زندگی با عينك مهربانی

بيش از يك دهه است كه مغازه عينك سازي‌اش در خيابان مخابرات اراك، محل رفت‌وآمد نيازمندان است. داود منتظري بي‌مزد و منت، نمره چشم افراد كم‌بضاعت را مي‌گيرد و برايشان عينك طبي رايگان مي‌سازد. دستگيري از نيازمندان اما در خانواده منتظري يك قانون است. از سفر به سرپل ذهاب و كمك به خانواده‌هاي زلزله‌زده تا سفر به سيستان و ساخت عينك رايگان براي كودكان محروم سيستاني. سفر خانواده هلالي آقاي منتظري به سيستان اما تنها به ساخت عينك و توزيع بسته‌هاي غذايي و لوازم تحرير ختم نمي‌شود. فرزند و عروس اين خانواده نيز دست‌كمي از بزرگ‌ترها ندارند و قرار است به‌زودي كار ساخت حمام و سرويس بهداشتي را در روستاهاي سيستان آغاز كنند. در اين گزارش با خانواده آقا منتظري كه همگي از اعضاي داوطلب هلال‌احمر استان مركزي هستند گفت‌وگو كرده‌ايم.
اينجا پاتوق نيازمندان است
‌ داود منتظري / سابقه عضويت: 10 سال
براي اپتومتريست اراكي كه لباس داوطلبي را نيز به تن كرده، تنها يك جرقه كوچك كافي بود تا قدم در راهي پربركت بگذارد. مسيري كه 10 سالي هست آن را شانه به شانه همسر و فرزندش براي كمك به خانواده‌هاي محروم طي مي‌كند: «‌آن روز خانمي به مغازه‌ام آمد و براي فرزندانش سفارش عينك داد. چشم‌هاي هر سه فرزندش ضعيف بودند و بايد براي آنها عينك تهيه مي‌كرد. آن زن اما نگران هزينه عينك‌ها بود. بچه‌ها محصل بودند و بدون عينك كارشان سخت مي‌شد. چيزي نمي‌گفت اما خوب معلوم بود كه پول ساخت عينك‌ها را ندارد. فهميدم همسرش در اثر حادثه‌اي قطع نخاع شده و توانايي حركت ندارد. او مانده بود و تأمين معيشت خانواده‌اش. مي‌دانستم اگر‌كاري نكنم شايد قيد عينك‌ها را بزند. چون حتماً خرج‌هاي مهم‌تري در خانه داشتند. آن روز عينك‌ها را براي بچه‌هايش رايگان ساختم.» اين قصه انگار نقطه آغاز راه آن پربركت بود و اكنون نيازمندان بسياري از مراكز مختلف براي ساخت عينك رايگان و نيم‌بها سراغ آقا داود مي‌آيند. داوطلب اراكي اما مي‌گويد: «‌هر عينكي كه براي نيازمندي ساختم، چند برابر بركت آن كار خير به زندگي‌ام برگشته. با هلال‌احمر، بهزيستي، مدارس استثنايي و انجمن نابينايان همكاري مي‌كنم و آنها نيازمنداني را كه شناسايي كرده‌اند براي ساخت عينك به من معرفي مي‌كنند.»


