پتک در آینه طنز

  اکرم انتصاری  -خبر درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد را تا امروز همه شنیده‌اند. به قول ناصر فیض، « خبر پتک سنگین در آیینه بود». پتکی که با روایت برادر زرویی نصرآباد از لحظه مواجهه با پیکر بی‌جان برادرش پشت میز کار و چشم در چشم کتاب، کاری‌تر بر دوستداران او هوار شد. کسی نمی‌تواند منکر تاثیر این شاعر فقید49 ساله بر ادبیات به خصوص ادبیات طنز شود. شاعری که علی موسوی گرمارودی او را عبید زاکانی طنز معاصر می‌دانست. در ادامه بیشتر از این شاعر و زاویه‌های کمتر شناخته شده‌اش خواهیم گفت. قرار است امروز حوزه هنری برای آخرین بار، میزبان پایه‌گذار دفتر طنز این حوزه باشد و او از آن‌جا به سمت خانه ابدی‌اش تشییع شود.
کسی که شهر را از طنز چراغانی کرد زاده نیمه اردیبهشت سال 1348 در تهران بود. شهرت ابوالفضل زرویی در روزگار جوانی یعنی حدود 18 سالگی رقم خورد. او در همان زمان با مجله طنز «گل آقا» همکاری می‌کرد و در این مجله در دهه ۷۰ دو ستون داشت. او در آن روزها، آن قدر در شعر طنز قد کشید که کیومرث صابری فومنی(گل آقا) پنج سال بعد در مصاحبه‌ای با روزنامه ابرار، زرویی 23 ساله را چشم امید طنز ‌دانست و گفت:«با قلم او طنز جان می‌گیرد، قلم زمین گذاشته عبید و دهخدا بی‌صاحب نمی‌ماند و با قلم او چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند، شهر چراغانی خواهد شد.» او علاوه بر قلم زدن با نام های مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر و ... در نشریه‌هایی مانند گل آقا، مسئولیت‌های اجرایی نیز در این نشریه، حوزه هنری و تدریس در دانشگاه را برعهده داشت. او بعد از سکته قلبی فروردین ماه سال 92 تحت عمل جراحی قلب باز قرار گرفت و با رفتن از حوزه هنری و روزگار سخت معیشتی، به احمد آباد مستوفی از توابع شهرستان اسلامشهر کوچ کرد و در نهایت نجیبانه و غریبانه در همان جا درگذشت. با تسلیت برای خودتان کسب آبرو نکنید به گفته زنده یاد ابوالفضل زرویی و تایید بسیاری از شاگردانش، سید مهدی شجاعی در این سال‌ها تنها کسی بود که یک تنه در کنار او ماند و جورِ همه بی‌توجهی‌ها به استاد را کشید. حال در پی درگذشت این شاعر، او به ایسنا گفته است: همه مسئولان عالی و دانی مسئول اند و حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند، پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. رحلت غریبانه زرویی نشان داد عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بی‌صاحب‌ترین است. شاعری که فقط شاعر نبود از ابوالفضل زرویی که شعر و تذکره طنز می‌نوشت 16 اثر به جا مانده که برخی از آن‌ها هنوز در آستانه انتشار و چاپ بودند. نقیضه نویسی بر تذکرة الاولیای عطار در کتاب «تذکرة المقامات» یکی از معروف ترین آثار او در زمینه نقیضه نویسی است. او در گفت‌و‌گوهای خود طنز را روغن‌کاری چرخ دنده‌های ذهن انسان می‌دانست.در ادامه مطلب، دو اثر از اورا که کمتر دیده و شنیده شده‌اند، معرفی می کنیم . «بامعرفت های عالم»؛ یادگار صوتی شنیدنی دوم تیر سال 89 بود که از بسته فرهنگی « بامعرفت های عالم» رونمایی شد. این بسته شامل 26 قطعه شعرخوانی با صدای ابوالفضل زرویی و دو منظومه همراه با کاریکاتورهای بهزاد باشو و موسیقی محمد سالار وند است .  این آلبوم را بعد از فایل‌های ویدئویی شعرخوانی در محافل شعر رهبری، شاید بتوان تنها نسخه صوتی از اشعارش دانست.        «ماه به روایت آه»؛ تلاش موفق غیر طنز این کتاب گواه استعداد زرویی در ادبیات داستانی غیر طنز است. شیوه او در روایت گری این کتاب از زبان 12 راوی درباره ناگفته‌های قبل و بعد از شهادت حضرت ابوالفضل(ع) آن قدر هنرمندانه است که نمی‌توان ارجحیتی در زرویی طنز نویس و غیر آن قائل شد. از این کتاب هفتم آذر سال 91 رونمایی شد.         نسیم عرب امیری همکار روزهای اخیر ابوالفضل زرویی :  شعر طنز یتیم شد کتاب« هزار سال طنز فارسی» یکی از کتاب‌های در دست انتشار ابوالفضل زرویی بود. قرار بود این اثر، مجموعه ای از آثار قبلی و جدید او باشد که با درگذشت این شاعر از سرنوشت آن بی‌خبریم. این کتاب قرار بود با همکاری نسیم عرب امیری شاعر جوان شعر طنز و کودک به سرانجام برسد. این شاعر حوزه طنز و کودک که خود را شاگرد زرویی می‌داند، با وجود حال نامساعدی که داشت از ویژگی‌های این شاعر فقید گفت. آشنایی ام با ابوالفضل زرویی به سال 86 برمی‌گردد. او مقدمه کتاب اول و دومم را نوشت. نه تنها من که اغلب شاعران طنز امروز، تاثیرگذاری او بر ادبیات طنز را تایید می‌کنند. کمتر کسی در شعر طنز می‌تواند ادعا کند که بعد از زرویی شعر گفته و تحت تاثیر زبان شعری او نبوده است. جدا از این، اخلاق و شخصیت منحصر به فرد او باعث می‌شد تا افراد ناخودآگاه به سمتش جذب شوند و او آن‌ها را در حوزه طنز به مرحله آدم‌های حرفه‌ای برساند. آثار اولیه خیلی از این دوستان را اولین بار ابوالفضل زرویی خوانده است چه در زمان گل آقا و حوزه هنری یا پس از آن. او همیشه هوای شاعران جوان‌تر را داشت و کاش مسئولان فرهنگی هم هوای تنها بازمانده طنز گل آقایی و  رکن طنز امروز ایران را داشتند تا امروز طنزمان یتیم نمی‌ماند. ما ابوالفضل زرویی را در غربت و تنهایی از دست دادیم و بی‌پناه شدیم...