تاملی در نظریات تئوریسین و مهندس اصلاحات

دو تن از استراتژیست‌های نامدار جناح اصلاح‌طلب، سعید حجاریان و بهزاد نبوی، اخیرا درگفت‌وگو با رسانه‌های کشور، دو دستور کار و نسخه متفاوت برای جریان اصلاحات، تجویز کرده‌اند. اهمیت این تفاوت علاوه بر جایگاه رفیع ایندو و جایگاهشان در سطوح مختلف از راس تا بدنه اصلاحات، وفاداری هر دو به راهبرد اصلاح طلبی ، به قرابت نظری و عملی احزاب متبوع شان در تاریخ بیست ساله اصلاحات بر می‌گردد. حجاریان،مغز متفکر اصلاحات شناخته می‌شود و نبوی از کادرهای برجسته و مهندس و کارگردان جبهه اصلاحات است، که یارانش در حزب توسعه ملی گرد هم آمده‌اند. حجاریان،صاحب نظریه فشار از پایین ، چانه زنی از بالا ضمن تایید این رویکرد در شرایط کنونی، ضمن وفاداری به رویکرد اصلاحی، حرکت اصلاحی را فراتر از لگالیسم و کنش سیاسی را فراتر از کنش‌گری در احزاب رسمی و قانونی دانسته است. نبوی اما از نقطه عزیمت دفاع از منافع ملی و منافع کشور در مقابل افراط گرایی ماجراجویان، خواستار استمرار وحدت اصلاح‌طلبان و اصولگرایان میانه‌رو (خردگرایان منافع ملی محور به تعبیر دکتر محسن رنانی )است. نبوی فقدان درک درست از منافع کشور را مشکل تندروها می‌داند و ائتلاف برای مقابله با میدان‌داری آنان را رسالت همه آنانی می‌داند که منافع و مصالح کشور در اولویت شان قرار دارد. در نگاهی عمیق، تضاد معناداری در تشخیص مختصات بحران و تجویز حجاریان و نبوی دیده نمی‌شود، هرچند اختلاف راهبرد ایشان واجد اهمیتی اساسی است. به میزانی که حجاریان به نظریات اثباتی و به قول دکتر بشیریه در آخرین اثرش بنام احیای علوم سیاسی، به خیال پردازی‌های علمی جامعه شناسانه، توسل می‌جوید، نبوی به ریسمان مستحکم تجربه و بازدهی سیاستگری واقع بینانه‌ای که مختصات زمینه و زمانه‌های گوناگون، از گذشته تاکنون در پیش رویش گذاشته است،پنجه می‌افکند. در وضعیتی که جامعه ایران، تجارب سیاست‌ورزی بهبود خواهانه دولت اصلاحات، ماجراجویی‌های بحران ساز و فرصت سوز دولت مهرورز را پشت سر نهاده و اخیرا در وادی سیاست اعتدالی‌ای که گاهی اوقات انفعالی است، سیر می‌کند، ایرانیان و منافع ملی کشورشان نیازمند دستور کارهای محتاطانه نخبگان فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. این تفاوت رویکردها در جرگه بهبود خواهان را باید به فال نیک گرفت، البته تا جایی که سطوح مختلف سیاست در ایران را متوجه ظرفیت‌ها، امکانات و مخاطرات نموده و به راهبردی اجماعی برای برون رفت از مشکلات و بحران‌های احتمالی بینجامد، نه آنکه به ایجاد انشقاق در این گروه و تقدیم مقدرات کشور به فرصت سوزان شود. مخفی نماند که معطوف به تجارب دو دهه اخیر، مبنای قدرت جریان بهبود خواه ، اصلاحی بوده است. هر نوع نظریه‌پردازی و نسخه پیچی، بدون التفات به مطالبات جامعه (میکرو پلیتیک )، دیالوگ سازنده میان راهبران اصلاحات و بدنه جنبش اجتماعی، اعتماد سازی متقابل و رها سازی نهادهای برآمده از این جنبش از دست کانفرمیست‌ها، قبیله سالاران و... برای جریان بهبود خواه مخاطره ساز است. اصلاح طلبی همچنین در شرایط پیش رو، نیازمند دستور کارهای متفاوت، اتاق فکر‌های متنوع و در سطوح مختلف، ارائه راهبردهای معطوف به عبور کشور از بحران‌، برنامه‌ریزی برای تعامل با حاکمیت و ملت بر اساس منافع و مصالح ملی و انذار به دولت و دیگر نهادها برای عبور از برخی ناکارآمدی‌ها است. به نظر می‌رسد برخی خودی و دیگری سازی‌هایی که درون جریان خردگرای منافع ملی محور شکل گرفته و مبانی ائتلاف که ترجیح منافع و مصالح کشور بر مصالح جناحی و مصالح جناحی بر منافع حزبی و شخصی است، را با چالش قرار داده است، نیازمند رفع و رجوع هستند. برای وصول به این مهم ، عبور از سهم خواهی‌ها و خودبرتر بینی‌ها به مطالبات ملی، چاره کار است. طرح‌واره‌ها و رویکردهای نبوی و حجاریان و دیگر فعالان در ایجاد آرایشی جدید و خردمندانه می‌تواند رویکردهای تند را به حاشیه رانده و راهبردی هوشمندانه در پیش‌ پا قرار دهد . عرصه عمومی نیازمند گفت‌وگو برای رسیدن به استراتژی واحد و متضمن مصالح ملی است. گفت‌وگوی امروز، مانع بیراهه روی فرداست.
* فعال سیاسی اصلاح‌طلب