پاییز یعنی تو برمی گردی!

آفتاب یزد ـ امید مافی: مرور عملکرد ۱۶سکاندار لیگ در روزهایی که آفتاب ولرم پاییز پهنای صورت مردان نیمکت‌های دوزخی را پوشانده کار ساده‌ای نیست. خاصه آنکه بمبی بزرگ ایستاده آن بالا و مردد است که بیفتد یا نه؟

> یحیی گل محمدی
نام تمام سوزنبانان خوشبخت جهان یحیی است، وقتی سیم خاردار باستانی کنار نیمکت، دلتنگ هیچ کابوسی نمی‌شود و با جوان‌ها‌یش ابرها را به قاب عکس‌های خالی راه نمی‌دهد.


یحیی آن بالا ایستاده. حتی اگر این ایستادن موقتی باشد باز هم باید به احترام مردی که طوس را عاشق خود کرده و فاتح شطرنج‌های مرموز شده،کلاه از سر برداشت. آیا او در ادامه باز هم سر بر بالش آرامش خواهد گذاشت یا... ؟
با جیب خالی خوشبختی حاصل نخواهد شد. باور کنید این یک کشف تازه نیست.

> امیر قلعه نوعی
امیر اردشیر همچنان با اتوریته خاص خود از افعال ماضی سبقت می‌گیرد تا معلوم شود فرماندهان کاریزماتیک نقش حساسی در پایان دادن به حاشیه‌ها ایفا می‌کنند.
پسر نازی آباد پس از یک فصل خوب با ذوب حالا با سپاهان به بالا رفتن از پلکان مهتاب می‌اندیشد. آن جا در نصف جهان او حالا تمام دنیای دوآتشه‌ها شده است. چه سعادتی!

> برانکو ایوانکوویچ
مردی با چمدان‌های خالی و پنجره‌ای بسته توانسته در دو عرصه داخلی و فرامرزی، آسمانی آفتابی را به قرمزها هدیه دهد.
پیرمردی که با فرتوتی غریبه است وعده داده در ادامه داستان، قطار سرخ را به ایستگاه رستگاری خواهد رساند و برای سومین سال آتش به پا خواهد کرد. گوارای وجودش!

> مجید جلالی
از آن سال‌ها که آقا معلم با پاس در اکباتان جشن قهرمانی گرفت زمان مدیدی می‌گذرد و آقای عشق تبلت برای آنکه تولد دوباره‌ای بگیرد خیز بلندی برداشته است.
بچه محل علی زاغی می‌تواند دراماتیک ترین تیم لیگ را با دست خودش بسازد،اگر کنار نیمکت به فرامین کلیشه‌ای بسنده نکند و محو فیلم‌های اکشن داخل میدان نگردد.

> علی دایی
شهریار، فصل را خوب آغاز کرده و آهسته و پیوسته به سوی قله گام برمی دارد. او باید از شاگردانش بخواهد در کارزارها آبروداری کنند و با پای بسته و ساق کبود به نبرد با رقیبان تن ندهند.
برای پسر سبلان برهم زدن معادلات چند مجهولی این لیگ کار چندان سخت و صعبی نیست. این را خودش بهتر از هر کسی می‌داند.

> محمد تقوی
حالا که غول ولزی از تراکتور پیاده شده و دیگر به صندلی رهبری سرخ‌ها تکیه نخواهد زد، فرصت برای مردی که در این سال‌ها چشم انتظار موقعیتی بوده تا خودش را تثبیت کند فراهم شده است.
توپچی سال‌های دور لاجوردی‌ها اینک با شال قرمز فرمان حمله مردانش را در یادگار صادر می‌کند. آیا او می‌تواند روزهای باشکوه فوتبال تبریز را احیا کند تا دوباره در یادگار جایی برای سوزن انداختن پیدا نشود؟
تا نبرد آبادان چیزی نمانده و تقوی باید بار خود را خیلی زود ببندد وگرنه... در این فوتبال هنگامه بدرود زودتر از حد تصور فرا می‌رسد!
> مهدی تارتار
فرمانده ندارها که این روزها با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته‌اند تیم جنوبی را روی پله هفتم نشانده تا شاید بتواند در هوای شرجی آن سوی بوشهر امیدها را زنده نگه دارد.
داماد فیروز کریمی نباید سناریوهای آغشته با ناکامی را بنویسد. او میلی متر به میلی متر به سمت رویاهای خود قدم برمی دارد.

> امید نمازی
مرد ۵۲ ساله که سال‌ها در ینگه دنیا مربیگری کرده، نتوانسته تا اینجای کار تیم پرفراز و نشیب ذوب را به راه راست هدایت کند.
او خوب می‌داند تکیه زدن بر جایگاه هشتم با تیم پرافتخار زاینده رود نمی‌تواند حاشیه امنیت را برایش به همراه بیاورد. شاید اگر ذوب در دوئل پیش رو مچ سپیدرودی‌ها را در شهر باران نخواباند کار برای مردی که کالیفرنیا را مثل کف دستش می‌شناسد سخت تر هم بشود.

