شاخه های زیتون در دست ایران

اساسی ترین اصل در روابط بین الملل که همه توافق های تنظیم کننده روابط که به آن در مجموع حقوق بین الملل می‌گويیم ، برپایه آن استوار است ، اخلاق مداری ، تکریم و احترام به ملت ها و رهبران و حق حاکمیت ملی فارغ از قدرت و وسعت هر واحد سیاسی است. بدین ترتیب همه واحدهای سیاسی درهر موقعیت شایسته احترام و تکریم هستند. براین مبنا ، سخنان روز سه شنبه دونالد ترامپ ريیس جمهوری آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل ، به‌ویژه وقتی درباره ایران سخن می گفت ، نقض پایه ای و اساسی ترین اصل روابط بین الملل دانسته می شود. سخنان ترامپ نه فقط در مورد ایران که کل جهان ، مصداق روشن سیاست چماق و هویج بود . سیاستی که در تعاملات بین المللی کنونی ، آن هم در برابر کشوری مانند ایران ، محل اعتنا نیست . این سخنان ترامپ به علاوه گفته های تهدید آمیز او در مورد روابط کشورش با حاشیه نشین‌های جنوبی خلیج فارس ، ناتو ، آمریکایی جنوبی ، اروپا و اوپک و خلاصه کل جهان ! در عین حال نشان داد که او کاملا فاقد دانش سیاسی است و ادعاهایش در مورد دانش اقتصادی هم زمانی که نمایندگان بیش از 150 کشور حاضر در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به سخنان او در واکنش به آمارهای اقتصادیش از پیشرفت های اقتصادی آمریکا در دوره او خندیدند، مبنای علمی ندارد و بلف است . نگاه به تاريخ روابط سياسي ايران و آمريكا به‌خصوص در 60سال اخير ، يعني بعد از كودتاي 28مرداد نشان مي دهد . در تاريخ روابط دو كشور آنچه برجسته است ،‌ مجموعه اي از اقدامات ، مواضع و سياست‌هايي از سوي كاخ سفيد دربرابر ايران است كه اغلب فاقد نشانه اي از دوستي و احترام بوده است ،و هنوز هم مي توان آن را در مواضع و رفتارهاي مقامات آمريكايي در رابطه با ايران ديد که اظهارات ترامپ و پیش از او وزیر امورخارجه و مشاورامنیت ملی آمریکا که درماه‌های اخیر بارها به صراحت حتی بر تغییر حکومت در ایران سخن گفته اند ، تكرار ادعاها در مورد برنامه هاي هسته‌اي، ايران و در يك كلام ، اصرار بر ادامه سياست هايي كه منافع ايران را مسدود كند ، برخي از آن‌هاست. حتي همين برخي نشان مي دهد هنوز نمي توان به آمريكايي ها اعتماد داشت و ديوار بي اعتمادي موجود به همين راحتي ها فرو نمي‌ريزد و آنچه به آن نياز است ، تغييري بنيادي در نوع نگاه واشنگتن به رابطه با تهران و تبديل حرف به عمل است که ريیس جمهوری روحانی در سخنانش در مجمع عمومی سازمان ملل بر آن تاکید گذاشت. آنچه از سخنان آقای روحانی برداشت می شود این مهم است که صرف رابطه با آمريكا نه براي ما و نه يقينا براي دولت واشنگتن يك امتياز نيست . آنچه در اين خصوص مهم و با ارزش است ، داشتن يك ارتباط منطقي است كه در آن منافع ملي مورد غفلت قرار نگيرد . براي ما زماني ارتباط با آمريكا معني خواهد داشت و مي تواند امتياز تلقي شود كه بتوانيم به عنوان يك بازيگر مستقل وارد بازي شويم ، منافع ملي خود را در داخل آمريكا و در تعامل با دولت آن در صحنه هاي ديگر روابط بين الملل به‌دست