمت بیک بولیف». برای انتخابی تیم ملی کشتی که قرار بود به المپیک آتلانتا اعزام شود، با کشتی گرفتن در جام جهان پهلوان تختی به اردو دعوت شد؛ پیش از آنکه حتی دیپلمش را بگیرد. محمد طلایی دوبنده وزن 57 کیلو را به دست آورده بود تا دبیر برای ادامه درس از اردوی تیم ملی انصراف دهد. خانه مادربزرگش را در اختیارش گذاشته بودند تا با خیال راحت درسش را بخواند اما تا ساعت 3 نیمه شب بیدار بودند تا مسابقات را که پخش مستقیم هم داشت دنبال کنند. رسول خادم که طلا را به سینه زد، علیرضا دبیر اشکش درآمد و تا صبح برای خودش رویا بافت؛ رویای به تصویر کشیده شدن چهره اش در حلقه پنجم المپیک در خانه کشتی. قبل از دبیر نام تختی، حبیبی، موحد و خادم در چهار حلقه قبلی نقش بسته بود تا روزی که پنجمین حلقه را به نام علیرضا دبیر سند زدند. او که سال 94 قهرمان جوانان جهان شده بود، یک بار دیگر در سال 97 قهرمانی اش را تکرار کرد تا مسابقات جهانی بزرگسالان کشتی آزاد تهران و ایستادن بر بام جهان. سال بعد فینال مسابقات جهانی تهران باز هم تکرار شد اما این بار حریف ترک دبیر، هارون دوغان مدال طلا را از چنگ دبیر درآورد. اوج افتخار برای کشتی ایران با نام علیرضا دبیر در سیدنی رقم خورد. او که سال قبل با تیم کشتی ایران قهرمان جام جهانی شده بود، با مصدومیت به ایران بازگشت و پزشکان احتمال از دست دادن المپیک را برای او مطرح کردند. بالاخره اما دبیر راهی استرالیا شد. بعد از وزن کشی از هوش رفت و به بیمارستان دهکده منتقلش کردند اما فردا روی تشک کاری کرد کارستان؛ تالاتا امبالو از گینه، پوره باتار از مغولستان، تری براندز از آمریکا یکی بعد از دیگری با حمله های برق آسای دبیر درو شدند. تری براندز صورت دبیر را مشت باران کرد و به جای کشتی گرفتن با اعتماد به نفسی ترسناک میدان مبارزه را به رینگ بوکس تبدیل کرد. دبیر پس از کشتی گفت: «شما فقط مشت هایش را می دیدید و من که روی تشک بودم باید فحش هایش را هم تحمل می کردم. تا سرشاخ می‌شدیم توی گوشم زمزمه می کرد. اما تمرکزم را از دست ندادم. اگر واکنش مشابهی نشان می دادم بدون تردید او به خواسته‌اش می‌رسید». یوگنی بوسلوویچ اوکراینی آخرین مانع برای دبیری بود که فقط به طلا فکر می کرد و باید ناجی کاروان بی مدال کشتی در سیدنی می شد. فینال جهانی صوفیه بلغارستان اما به کام دبیر ایران نبود با طلایی که به گمان مربیان و تماشاگران ایرانی به عنوان حق میزبانی به سینه بارزاکوف بلغاری زده شد. سال بعد دبیر به وزن 66 کیلوگرم صعود کرد، روز وزن کشی در تهران ناهار هم خورد و تا فینال حریفانش را از دم تیغ گذراند اما در دیدار پایانی مغلوب آلبروس تدیف اوکراینی شد .دبیر در آن کشتی پنج امتیاز از دست داد، چهار امتیازش را جبران کرد اما این برای تبدیل رنگ نقره ای مدالش به طلا کافی نبود؛ نقطه غم انگیز زندگی ورزشی دبیر در کشتی به وقت بوسان رقم خورد. خسته و بی انگیزه بود چون فشار مسابقات جهانی، بدنش را خالی کرده بود اما به زور راهی بوسانش کردند. گفتند اگر نیایی، حیدری و حاجی زاده هم نمی آیند و تیم ملی از هم می پاشد. در فینال بازی های آسیایی، کتفش مقابل جین بائه کوک به شدت ضرب خورد تا ناکامی هایش در عالم قهرمانی کلید بخورد. در مسابقات جهانی نیویورک، در وقت قانونی از بارزاکوف پیش بود اما طبق قانون کار باید در وقت اضافه دنبال می شد تا قانون «کمر تو کمر» کذایی دست بارزاکوف را به عنوان برنده مسابقه بالا ببرد. سهمیه المپیک آتن را در رقابت‌های گزینشی براتیسلاوا به دست آورده بود اما با تشدید ضرب خوردگی کتفش و اوضاعی که به قول خودش خبر از امواج منفی در اردو می داد باعث شد تصمیم به انصراف بگیرد. او در گفت و گو با مجله تخصصی دنیای کشتی