«دست های میداسی» اقتصاد بر گلوی توسعه

لمس طلایی، ویژگی بی نظیر یکی از اسطوره های افسانه ای یونان باستان بود. «میداس» شاه افسانه ای یونان، دست هایی جادویی داشت که هر چیزی را لمس می کرد، به طلا تبديل می ‌كرد. خزانه این شاه هر لحظه سرشارتر می شد و این اعجازش، هر شیء بی ارزشی را به گرانبهاترین پشتوانه اقتصادی تبديل می‌‌‌کرد اما این افسانه یونانی با تلخی به پایان می رسد، وقتی که میداس از گرسنگی می میرد! دست‌های کیمیایی میداس او را از هر چیزی محروم کرده بود. وقتی که او خواست دختر زیبایش را نوازش کند، فرزندش به مجسمه ای بی جان از جنس طلا بدل شد. او دیگر امکانی برای مهرورزی نداشت! اما این تمام ماجرا نبود. میداس نمی توانست غذا بخورد، چرا که هر غذایی به محض لمس شدن، تبدیل به طلا می شد و او نمی توانست گرسنگی خود را برطرف کند. میداس از فرط گرسنگی و در فقر شدید عاطفی در میان انبوهی از طلا جان باخت! تلاش های مکرر برای فهم و درک بهتر توسعه سبب می شود که کارکرد مفاهیم و شاخص های زیادی دگرگون شود. روزگاری رشد و توسعه، مفاهیمی یکسان و هم معنی در نظر گرفته می شدند اما پالایش و ویرایش مفاهیم و دقیق شدن های عالمانه نشان داد که رشد، مفهومی متفاوت دارد و بسیاری از اشتباه ها و شکست های تلخی که در تلاش برای توسعه تجربه کرده ایم، از همین نکته ناشی شده ولی تصحیح‌هایی که صورت گرفت، باز هم بی اشتباه نبوده است. بسیاری از نظریه پردازان و آموزشگران مفاهیم نوین توسعه، باور جدید را این چنین بیان می کنند که توسعه مفهومی فراتر از رشد و به طور دقیق تر، فراتر از رشد اقتصادی است و به عبارتی دیگر رشد اقتصادی اگر چه شرط لازم برای توسعه است اما شرط کافی نیست. اگر چه در نگاه اول، این بیان بسیار هوشمندانه و دقیق به نظر می رسد اما نقد برخی از مصداق ها نشان می دهد که هنوز نیازمند اصلاح باورهای موجود در مناسبت بین رشد و توسعه هستیم. پیش از مرور دو نمونه از مصداق های تامل برانگیز، طرح یک پرسش ضروری به نظر می رسد. آیا رشد اقتصادی بخشی از پازل توسعه بوده و به هر حال همیشه مطلوب است یا آنکه برخی از مصداق های رشد اقتصادی ممکن است علیه توسعه رفتار کند؟
نمونه اول
صنعت دخانیات صنعتی مجاز است؛ صنعتی با گردش مالی چشمگیر که مالیات می‌دهد، کارآفرینی می کند و شغل های بالادستی و پایین دستی گسترده ای دارد. صنعت دخانیات توانایی قابل توجهی در ایجاد و استمرار رشد اقتصادی دارد اما آیا سبب توسعه می شود؟ یا آنکه علیه آن گام بر می دارد؟آیا صنعتی که کالای آن سلامت جامعه را با مخاطره مواجه می‌کند و کیفیت زندگی را کاهش می دهد و با مصرف منابع آب و خاک و هوا، انواع آلودگی‌ها و سموم مضر را تحویل می دهد و به عبارتی واضح تر، نتیجه نهایی آن نه بهتر شدن زندگی که بدتر شدن آن است، مسبب توسعه است؟ یا مخل آن؟
نمونه دوم


صنعت تولید تسلیحات جنگی یکی از عظیم ترین حوزه های گردش مالی و رشد اقتصادی است. صنایعی شناسنامه دار که گردش اقتصادی غالب آن ها مجاز و قانونی است. این صنعت هم رشد اقتصادی را سبب می شود و شغل های پردرآمد فراوانی را پدید می آورد. اگر چه توجیه اولیه شکل یافتن این صنایع، دفاع و ایجاد امنیت است ولی این باور و تجربه روز به روز بیشتر گسترش می یابد که بخش عمده ای از خسارت ها و آسیب های وارد شده به کم و کیف زندگی بشر ناشی از اصرار بر تداوم رشد اقتصادی حاصل از فعالیت کارخانه‌های تولید تسلیحات جنگی بوده است. آیا رشد اقتصادی ناشی از این صنعت، ناقض مفهوم و منطق توسعه نیست؟ پرسش آخر اینکه آیا ضروری نیست در اطلاق اصطلاح پول کثیف، بازتعریفی با نگاهی هوشمندانه تر به مفهوم توسعه انجام دهیم؟ و بهتر نیست که مواظب باشیم دست های میداسی اقتصاد، مهربانی و لبخند و آب و غذا را از ما نستاند. با این همه، لازم است تاکید شود که مراد از نقد کارکرد رشد اقتصادی در تحقق توسعه، نادیده گرفتن و نفی نقش های بی جایگزین، ایجابی و پی ریزی کننده آن در مسیر توسعه نیست، بلکه لحاظ کردن این احتیاط است که نقش رشد اقتصادی در انگاره توسعه همیشه ایجابی نیست و باید نیم نگاهی نیز به کارکردهای سلبی آن داشت.