به زانو در آمدن زر و زور در برابر قلم

ناپدید شدن جمال خاشقچی، خبرنگار سعودی در کنسولگری پادشاهی عربستان در استانبول ترکیه، زوایای مختلفی دارد که گذشت زمان بخشی از آنها را آشکار خواهد نمود.
از همان روز اول ناپدید شدن این خبرنگار، انگشت اتهام مستقیما به سوی ریاض و مقامات آن نشانه رفت. سرانجام 17 روز پس از وقوع این حادثه، پادشاهی سعودی رسما مرگ این منتقد حکومت در مرکز دیپلماتیک‌اش را مورد تایید قرار داد و از بازداشت هجده نفر در ارتباط با آن خبر داده است. البته در بیانیه دربار سعودی به نحوه قتل، سرانجام جنازه، مسئولیت قاتلین و مشخصات آنها اشاره‌ای نشده است. کشتن و قطعه قطعه شدن جمال خاشقچی پرونده‌ای قطور و البته حاشیه‌دار است. حاشیه‌هایی که گاها پر رنگ‌تر از متن خواهند بود.
- فضای مجازی و فعالان عرصه قلم بار دیگر کارآمدی و توان بسیج افکار عمومی را به بهترین وجه ممکن به نمایش گذاشتند. این قدرت بر آمده از قلم و نوشتن، قدر قدرت‌ترین مقامات جهان را که هرگز حاضر و راضی به تضعیف و مقابله با کلید‌دار خزانه‌های مملو از دلار یعنی آل سعود نبودند را وادار به واکنش نمود.
اگر چه کشته شدن انسان‌ها و از جمله جمال خاشقچی ناراحت کننده و کاملا مذموم و محکوم است اما در دل این پرونده غمناک، یک دستاورد بزرگ و پیروزی خوشحال کننده سر برآورد که همگان باید در جهت تقویت آن کوشش نمایند.


 شاهزاده محمد بن سلمانِ سرمست از غرور و قدرت که بنا به دستور او  ده‌ها تن از شاهزادگان کشورش روانه بازداشتگاه گردیدند، چند تن از آنان را در حین انتقال و همچنین درون بازداشتگاه به قتل رسانیدند و اخم به ابرو نیاورد، در برابر کشتن یک اهل قلم در بدترین شرایط زندگی سیاسی و مدیریتی خود قرار گرفته است. فراتر از این، خاندان سلطنتی را نیز با معضلی بنام پرونده خاشقچی درگیر و کلافه نموده است.
اینکه گذشته خاشقچی و خاندانش چگونه بوده و چه ارتباطی با خاندان فعلی و گذشته حاکم بر ریاض داشته است، موضوع این مطلب نیست.
در پرونده  قتل رخ داده در کنسولگری عربستان در استانبول ترکیه، دو نیرو در مقابل هم قرار گرفته‌اند. در یک طرف حداقل 15 نفر متشکل از نیروهای نظامی، اطلاعاتی، پزشکی و... از ریاض به استانبول آمده تا براساس یک طرح کاملا سری که حتما مدت‌ها بر روی آن کار شده است، یکی از منتقدان پادشاهی سعودی را سر به نیست کرده و از سر راه بردارند. نیروهای اعزامی از عربستان از پشتوانه مستحکم مالی، اطلاعاتی و سیاسی برخوردار بوده‌اند. سفیران قتل اعزامی از ریاض چنان به کانون قدرت دربار سعودی وصل بوده اند که به درخواست التماس گونه کنسول که خواهان انتقال عملیات قتل به خارج از کنسولگری بوده است، نه تنها اعتنایی نمی‌کنند بلکه او را تهدید به مرگ پس از بازگشت به کشور می‌نمایند.
اما در طرف مقابل این مجموعه منسجم و آموزش دیده، یک نفر بنام جمال خاشقچی وجود داشته که غیر مسلح، تنها و بی‌خبر از سناریویی که برایش نوشته بودند، وارد کنسولگری شده است. خاشقچی قلم در دست  و با نوشتن سروکار داشته است.  محمدبن سلمان و دست‌یارانشان هرگز به مخیله خود راه نمی‌دادند که ثروت‌های میلیاردی، کمک‌های اطلاعاتی سازمان‌های جاسوسی همپیمان، دوستی دیرینه و معاملات خانوادگی با دونالد ترامپ، و...  در برابر یک خبرنگار تا این حد ناکارآمد و بی خاصیت گردند. اما جهانیان شاهدند که  تا این جای کار «قلم» توانسته است  زر، زور و تزویر را وادار به زانو زدن نماید. قتل خاشقچی، سعودی‌ها را با یکی از بزرگترین و رسوا کننده‌ترین دردسرها و مخمصه‌ها دست به گریبان نمود. این گرفتاری به حدی بزرگ است که برای کمک و نجات آنها، رییس جمهور آمریکا شخصا ورود کرده است. 
