در سالروز درگذشت جامی از روایتگری عشق به قلم او بخوانید

مرجان دهقان- لیلی و مجنون یکی از قدیمی‌ترین داستان‌های عاشقانه ادب پارسی است. ماجرای دلدادگی این زوج عاشق که الهام گرفته از یک داستان واقعی در دل دو قبیله عرب است، به قلم شاعران بسیاری خواندنی شده‌است. مشهورترین این سروده ها متعلق به نظامی، امیرخسرو دهلوی و جامی است. شاید این مثنوی عشق، بیشتر با نام نظامی شناخته شده‌باشد چرا که وی نخستین سراینده منظومه بلند لیلی و مجنون است. پیش از او، گردآورندگان ماجرای لیلی و مجنون به هیچ وجه در بند داستان پردازی نبودند و تنها اشعاری پراکنده منسوب به این زوج را در پی هم آورده‌اند. از بین شاعران پس از نظامی، سروده عبدالرحمان جامی بسیار قابل توجه است. از جامی چندین اثر ارزشمند به جا مانده که از جمله آن‌ها مثنوی هفت گانه وی با نام «هفت اورنگ» است. لیلی و مجنون یکی از این مثنوی‌های هفت گانه است که جامی آن را به تقلید از نظامی سروده‌است اما از لحاظ داستان پردازی با سروده نظامی تفاوت‌هایی دارد.
 
عشقی که با کلام جامی شورانگیزتر می‌شود
جامی با شخصیت پردازی‌های دقیق خود، این روایت عاشقانه را شورانگیزتر و پخته‌تر کرده‌است. داستان در روایت نظامی از یک عشق خام در مکتب‌خانه آغاز می‌شود اما جامی شروع منطقی‌تری برای قصه در نظر گرفته‌است و عشق لیلی و مجنون را از دیداری در محفل زیبارویان آغاز می‌کند. پس از این دیدار است که زندگی مجنون قصه، «قیس» دگرگون می‌شود و شب و روزش در خیال لیلی می‌گذرد. توجه جامی به جزئیات باعث می‌شود قصه بر اساس یک خط فکری معقول پیش برود و اتفاقات در بستری از واقعیت زاده شود. همچنین اشاره جامی به دشمنی قبیله لیلی و قیس، گره دیگری به قصه می‌افزاید که کشش داستان را بیشتر می‌کند. نارضایتی خانواده لیلی از ارتباط او با قیس کار را به شکایت نزد خلیفه می‌کشاند و مجنون از ورود به قبیله لیلی منع می‌شود. در پی این اتفاق، مجنون از غم فراق معشوق خویش سر به بیابان می‌گذارد.
بی سر و سامانی عاشق شوریده حال
تغییراتی که جامی در داستان ایجاد می‌کند به قوت هرچه بیشتر قصه می‌انجامد و خواننده را بیش از پیش با خود همراه می‌کند. به حج رفتن لیلی از جمله حادثه‌هایی است که جامی به روایت خود اضافه کرده‌است و نقطه عطف داستان به شمار می‌آید. مجنون که در بیابان سرگردان است، توجه‌اش به کاروانی جلب می‌شود؛ با کمی پرس‌وجو در می‌یابد که لیلی در کاروان است. مجنون سایه به سایه محمل محبوب خود را تا حجاز همراهی می‌کند و پس از یک فراق طولانی ، آن ها هنگام طواف کعبه، دیدار تازه می‌کنند و از حال هم با خبر می‌شوند. لیلی با خاطره خوش این دیدار به دیار خود باز می‌گردد اما خوشی‌اش دوامی نمی‌یابد و به اصرار پدر به عقد جوان دیگری در می‌آید. ماجرا از این نظر با روایت نظامی یکسان است.


نقش ماندگار عشق بر صفحه روزگار
پایان این ماجرای عاشقانه در روایت جامی با روایت دیگران از جمله نظامی تفاوت‌هایی دارد که این به شور هر چه بیشتر این عشق جان‌فرسا می‌افزاید. پس از ازدواج لیلی، چرخ روزگار بار دیگر طوری می‌چرخد که این دو دل سپرده یکدیگر را ملاقات کنند.
مجنون که از غم محبوب خویش، شب و روزش به فغان و زاری در بیابان می‌گذرد؛ روزی گروهی از زنان را می‌بیند که به سوی او می آیند و دست بر قضا لیلی نیز در بین آنان است. این دیدار زمینه ساز دیدار دیگری می‌شود که لیلی نوید آن را به مجنون می دهد. مجنون با اشتیاق لحظاتش را به انتظار لیلی می‌گذراند و چنان از خود بی‌خود می‌شود که زمان و مکان را از یاد می‌برد. این شور عاشقانه او را به سمت عشقی عارفانه رهنمون می‌سازد؛ تا جایی که وقتی لیلی به دیدار محبوبش می‌آید گویی مجنون او را نمی‌شناسد و از او نام و نشانش را می‌پرسد. مجنون پس از این دگرگونی روحی دچار ناتوانی می‌شود و به کام مرگ می‌افتد. صحنه مرگ مجنون، تابلوی زیبا و تاثر برانگیزی است که جامی آن را بر صفحه زمان جاودانه می‌کند. لیلی نیز وقتی از مرگ محبوب خویش آگاه می‌شود به زودی تاب و توانش را از دست می‌دهد و در لحظه‌های پایانی عمر وصیت می‌کند در کنار مجنون به خاک سپرده شود. با مرگ لیلی و مجنون همگان به پاکی عشق آنان ایمان می‌آورند و با بدل کردن گور به حجله ، زهر فراق را بیش از این به کام آن دو باقی نمی‌گذارند. سرانجام پس از سال‌ها تب عاشقانه و تلخی جدایی، لیلی و مجنون در دل سرد خاک به وصال یکدیگر می‌رسند و تا ابد همنشین هم می‌شوند.