درس‌هاي اعتراضات فرانسه

اعتراضات فرانسه با عقب‌نشيني دولت مكرون از سياست‌هايش و نيز تأمين برخي از مطالبات مردم و معترضان، تا حدي فروكش كرده است. از اين اعتراضات چه درسي مي‌توان گرفت؟ اولين درسي كه بايد گرفت اين است كه مشكلاتي از اين نوع خاص جوامع درحال توسعه نيستند، بلكه در جوامع پيشرفته و توسعه‌يافته نيز وجود دارند. اگر اتفاقات همين چند‌سال اخير را در اروپا مرور كنيم؛ با نمونه‌هاي گوناگوني از اين رويدادها مواجه مي‌شويم كه حيات سياسي آن جوامع را تحت‌تأثير قرار داده است. اين تنش‌ها مثل تكانه‌هاي كوچكي است كه جامعه درحال عدم تعادل را تا حدي متعادل مي‌كند و اجازه نمي‌دهد شكاف‌هاي اجتماعي و عدم تعادل‌ها به نقاط خطرناك و غير قابل بازگشت برسد.
درس دوم اين است كه اين رويدادها تا حدي متأثر از سنت سياسي هر جامعه است. براي نمونه رفتار آلماني‌ها با اين نوع مشكلات متفاوت است با رفتار انگليسي‌ها و ايتاليايي‌ها و همه آنان با فرانسوي‌ها. لذا بايد به نقش سنت‌هاي سياسي و فرهنگي نيز توجه كرد.
سومين درس اين است كه اين نوع اعتراضات حتي اگر گسترده باشد، مي‌تواند به لحاظ موضوعي، محدود تلقي شود و در همان حوزه محدود باقي بماند، به شرطي كه نحوه برخورد و مواجهه دولت‌ها با آنها درست باشد. اين رويدادها اگر اعتراض‌هایی عادی هستند نبايد از طرف حكومت‌ها به دست‌هاي بيگانه و پشت پرده منتسب شوند. اين براي يك جامعه بد است كه بيگانگان بتوانند در داخل آن آشوب كنند. در واقع اينكه حكومتي به شکل اغراق‌آمیز بيگانگان را منشأ آشوب‌هاي داخلي معرفی کند، بدتر از اين است كه بپذيرد مردم جامعه از وضعيت خود ناراضي هستند، چون بيگانگان فقط در جامعه‌اي مي‌توانند اغتشاش راه بيندازند كه نه فقط مردمش ناراضي هستند، بلكه از حكومت خودشان فاصله گرفته‌اند كه گوش به فرمان بيگانگان
مي‌شوند.


درس بعدي اين است كه اگرچه همه مردم فرانسه در اين اعتراضات نبودند و عده‌ زیادی از آنان يا مخالف اعتراضات بودند يا موافق آن نبودند، ولي اين به معناي آن نبود كه حق معترضان را ناديده بگيرند و اعتراض آنان را تخطئه و محكوم كنند. حقوق همه را باید به رسمیت شناخت.
درس مهمتر این است که طرفین باید با یکدیگر گفت‌وگو کنند. تن‌ندادن به گفت‌وگو از هر سو که باشد، به معنای به رسمیت‌نشناختن طرف مقابل است و نتیجه‌ای جز تشدید بحران ندارد. راه‌حل هر بحران، گفت‌وگو و سپس تفاهم است، در غیراین صورت فقط شاهد افزایش کینه و نفرت و کاربرد خشونت خواهیم بود و دراین صورت هیچگاه مسأله حل نمی‌شود، فقط صورت مسأله را پاک کرده‌ایم.
درس بعدي مربوط به خسارت‌هايي است كه در جريان اعتراضات رخ مي‌دهد. هرچند بهترين نوع اعتراض، شيوه‌هاي مدني و آرام و قانونمدار است، ولي در عمل مواردي پيش مي‌آيد كه اوضاع از دست همه در مي‌رود. در اين موارد پليس و حكومت مي‌توانند خويشتنداري كنند، چراكه سياست مقابله‌جويانه ممكن است به تعميق خرابي‌ها منجر شود. قرار نيست كه پليس هم مثل يك جوان تظاهركننده و معترض مقابله‌به‌مثل كند.
و بالاخره و مهم اين است كه بدانیم اين اعتراضات تمام مي‌شود. نبايد اجازه داد كه به صورت يك زخم چركين در جامعه باقي بماند. رفتار حكومت بايد به‌گونه‌اي باشد كه با آرامش آن را تمام كند و به فراموشي گذاشته شود. برخوردهاي تند جز اينكه اين رويدادها را زنده نگه مي‌دارد، نتيجه ديگري ندارد.