مهدی مطهرنیا فرصت و چالش روحانی در نیویورک

بر اساس اخبار اعلام شده رئیس جمهوری امروز برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورک سفر می کند. حضور رئیس‌جمهوری در این نشست از جوانب مختلف قابل اهمیت و ارزیابی است. نکته اول در این خصوص اهمیت حضور ایران در این مجمع است.
پیش از این در روزهای اخیر مخالفت هایی از سوی برخی جریان ها در خصوص سفر آقای روحانی صورت گرفته بود و اعلام می شد که عدم حضور رئیس جمهوری می تواند پاسخی به اهانت های آمریکا باشد. این در شرایطی است که نرفتن رئیس جمهوری و عدم حضور ایران در این جلسه که با موضوع ایران برگزار می شود به معنای قبول منطق سلطه از سوی کسانی است که می خواهند اراده خودشان را دیکته کنند.
نکته قابل توجه دیگر شروطی است که موفقیت رئیس جمهوری در این سفر را تضمین می کند و عدم رعایت این الزامات می تواند توقعات از دولت را بیشتر کند. یکی از این موارد به بیان مواضع ملت ایران باز می گردد که در این صورت می تواند زمینه پرور همگرایی در داخل و نوعی احتیاط بین المللی در آن سوی مرزهای کشور باشد.
بارها شاهد بوده‌ایم که رئیس جمهوری در مجامع سازمان ملل مواضعی را اعلام می کند و پس از ورود به ایران آن مواضع به دلایلی تغییر می کند و این ناهمگونی باعث گسترش ناباوری در نظام بین المللی است؛ این مسائل بیش از آن‌که درگیر محیط بیرونی باشد درونی است و باید به درستی اندیشید.


رئیس جمهوری در کشورمان رئیس قوه اجرایی است در حالی که در نظام بین الملل دولت فراتر از قوه اجرائیه است و مولفه های چهارگانه حاکمیت، حکومت و ... را شامل می شود. این مساله باعث می شود تا قدرت اختیارات تام از رئیس جمهوری گرفته شود و در این شرایط هر گونه حضور رئیس جمهوری در مجامع بین اللملی مسئولیت پاسخگویی او را افزایش می دهد؛ چرا که در حالت کلی توقع از رئیس جمهوری در مقام پاسخگویی است و این مساله نسبت به قدرت او در ساختار حکومت و حاکمیت کشورمان تناسب ندارد. این عدم تناسب به عنوان جایگاه رئیس جمهوری با قدرت او باعث می شود تا توقعات فزاینده از رئیس جمهوری در ارتباط با سیاست داخلی و خارجی به وجود بیاید و در نهایت رئیس جمهوری باید پاسخگوی همه نواقص باشد؛ این در حالی است که در تصمیم گیری در زمینه های گوناگون فاقد قدرت کامل است.
رئیس جمهوری در ایران خود مهره ای از مهره های تصمیم ساز و نهادی از نهادهای تصمیم ساز در عرضه سیاست خارجی محسوب می شود و نه یک موجودیت دارای هستومندی تصمیم گیرنده و از این لحاظ سفر رئیس جمهوری چه روحانی و چه شخص دیگر در قالب رئیس قوه اجرائیه به خارج از کشور درمیان توده های مردم موجب افزایش سطح توقعات از رئیس دولت می شود. در حالی که او تنها در جایگاه رئیس قوه اجرایی و نه در معنای رئیس دولت سخن می گوید.
این مساله باعث شده تا در دهه های اخیر جهان نیز به این نکته واقف شود و در تصمیم گیری با ایران، سخن رئیس جمهوری را سخن نهایی نمی داند و این مساله نفوذ سخنان رئیس جمهوری را کاهش می دهد. شاهد این موضوع را می توان در نوع برخورد آمریکا در پرونده هسته ای با رئیس جمهوری کنونی و سابق ایران دید.
در نامه نگاری آمریکا در پرونده هسته‌ای مخاطب آن رئیس جمهوری نیست. همچنین شاهدیم که زمانی که آقای احمدی نژاد به رئیس جمهوری آمریکا موفقیت در انتخابات را تبریک گفته بود، هیچ وقت به آن پاسخی داده نشد و این نشان می دهد نه تنها در داخل بلکه در خارج نیز این معنا پذیرفته شده که رئیس جمهوری به معنای رئیس قوه اجرائیه اعلام موضع می کند و این مساله عمق نفوذ استراتژیک رئیس جمهوری را کاهش می دهد. این شرایط و عدم توازن میان قدرت و مسئولیت پاسخگویی، کار رئیس جمهوری را سخت می کند.
در این میان آن‌چه از اهمیت زیادی برخوردار است توجه به پشتوانه بزرگی به نام ملت ایران است که با رای خود رئیس جمهوری را انتخاب کرده اند و رئیس جمهوری نیز با اتکا به آرای مردمی باید نماینده نیازها و آمال مردم در کنار آنها باشد و از حقوق آنها دفاع کند.