ماجراي دمپايي‌هاي 5 هزارتوماني
زهرا منتظري/ ‌ داوطلب جمعيت هلال‌احمر
داود منتظري براي توزيع عينك‌ها همراه با تمام اعضاي خانواده‌اش به سيستان و بلوچستان رفت. اين‌بار اما علاوه بر تهيه عينك، تمام اعضاي خانواده تصميم گرفتند با تهيه اقلام و بسته‌هاي حمايتي براي مردم ايدوچ، دست پر سراغ خانواده‌هاي كم‌بضاعت سيستاني بروند. حتي برخي از مشتريان عينك‌سازي نيز با اطلاع از نيت خير اين خانواده هلالي قدم پيش گذاشتند و در حد توان در انجام اين كار خير سهيم شدند. زهرا منتظري كه او هم مانند شوهرش داوطلب جمعيت هلال‌احمر است، مي‌گويد: «چند سال پيش از اين سفر نيز يكبار ديگر به سيستان رفته بوديم و از ميزان محروميت سيستاني‌ها باخبر بوديم. اين‌بار اما وقتي قرار شد همه اعضاي خانواده به ايدوچ برويم، همگي دست به كار شديم و توانستيم 100 بسته مواد غذايي، 100 بسته لوازم تحرير و اسباب‌بازي تهيه كنيم. عينك‌ها را كه تحويل داديم از اين روستا به آن روستا مي‌رفتيم و كمك‌ها را ميان مردم مهربان سيستان توزيع مي‌كرديم.» زهرا منتظري اما ماجراي دانش‌آموز پسر سيستاني را تعريف مي‌كند كه او تمام خانواده را براي به تكاپوي تهيه كمك‌هاي بيشتر انداخت: «‌در يكي از روستاها مشغول توزيع لوازم تحرير بوديم. كيف، مداد رنگي، دفتر و... كه براساس نياز دانش‌آموزان روستاها در اختيار آنها قرار مي‌داديم. يكي از دانش‌آموزان پسر كه چهره‌اش زير آفتاب داغ سيستان سوخته بود،گفت: مدرسه ما 6 كيلومتر تا روستا فاصله دارد. ناخودآگاه به پاهايش نگاه كردم. نگاهم از پاهاي برهنه او به پاي برهنه ديگر بچه‌هاي روستا افتاد. هيچ‌كدام از آنها كفش يا دمپايي نداشتند. پرسيدم بدون كفش به مدرسه مي‌رويم. جواب او باعث شد چيزي در دل همه ما فرو بريزد. بلافاصله راهي زاهدان شديم. فروشنده‌ها هم به ما تخفيف دادند تا براي آنها دمپايي بخريم. كفش نخريديم كه با پولش دمپايي به تعداد بيشتري از بچه‌ها برسد.» بانوي داوطلب اراكي مكثي مي‌كند و ادامه مي‌دهد: «‌وقتي اين‌بار با كلي دمپايي رنگي به روستا برگشتيم، بچه‌ها خوشحال شدند. سراغ همان پسر دانش‌آموز رفتم. وقتي آقا داود خم شد تا دمپايي را به پاي او كند، چشم‌هاي پسرك از ذوق و شوق فراوان برق مي‌زد. آن لحظه ناخودآگاه همه‌مان اشك ريختيم كه چطور دل اين بچه‌ها با يك جفت دمپايي 5 هزارتوماني شاد مي‌شود.»
دنيايش با عينك روشن شد
منتظري چندي پيش همراه با كاروان سلامت استان مركزي راهي استان سيستان و بلوچستان شد. وقتي شنيد چشم بچه‌هاي سيستان ضعيف است و دانش‌آموزان بسياري ممكن است به همين دليل از درس و مدرسه محروم شوند، كوله‌بارش را براي سفر به سيستان بست: «‌شنيدم هلال‌احمر استان مي‌خواهد گروهي از پزشكان و پرستاران را در قالب يك تيم درماني به سيستان و بلوچستان اعزام كند. آنها به يك اپتومتريست نياز داشتند تا نمره چشم بچه‌ها را بگيرد. وقتي اين خبر به من رسيد بي‌درنگ گفتم من هم 60 عينك رايگان براي بچه‌هاي سيستان هديه مي‌كنم. دستگاه اپتومتري مغازه را هم برداشتم و همراه تيم راهي سيستان شدم.» منتظري مكثي مي‌كند و ادامه مي‌دهد: «‌اما همين‌كه به روستاي ايدوچ رسيديم، نظرم عوض شد. وقتي فقر و محروميت مردم را ديدم و از كودكي شنيدم كه چند روز است كه فقط نان و آب مي‌خورند با خودم گفتم هرچه نياز داشته باشند برايشان عينك مي‌سازم. هر تعدادي كه بشود. آن چند روز 500 نفر را معاينه كردم و نمره چشم 200 نفر را هم براي ساخت عينك گرفتم تا وقتي به اراك برمي‌گردم براي همه آنها عينك بسازم.» داوطلب اراكي چند روز بعد به قول خود وفا كرد و اينبار همراه همسر، فرزند و عروسش راهي ايدوچ شد.