برای المپیک پکن گفت: «بیش از آنکه از کتفم صدمه بخورم، از سوء نیت ها و امواج منفی که فضای اردو را آکنده بود آزار می دیدم. همیشه در تمام زندگی ام از هرگونه رویارویی بیرون از تشک اجتناب کرده ام. در آن اردو هم دائما خودم را از تیررس تنش هایی که مکررا پدید می آوردند کنار می‌کشیدم». متخصصین بیمارستان خاتم الانبیاء تاکید کرده بودند با این کتف نباید کشتی بگیرد. از همان جا به اردو برگشت. به اتاقش رفت و وسایلش را جمع کرد. کشتی گیران می خواستند ممانعت کنند اما او قصد نداشت توصیه پزشکان را نادیده بگیرد. برخی اما به زور در اردو نگهش داشتند. پای پرواز اما دوباره خواستار جایگزینی کشتی گیر دیگری شد. بهرام افشار زاده اما به دبیر گفته بود لیست افراد رد شده و امکان جابجایی وجود ندارد. بانداژ خاص کتف دبیر که آن روزها اصلا مرسوم نبود در ذهن علاقه مندان به کشتی هنوز جا خوش کرده است. نگرانی در چهره اش موج می زد. از برق همیشگی چشم ها و روحیه جنگنده‌اش، خبری نبود. ماخاچ مورتاز علیف چند بار پایش را توی دست دبیر دید، اما کتف مجروح یارای همراهی نداشت. همین یک شکست برای حذف او کافی بود. هرچند در دیداری تشریفاتی مقابل آرتور تاکازاکوف هم روی تشک آمد تا اتهام کم فروشی را به او نزنند. بلافاصله پس از بازگشت، کتفش را جراحی کرد، ظاهرا اما عمل خوبی را پشت سر نگذاشت. راهی فرانسه شد تا پروفسور ژیل واش که دیوید ترزگه را هم عمل کرده بود، کتفش را معالجه کند. بعد از دومین عمل جراحی در لیون به ایران برگشت. این بار عمل موفقیت آمیزی را پشت سر گذاشت تا برق امید پس از سه سال درد و مصدومیت دوباره در چشمانش دیده شود. به جهانی بوداپست نرسید اما تمرینات بدنسازی‌اش را برای رقابت های جهانی 2006، آغاز کرد. در همان باشگاهی که تمریناتش برای المپیک سیدنی را انجام داده بود، دوبنده را بالا کشید و رو در روی هادی حبیبی قرار گرفت تا خودش را برای وزن 74 کیلوگرم آماده کند، اتفاقا تمرین خوبی را پشت سر گذاشت اما ناگهان به کنار تشک آمد و سرگرم جمع کردن وسایلش شد، گفت: «کتفم دارد لق می خورد». همان تمرین کافی بود تا دبیر دنیای قهرمانی را ببوسد و بگذارد کنار. مردی که روزی مورد علاقه جوانان ایران بود و روی تشک، هنرمندانه علاقه مندان به ورزش ایران از زن و مرد و دختر و پسر را به وجد می آورد از دنیای قهرمانی رفت تا بختش را در دنیای سیاست امتحان کند؛ کاری که شاید اگر انجامش نمی داد بهتر بود. دبیر شاید با ورود به عالم سیاست، قداست یک کشتی گیر خوش اندام و تکنیکی را با دستان خودش از بین برد.
سایر اخبار این روزنامه
رهبر انقلاب درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین اشرفی را تسلیت گفتند در فاصله دو روز، داغ پشتِ داغ بر دل جامعه دوبله نشست نجوای مرگ در گوشِ صدا برخی مدیران جانباز برای افزایش درصد جانبازی خود به خاطر گریز از قانون منع به کارگیری بازنشستگان تلاش می کنند «همدلی» حضور «سیدحسین موسویان» در موسسه مطالعات و تحلیل‌های دفاعی در هند و سخنرانی او را بررسی کرد فعالان بخش خصوصی بررسی کردند؛ توافق ارزی جدید ایران- روسیه- ترکیه از نگاه فعالان بخش خصوصی سوال کلیدی این روزهای سیاست آمریکا بالاخره ترامپ استیضاح می‌شود یا نه؟ به بهانه تولد علیرضا دبیر، مردی با تجربه پنج فینال جهانی و المپیک قهرمانی که می‌توانست پهلوان بماند شیرینی صندلی مدیریت رئیس دانشگاه تهران: محدودیتی برای ادامه تحصیل دانشجویان دادگاهی‌شده وجود ندارد رهبر انقلاب درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین اشرفی را تسلیت گفتند در گفت‌وگو با یک فعال حقوق صنفی کارگران ساختمانی مطرح شد: شیوه غلط بازرسی به حذف بیمه کارگران ساختمانی می‌انجامد