موج سواری روی ندانستن‌ها

سحاب شکیبا| بیش از نیمی از ما و حتی بیشتر از این حرف‌ها، وقتی قرار باشد درباره تنگناهای اقتصادی یا معضلات اجتماعی حرف بزنیم، چند متد ‏ساده و همه‌فهم داریم؛ این‌که «گرانی‌ها از دندان طمع فروشندگان است و اگر جلوی خودمان را می‌گرفتیم و نمی‌خریدیم، به زمین گرم ‏می‌خوردند و درست می‌شدند.» (فرقی هم بین فروشنده سر کوچه و ایران‌خودرو و سایپا ندارد! این گزاره برای همه و همه‌چیز جواب ‏می‌دهد) یا «حالا که دلار ارزان شده، چرا قیمت‌ها پایین نمی‌آید؟ دیدی کار خودشان است؟» یا خیلی که عمیق‌تر باشیم، می‌گوییم: ‏‏«این هم از برجامشان، هیچی عایدمان که نشد هیچ، تازه می‌خواهند با ‏FATF‏ هم یک دردسر جدید برایمان درست کنند. شما اول ‏بگو برجام به چه دردی خورد...» یا «سلطان سکه هم که اعدام شد، چرا قیمت‌ها درست نشد؟»‏
این حرف‌ها و حل آسان مسائل با یک سوال، در حالت کلی هیچ ایرادی ندارد و برای همه ما هم امری طبیعی و روزمره است. ما و ‏شما - و البته در موارد بسیاری رسانه ملی که قرار بود روشنگر باشد و دلش برای ندانستن‌های مردم بسوزد- حوصله نداریم که ‏توضیح دهیم شاخصه‌های اقتصادی موثر بر بازار، بسیار گسترده‌تر از قیمت دلار است یا حل التهابات ارزی و طلا به زمان و موارد بیشتری ‏نیاز دارد تا دستگیری یک نفر یا تورم و کاهش ارزش پول ملی بر قیمت کالای وارداتی یا واسطه‌ای موثرتر است تا طمع فروشندگان. خیلی ‏عمیق‌تر هم حوصله نداریم از ریشه توضیح بدهیم که لزوم برجام چه بود و ‏FATF‏ بر روابط تجاری بین‌المللی در شرایط تحریم چه اثری ‏می‌گذارد. همه از بی‌حوصلگی است و بی‌حاصلی. تا این‌جا هم سکوت رسانه‌ها و کارشناسان، طبیعی است و غیرقابل ایراد.‏
اما از جایی مسأله ناملایمات روزگار ما، شکل ناجوانمردانه‌ای به خود می‌گیرد که عده‌ای از همین فاصله ایجاد شده بین باورهای ساده ‏عامه مردم و سکوت محض صاحب‌نظران، پله‌ای می‌سازند برای عوام‌فریبی‌های منفعت‌طلبانه، اظهارنظرهای تند و شتاب‌زده و رفتارهای ‏پوپولیستی. نمی‌خواهم قضیه ساده بین خودمان را پیچیده کنم و به نظریه‌های اجتماعی ربط بدهم، درباره این فرصت‌طلبی‌ها حرف دارم. ‏کسانی که از این کارها سود می‌برند و در این دوره و زمانه همین باورهای نادرست را از رسانه‌های عمومی مطرح می‌کنند و پز چشیدن ‏درد اجتماع می‌گیرند، -احتمالا- دو حالت بیشتر ندارند؛ یا به اصل و ریشه‌ این اتفاقات آگاه نیستند و ساده‌بینی را در همه رفتارها و ‏منش‌های خود دارند که برشان حرجی نیست. این «جهل مرکب» راه چاره‌ای ندارد. فقط سوال این است که با این سطح از نافهمی چطور ‏تریبون‌های عمومی در اختیارشان قرار می‌گیرد؟ اما دسته دوم که دستی از دور و نزدیک بر آتش هم دارند و می‌دانند پشت این مسأله‌ها ‏راه‌حل‌های ساده‌ای پنهان نشده که به این سادگی‌ها جواب بدهد. این دسته دوم که آگاهانه بر آتش نافهمی عمومی می‌دمند و از این نمدِ ‏آشفتگی برای خودشان کلاهی می‌بافند، جز خیانتکاری اسم دیگری برایشان پیدا نمی‌شود. موج‌سواری روی ندانستن‌های عمومی از ‏رذیلانه‌ترین رفتارهاست؛ قبول ندارید؟