محیط بانان در دوراهی قتل یا شهادت

سال گذشته بود که برای تهیه گزارشی مربوط به محیط بانان به شهرستان دماوند رفتم. باوجودآنکه فعالیتم در سرویس کاری دیگر بود ولی علاقه مند بودم و هستم که صدای این قشر زحمتکش و مظلوم باشم. در مصاحبه با رییس سازمان محیط زیست دماوند بدون هیچ تعارفی به نقد و بررسی مشکلات محیط بانان پرداختیم و در نهایت آنچه به عنوان تیتر خبری از آن درآمد‌، این بود که کت و شلواری ها برای محیط بانان قانون می‌نويسند. علاوه براین دغدغه، آقای میرزاکریمی، رییس اداره محیط زیست دماوند به مواردی همچون ورود افراد بی ارتباط با حوزه محیط زیست به سازمان، عدم به روز رسانی قانون محیط بانان، عدم تناسب بین ماموریت و تجهیزات و همچنین ناچیز بودن مزایا و حقوق آن ها اشاره و گوشه ای از درد و رنج آن ها را بیان کرد. با وجود آنکه این گزارش در بین فعالان محیط زیست بازخورد مثبتی داشت اما با گذشت یک سال از گزارش نه تنها تغییر محسوسی به وجود نیامد بلکه مسئول منتقد شهرستان دماوند نیز از سمت خود برکنار شد. شاید توقع تغییر شرایط، انتظار بزرگی باشد. در مهر 96 که گزارش تهیه شد، آمار شهدای محیط بان 116 نفر بود ولی امروز که این مطلب را می‌نویسم تعداد آن‌ها به 123 نفر می رسد. چند روز بیشتر نیست که از شهادت محیط بان پارک ملی گلستان می‌گذرد. آیا باید نفر 124 هم به این لیست اضافه شود تا کمی خاطر مسئولان سازمان مکدر شده و به فکر پیشبرد و تصویب قانون حمایتی در دستگاه های مربوطه بپردازند. قانون محیط بان ها باوجود آنکه بارها از سوی دلسوزان و فعالان محیط زیست نامناسب بودن آن گوشزد شده از پیش از انقلاب تغییری نکرده است. محیط بانی که با حداقل دستمزد ها در مناطق صعب العبور به انجام مسئولیت می پردازد آیا شایسته است زمانی که با معارضان به منابع طبیعی برمی خورد در دوراهی قتل یا شهادت قرار بگیرد. اگر نتواند متهم را خلع سلاح کند و درگیر شود همچون تاج محمد باشقره مظلومانه به شهادت می رسد و اگر شلیک کند و در مقام دفاع از خود برآید به سرنوشت افرادی همچون غلامحسین خالدی، اسدا... تقی زاده و وطن نوروزی دچار می‌شود که باید سال‌ها گوشه زندان بماند و چشم انتظار عفو خانواده مقتول و همچنین کمک های مردمی برای تهیه مبلغ دیه باشد تا اينكه بتواند دوباره طعم آزادی را بچشد. همه ما حق حیات را محترم می شماریم و معتقدیم که متهم نیز نباید به راحتی خونش ریخته شود همان‌طور که در مورد محیط بان که مسئول و ضابط است چنین چیزی محترم شمرده می شود ولی آیا برای مسئولان این سوال پیش نیامده که چه شده که در طول سالیان متمادی این اتفاق تلخ برای طرفین تکرار می شود. چه تعارضی سبب تشدید این موارد در سال های اخیر شده است. آیا بین اراضی تحت نظارت و تعداد محیط بانان تناسب وجود دارد؟ خلأ آموزش در این بین احساس نمی شود؟ بحث تجهیز تمام محیط بانان به جلیقه ضدگلوله به کجا رسید؟ آیا بیش از 2500 محیط بان پاسخگو ي این وسعت از مناطق تحت نفوذ سازمان حفاظت از محیط زیست هستند؟ سوالات و نقدهای بیساری براین روند وارد است. بهتر است تاعزیز دیگری از این مجموعه از دست نرفته، سرعت رسیدگی به قانون حمایتی را افزایش دهیم تا بتوانیم تاثیری ولو اندک بر زندگی این عزیزان بگذاریم. با علم بر بودجه اندک سازمان که در برابر چنین مسئولیت بزرگی درواقع طنزی بیش نیست، بهترین فرصت برای مسئولان سازمان پیش آمده که اگر نیت به اصلاح امور دارند با گوشزد کردن حوادث اخیر و همچنین نقاط ضعف به متقاعد کردن برنامه ریزان و بودجه نویسان در ایام مشرف به تدوین بودجه که در آذر است، بپردازند تا اينكه وضعیت مالی سازمان را از این شرایطی که امروز دارد ارتقا بخشند. چرا که به راستی بودجه فعلی پاسخگو نیازها نیست و نه تنها در دوران کاری محیط بانان، وضعیت مطلوبی را برای آن ها فراهم نمی کند بلکه در دوران پسا کاری و بازنشستگی نیز چشم انداز مناسبی را برای آن ها ترسیم نمی کند. مشکلات این افراد به همین چند مورد خلاصه نمی شود و بدون شک تا شرایط آن ها را لمس نکنیم پی به مسئولیت و شرایط سخت‌شان نخواهیم برد. پس چه بهتر که در ارتباط با آن ها و متناسب با دغدغه های‌شان، قانونی در خور آن ها تدوین کرده و هرچه زودتر آن را در روند اداری قرار دهیم و کسوت محیط بانی را از این شرایط مبهم و دشوار فعلی رها كنيم. بیاییم با تدابیری لازم و احترام گذاشتن به منتقدان دلسوز و محیط بانان زحمتکش صدای آن ها باشیم و بیش از این بر زخم های‌شان نمک نپاشیم. تا دیر نشده جویای حال طبیعت و مدافعان آن شویم، طبیعتی که با سهل انگاری عده ای با شرایط نامطلوبی دست و پنجه نرم می کند و در حال جان دادن تدریجی است.