> سیروس پورموسوی
۴۷ ساله. اهل ایذه و کاملا آشنا با اتمسفر فوتبال خوزستان. او امسال به فولاد آمده تا دوباره فریاد لیاقت فوتبال اهواز را به گوش‌ها برساند و بی‌آنکه خم به ابرو بیاورد رقیبان را به مسلخ بفرستد.
۹ امتیاز از ۸ بازی. این نتیجه خیره کننده‌ای نیست. سوزنبان ایذه‌ای قبل از آنکه پوست خربزه‌ها را زیر پای خود ببیند باید طرحی نو دراندازد.

> داریوش یزدی
سیم خاردار سال‌های دور آبی‌های پایتخت برای آنکه ثابت کند مرغ همسایه در کنار کارون غاز است عزم خود را جزم کرده.
او باید ثابت کند فوتبال در کنار نخل‌ها همچنان چهره کریه فقر و نومیدی را پاک می‌کند.
استقلال خوزستان با کهنه سرباز آبی در انتظار روزهای روشن تری است. کسی چه می‌داند. شاید داریوش بتواند خواب عشق آبی‌های لشگرآباد را تعبیر کند. شاید!

> وینفرد شفر
ژرمن موبلوند برای آنکه تاج و تخت خود را از دست ندهد و بلیت فرانکفورت را دریافت نکند باید آبی‌ها را در اسرع وقت به بالای جدول
هل دهد.
آنجا در آشیانه آبی کسی برای مربیان مغموم دسته گلی نمی‌فرستد و لابد شفر این را می‌داند که با سگرمه‌های درهم رفته به معجزه‌ای در ادامه راه می‌اندیشد. حالا که جام باشگاه‌های آسیا پریده مرد آلمانی چاره‌ای ندارد جز آنکه به شنیدن ترانه‌های حزن انگیز پایان دهد. پله یازدهم در شان تیمی که میلیون‌ها نفر را به دنبال خود دارد، نیست.

> رضا مهاجری
فرزند کوه سنگی که مشهد را به مقصد ائل گلی ترک کرده برای آنکه ماشین سازان خوار و خفیف نگردند آستین‌ها‌یش را بالا زده است.
او که در این سال‌ها رزومه قابل قبولی به دست آورده، باید نشان دهد نسخه‌ها‌یش فقط به درد مشهدی‌ها نمی‌خورد. او باید گسترش دیروز و ماشین امروز را در جاده لغزنده به حرکت درآورد. مهاجری روی صندلی فیروز کریمی نشسته. شاگرد بر سریر معلم. چه تقدیری!

> جواد نکونام
وقتی همه امیدهای یک شهر به نقشه‌های اوست لابد باید در عصرهای رمانتیک قائم شهر دل به قضا و قدر نسپارد و با هرم نفس‌های سینه چاک‌ها میهمانان را غافلگیر کند.
پله سیزدهم جای امنی برای ستاره اوساسونا نیست. او می‌داند قدم زدن روی طناب فرجام خوشی نخواهد داشت. آیا نکونام می‌تواند به دلواپسی‌های یک شهر پایان دهد؟پستچی‌ها دوبار زنگ نمی‌زنند.

> پائولو سرجیو
سکانداری که با اسپورتینگ لیسبون در سوپرجام اروپا حاضر شده تا اینجای کار نتوانسته است مرهمی برای زخم‌های عمیق ساکنان کنار اروند پیدا کند.
پرتغالی مغرور نباید به گونه‌ای عمل کند که نامه دیپورتی را از دست مدیران صنعت بگیرد و از راه نرسیده به خانه برگردد. او باید طوفان غریو یک فرمانده را طنین انداز کند و در چکاچک شمشیرها سپر بلای آبودانی‌ها گردد.

> علیرضا مرزبان
رهبر ۶۰ ساله دل و دماغ ندارد. او از هفت بازی تنها سه امتیاز دشت کرده تا از حالا گزینه سقوط لقب بگیرد. وقتی چشم مسجد سلیمان به اوست نباید راوی ناکامی و سرگشتگی باشد.
مرد شماره دو نیمکت مونته نگرو باید از پیکار با ماشین سازان از نو استارت بزند. دست روی دست گذاشتن معنایی جز وداع با نیمکت برزخی و خزیدن در پستوی تنهایی ندارد.

> علی کریمی
جادوگر برگشته تا دوباره با جادوی خود به سرکوفت‌ها پایان دهد و دوباره شیپور جنگ را در ورزشگاه نمور رشت به صدا درآورد. وقتی سپیدرود در پایین ترین نقطه ایستاده،پسر مارلیک باید یک تنه چشمان بیرون آمده از کاسه‌های سر را به جای خود برگرداند. وقتی رشت مثل کوه پشتش ایستاده لابد می‌تواند غوغای این جهان ناآرام را از شانه‌های خود و بچه‌هایش دور کند.