منتظري اما خاطره شيرين تحويل عينك به يكي از دختران دانش‌آموز را اين‌طور تعريف مي‌كند: «وقتي نمره عينكش را گرفتم، چهره‌اش در خاطرم ماند. دانش‌آموز دبستان بود اما معلوم نبود با آن چشم‌هاي ضعيف و تار چگونه درس مي‌خواند. پدرش مي‌گفت كرايه رفتن به زاهدان را هم ندارند چه برسد به اينكه پي بيماري‌شان را بگيرند و براي دختر كوچكشان عينك بخرند. اما روز تحويل عينك كه همگي به سيستان رفتيم، دخترك براي گرفتن عينك آمد. مي‌دانستم وقتي عينك را به چشم‌هايش بزند و تاري چشم‌هايش كنار برود، خوشحال خواهد شد. همين‌كه عينك را روي چشم‌هايش گذاشت، بهتش زد. به اطراف نگاه مي‌كرد و مي‌گفت چرا همه جا آنقدر روشن شده. از خوشحالي انگار بال درآورده بود و همين‌طور بالا و پايين مي‌پريد. به خودمان كه آمديم، ديدم از شادي او همه ما هم داريم لبخند مي‌زنيم.»
هزينه مراسم ازدواج‌مان را خرج كمك به مردم سيستان   مي‌كنيم
فرزند و عروس خانواده منتظري نيز عضو داوطلب هلال‌احمر هستند. زوج جواني كه در آستانه آغاز زندگي مشترك، شانه به شانه پدر و مادر راهي سيستان و بلوچستان شدند تا آنها هم مرهمي براي درد كودكان سيستاني باشند. نيكزاد منتظري و همسرش فاطمه گودرزي اگرچه در ابتدا براي توزيع بسته‌هاي حمايتي و تحويل عينك‌ها به سيستان رفته بودند اما اكنون تصميم بزرگ ديگري گرفته‌اند. آنها هزينه مراسم ازدواج‌شان را وقف كمك به مردم سيستان كرده‌اند. نيكزاد منتظري از تصميم مشترك خود و همسرش مي‌گويد: «‌وقتي قرار شد پدر و مادر براي تحويل عينك‌ها به ايدوچ بروند، من و همسرم نيز در اين سفر با آنها همراه شديم. آنجا روستايي را ديديم كه مردمش براي تأمين آب مورد نياز تنها يك شير آب داشتند. روستاي انجيروك با 30 نفر جمعيت و تنها يك شير آب كه در طول روز هم زمان زيادي آب نداشت. در آن روستا حتي سرويس بهداشتي و حمام هم ديده نمي‌شد. هنوز از روستا خارج نشده بوديم كه همسرم تصميمش را با من در ميان گذاشت. گفت هزينه مراسم ازدواج را خرج ساخت حمام و سرويس بهداشتي در منطقه ايدوچ كنيم.» فاطمه گودرزي هم مي‌گويد: «‌اينكه چنين امكانات اوليه‌اي براي بچه‌هاي روستا يك رويا بود، اجازه نداد بي‌تفاوت از كنار مشكلات‌شان بگذريم. تصميمم را با همسرم در ميان گذاشتم و با موافقت او حالا حدود 100 ميليون تومان براي ساخت سرويس بهداشتي و حمام در نظر گرفته‌ايم. اميدواريم بتوانيم با اين مبلغ 25 تا 30 سرويس بهداشتي و حمام در چند روستاي منطقه ايدوچ با كمك خود ساكنان روستا بسازيم.»