ضرورت اصلاح راهبردهای جریان اصلاحات

این روزها از راهبردهای اصلاح‌طلبان برای فعالیت‌های سیاسی آینده از جمله برای انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه 98، سخنان زیادی به میان می‌آید و تحلیل‌های مختلفی در این باره شنیده می‌شود و یا بعضا از نحوه ترمیم سبد رأی اصلاح‌طلبان سخن گفته می‌شود. از سویی اصولگرایان هم با مطرح کردن «نواصوالگرایی» و یا تبدیل انتخابات مجلس بعدی به «دور بر برگردان انقلاب»، در پی تسخیر مجدد نهادهای انتخابی از جمله مجلس و شورای شهر هستند اما اگر در تمام عرصه‌ها داوری به مردم سپرده شود و علایق و سلیقه و برخی رانت‌ها به سراغ اصولگرایان نیاید و افراد و گروه‌های سیاسی بتوانند در یک فرصت برابر به رقابت بپردازند، ضمن اینکه به دلیل اقدامات و عملکرد دولت آقای روحانی از سبد رای جریان اصلاحات کاسته شده و ممکن است در جلب و جذب آرای گذشته خود دچار مشکل شوند اما با تمام این تفاسیر، بعید است اصولگرایان بتوانند در برابر برنامه‌ها، شعارها و مطالبات اصلاح‌طلبانه حرف جدی برای گفتن داشته باشند و یا بتوانند عرصه رقابت را برای اصلاح‌طلبان تنگ کنند. اصولگرایان اگر بخواهند با شعار «دوربرگردان انقلاب» روی کار بیایند، ابتدا باید به شعارهای اولیه انقلاب بازگردند. این شعارها با روح و جان و منش و روش اقتدارگرایانه جریان اصولگرایی چندان سازگاری ندارد! یعنی اگر اصولگرایان بخواهند با خودشان صادق باشند و تصمیم بگیرند شعارهای برخواسته از انقلاب را بازتولید کنند و یا در پی بازگرداندن شعائر و منش‌های انقلابی سال 57 به جامعه باشند، اولین کسانی که زیر سوال خواهند رفت خود اصولگرایان هستند! باید پرسید طی این مدت چرا نتوانسته‌است شعارهای انقلاب را تحقق بخشند و نتوانسته‌اند آزادی‌های مدنی، برابری، عدالت اجتماعی، آرامش خاطر شهروندان را محقق کنند؟ جریان اصولگرایی که از بدو انقلاب تا کنون تقریبا زمام اصلی امور کشور را برعهده داشته پاسخ دهد چرا نتوانسته کشور را به یک سطح توسعه اقتصادی مطلوب (حداقل در سطح کشورهای منطقه) برساند؟ در واقع هدایت اصلی انقلاب و کشور، در اختیار این جریان سیاسی بوده است و اصولگرایان هستند که با شعار اجرای فرامین امام راحل(ره) و رهبر انقلاب، بسیاری از امور را در دست گرفته‌اند، بنابراین خود نیز باید پاسخگوی عملکردشان باشند و با توجه به توضیحات ارائه شده، نباید به شعار بازگشتن به شعارهای اولیه انقلاب یا «انتخابات آینده دوربرگردان انقلاب» چندان توجه کرد زیرا در حد همان «شعار انتخاباتی» باقی خواهد ماند مگر آن که بگویند که انقلاب را باید دور زد و روی گردان بود و نهایتا اصولگرایان بخواهند شعارهای مدنی، مردم پسند و شعارهای روز سر بدهند و از مواضع گذشته خود دست بشویند. اگر چنین باشد همان جنس حرف‌های تشکل نواصوالگرایانه قالیباف و مانیفست این جریان دوران اصولگرایی خواهد بود که اگر عنوان اصولگرایی از ابتدای آن برداشته شود، همان مفاهیم لیبرالیزم و مفاهیم مبتنی بر رأی و نظر مردم و مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد آزاد و در واقع کپی شتابزده و سطحی از مجموعه شعارهای اصلاح‌طلبانه است که تصور نمی‌شود جدی و مهم باشد مگر اینکه صراحتا اعلام کنند که از مفاهیم مد نظرشان در جریان اصولگرایی دست برداشته‌اند و اعتراف کنند که آن مفاهیم و شعارها دیگر جواب نمی‌دهد. اما از سویی اصلاح‌طلبان هم باید راهبردهایی برای جامعه کنونی و مطالبات امروزین مردم داشته ‌باشند. یکی از مهم‌ترین راهبردهایی جریان اصلاحات باید محدودسازی مطالبات باشد. باید شعارها و مطالبات را در یک محدوده و چارچوب مشخص مطرح کنند. به عنوان مثال اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده می‌توانند راهبرد خصوصی‌سازی و «اصلاح ساختار تامین اجتماعی» را به طور شفاف و روشن برای مردم تبیین کنند. بحث تامین اجتماعی و بیمه، یکی از مشکلات عمده و اساسی اقشار پایین دست جامعه و به‌ویژه کارگران است که سیستم کارگری و صنایع خرد و کوچک و قشر فرودست جامعه را درگیر خودکرده است. اصلاح‌طلبان باید این حوزه مهم را در رأس اهداف و راهبردهای خود قرار دهند و یا نهایتا یک حوزه دیگر را مثل بحث «خصوصی‌سازی» را اولویت بعدی برنامه‌های خود قرار دهند. لازم است اصلاح‌طلبان در نهایت سه حوزه مشخص را جز اصلی برنامه‌های آتی خود قرار داده و آن را به صورت شفاف به مردم ارائه دهند. اینکه چندین حوزه مختلف و گسترده را در شعارهای خود مطرح کنند و در تحقق آنها ناکام بمانند، باعث از دست رفتن بیش از پیش اعتماد و سبد رأی جریان اصلاحات خواهد شد. بنابراین اصلاح‌طلبان باید چشم‌انداز آینده خود و راهبردهای این جریان را روشن کرده و در حوزه‌های محدودی ارائه برنامه کرده تا در منظر عمومی اقبال گذشته را بازیابند.
* فعال سیاسی اصلاح‌طلب