- برای پاسخ به افکار عمومی علی‌الاصول می‌بایست مقامات دولتی عربستان سعودی وارد عمل می‌شدند و دست داشتن یا نداشتن در قتل خاشقچی را توضیح می‌دادند. اما در یک تحول کاملا عجیب، این بار دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در قامت سخنگوی پادشاهی سعودی ظاهر شد.
 بدنبال فشار افکار عمومی جهان و همچنین مردم آمریکا، دونالد ترامپ اعلام نمود که: ملک سلمان طی تماس تلفنی با وی هرگونه دخالت و اطلاع از قتل این روزنامه نگار را تکذیب کرده است. وی پا را فراتر نهاد و گفت: احتمالا این قتل توسط افراد خودسر صورت گرفته باشد؟!. در اصل حاکم کاخ سفید، برای برون رفت از مخمصه‌ای بنام جمال خاشقچی  نقشه راه را اینگونه فرا روی سعودی‌ها قرار داد. از آنجایی که همگان می‌دانند از مدتها قبل، حاکم بلامنازع عربستان نه ملک سلمان، بلکه فرزندش محمد است و از قضا انگشت اتهام بسوی ایشان نشانه گرفته شده است، لذا دو روز پس از  مصاحبه اول، باردیگر ترامپ  وارد عمل شد و اینبار اعلام نمود: محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی از جریان قتل خاشقچی بی‌اطلاع بوده است؟! منتهی آقای ترامپ در مصاحبه دوم و دفاع از محمدبن سلمان به قول معروف به کاهدان زد زیرا روزنامه‌ها و منابع امنیتی غربی از دست داشتن افرادی که در سفرهای خارجی همراه ولیعهد سعودی هستند، خبر داده‌اند و برکناری دو مقام بلندپایه اطلاعاتی که هم زمان سمت معاون و مشاور ولیعهد را عهده‌دار بوده‌اند، درستی گمانه‌زنی تحلیلگران در دخالت محمد بن سلمان در قتل خاشقچی را پر رنگ‌تر می‌نماید.
اینکه چرا در حالیکه سعودی‌ها سکوت پیشه کرده‌اند رییس جمهور ایالات متحده آمریکا ظرف سه روز دوبار در قامت سخنگوی آنان ظاهر می‌شود را باید در مراودات اقتصادی آمریکا -عربستان و حتی خاندان ملک سلمان و دونالد ترامپ جای داد.
روزنامه نیویورک تایمز خبر داده که همزمان با ورود وزیر خارجه آمریکا به ریاض، عربستان سعودی ۱۰۰میلیون دلار در قالب  تامین بخشی از هزینه‌های حضور آمریکا در سوریه به واشنگتن پرداخت کرده است.
ای بسا در منطق و راهبرد حاکمان جدید کاخ سفید، جنایت هولناکِ بریدن انگشتان دست و جدا کردن سر از بدن  آقای خاشقچی و قتل عام‌ و‌ محاصره تمام عیار مردم مظلوم یمن و... چون‌توسط صاحبِ  چاه‌های مملو‌ از نفت صورت گرفته و می‌گیرد، لذا شایسته چشم پوشی هستند.
اما اینبار یک اهل قلم و یک فعال رسانه‌ای از اهالی رکن چهارم دموکراسی قربانی خدایان زر و زور  شده و بانیان و حامیان این اقدام حیوانی نمی‌توانند به راحتی از کنار جنایت مرتکب شده عبور نمایند. سعودی‌ها انگشتان یک خبرنگار را قطع کردند تا دیگر ننویسد و سرش را از بدن جدا نمودن تا نتواند ببیند و سخن بگوید، پیکرش را قطعه قطعه کردند تا به نیستی و نابودی‌اش اطمینان حاصل کنند، اما سخت دچار اشتباه محاسباتی شدند زیرا  امروز صدها خاشقچی در سراسر جهان در روزنامه‌ها درباره کارنامه سیاه سعودی‌ها می‌نویسند و هزاران و شاید میلیون‌ها نفر در فضای مجازی هم این نوشته را بازتاب می‌دهند و هم نظرات خود را اعلام می‌نمایند.
خاشقچی نیز مانند همه انسان‌ها  دیر یا زود چشم از جهان فرو می‌بست اما پادشاهی سعودی او ‌را جاودانه تاریخ نمود. این روزها نه تنها فعالان عرصه قلم و فرهنگ، بلکه بسیاری از بزرگان سیاست و مدیریت در اقصی نقاط عالم مرگ جمال خاشقچی را محکوم و خواهان مجازات عاملان این قتل فجیع شده و جالب آنکه بخش قابل توجهی از مدیران شرکت‌های بزرگ اقتصادی از حضور در داووس صحرا که قرار است در عربستان برگزار گردد، سر باز زده‌اند.
پرونده جمال خاشقچی نشان داد که دولت‌ها و حاکمان مستبد  هر چند ثروتمند باشند و حامیان آنها هرچند قدر قدرت و ابرقدرت محسوب شوند، در دنیایی که انقلاب اطلاعات در آن رخ داده است، انگشت‌نمای خاص و عام شده و دیگر نمی‌توانند در قتل و کشتار مخالفان فعال مایشاء بوده و مانند گذشته عمل نمایند.