به بهانه نود و سومین زادروز شاملو درباره این شاعر بلندآوازه

21 آذرماه 93 سال پیش در خیابان صفی علیشاه تهران مژده آمدنش را به حیدر شاملو دادند . نامش را احمد گذاشتند. او با شعر قد کشید و در سال 1325 یعنی در بیست و یک سالگی با نیما یوشیج آشنا شد و پس از آن است که این دو با هم روح و تن یکی می شوند تا جایی که نیما هنگام هدیه کتاب «افسانه» به شاملو می نویسد: « شما واردترین کس به کار من و روحیه من هستید» . ناگفته نماند که شاملو در عین نوآوری های خود در شعر فارسی بی تاثیر از سبک نیما هم نبود اما زبان شعری خود را هم حفظ می کرد. او تنها شاعر نبود و روزهای زیادی از عمر خود را مشغول روزنامه نگاری، فیلم سازی، ترجمه و پژوهش بود. سردبیری هفته نامه خوشه و ساخت کلمه «کاریکلماتور» برای نوشته های طنز پرویز شاپور در این هفته نامه، ساخت قصه« خروس زری پیرهن پری» در سال 1338 و ترجمه «مسافرکوچولو » آنتوان دوسنت اگزوپری در سال  1363که بعد از چاپ سوم به نام «شازده کوچو لو» منتشر شد و فرهنگ نامه «کتاب کوچه» که شامل چند دهه تحقیق درباره فرهنگ عامیانه مردم ایران است ،گوشه کوچکی از توانایی های این شاعر معاصر است.روی دیگر شاملو عاشقانه نویسی های جادویی اوست. او عشق را پس از ازدواج سوم خود در بهار سال 43 با آیدا سرکیسیان تجربه کرد. در عمق بخشی این عشق همین بس که او کتاب های «آیدا: درخت و خنجر و خاطره» و «آیدا در آینه» را می نویسد و درباره تاثیر آیدا در زندگی اش می گوید:« هر چه می‌نویسم برای اوست و به خاطر او. من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده‌بودم پیدا کردم.» چندی پیش یکی از یادداشت های شاملو در فضای مجازی دست به دست می گشت و او در این یادداشت به آیدا که هنوز به خانه نرسیده نوشته بود:« خانه را بدون تو نمی توانم تحمل کنم. می روم بیرون و گشتی می زنم. برمی گردم. امیدوارم تو در را به رویم وا کنی. خانه بی تو جهنم است. هر لحظه بی تو جهنم است.» دوم مرداد ماه سال 79 آخرین روزی بود که شاملو به تماشای زندگی نشست و در همان روز در فردیس کرج درگذشت. پیکر او سال هاست در امامزاده طاهر کرج آرام گرفته است.