بياوريم ويا ارتقا دهيم. آمريكا در طول دهه ها تعامل با ايران نشان داده است كه رژيمي قابل اعتماد نيست . ايران دلايل بسياري دارد كه به آمريكا براي عادي سازي روابطش با آن بگويد كه برايش شرط ‌دارد . آمريكا داراي پيشينه اي مثبت درروابط خود با ايران به‌گونه اي كه بتواند به آن تكيه كند ، نيست و ادامه سياست هاي سلطه جويانه آن نشان مي دهد كه واشنگتن دولتي همچنان غير قابل اعتماد است مگر آنكه به صورت بنيادي و عملي نشان دهد كه حداقل ! شروع به تغيير در آن كرده است. در سمت ديگر ، ايران هرگز گفت و گو با آمريكا براي حل و فصل اختلافات موجود را به‌طور كلي رد نكرده است ، اما آنچه تاكنون مانع از آن شده تا از جانب تهران گفت و گو مفيد به فايده دانسته شود ، ادبيات آمريكايي ها و ادامه سياست هاي اين كشور بوده است كه ادبياتي زور گو است وهيچ كشور مستقلي ادبيات قدرت هاي زور گو را نمي پذيرد.جمهوري اسلامي ايران در همه مسائل منطقه اي و جهاني و ازجمله در فلسطين ، لبنان ، عراق و افغانستان، نشان داده كه خواهان صلح و آرامش بر مبناي عدالت و كرامت انساني است ،‌و سياست منطقه اي خود را بر همكاري هاي اقتصادي مفيد ، و استقرار صلح و امنيت و رفاه و برقراري اعتماد و همكاري و تفاهم با همه همسايه‌ها و كشورهاي منطقه قرار داده است اما درمقابل اين آمريكا بوده است كه با سياست هاي اخلالگرانه خود ثبات ، صلح و امنيت منطقه و آرامش جهان را مخدوش كرده و به‌خطر انداخته است. همان طور كه گفته شد ، ايران دلايل بسياري دارد كه بگويد به آمريكا اعتماد نداريم. اولين نكته و شايد اصلي ترين دليلي كه به اين بي اعتمادي انجاميده و موجب آن شده تا ديوار بلند بي اعتمادي همچنان بين دو كشور و روابط آن‌ها وجود داشته باشد ، روحيه استكباري حاكم بر كاخ سفيد و اين گمان است كه آمريكا مالك و صاحب همه جهان است .آمريكا حتي اخيرا كه بارها پيام داد خواهان گفت و گو و كمك تهران در مورد روابط دو جانبه و منطقه ای است ، نشان داد كه در گفتار و عمل صادق نيست که نمونه روش آن خروج از برجام ، بی اعتنایی به توافقی جهانی و برقراری مجدد تحریم هایی است که به اعتبار قطعنامه های سازمان ملل لغو شده و یا باید لغو می شد که آمریکابه رغم امضا، هرگز به آن حتی در حداقل ها عمل نکرد. رهبران آمريكا با ادبيات استكباري و توام با كبر و غرور خود ، سال‌هاست كه به سياستي دوگانه و تبعيض آميز در برابر ايران ادامه مي دهند .آن‌ها از صلح و امنيت جهاني سخن مي‌گويند اما در عمل وقتي نه تنها نداي صلح خواهي كه اقدامات عملي ايران را براي توسعه و تعميق صلح و امنيت مي‌بينند ، هر آنچه را در توان دارند، از جنگ گسترده رواني با كمك شبكه هاي رسانه اي خود و وابستگان‌شان گرفته ، تا قدم‌هاي عملي ، براي اخلال درآن به‌كار مي بندند . به باور افكار عمومي ايران ، آمريكا براي از بين بردن ديوار بلند بي اعتمادي ميان خود و ايران ، راهي جز پيش قدم شدن و آن هم با اقدامات صادقانه عملي در این مقطع توقف ادامه تحریم ها ، ندارد و تا پيش از آن نمي توان به فروريختن ديوار بي اعتمادي اميد داشت.