اراده برای تداوم نظم واگرایی

دکتر صلاح‌الدین هرسنی* - از قطع روابط دیپلماتیک قطر با کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس بیش از یک سال‌ می‌گذرد‌‌. اگرچه کوشش‌هایی دیپلماتیک برای برقراری نظم همگرایی و نزدیکی قطر به کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس صورت گرفته است‌ اما این کوشش‌ها نتیجه موثری به همراه نداشت‌‌. در شرایط حاضر نیز وضعیت به روال گذشته پیش می‌رود‌‌ به این معنی که این شورا از زمان بروز بحران دیپلماتیک شاهد پیگیری نظم واگرایی از سوی مقامات دوحه بوده است‌‌. نشانه‌های این واگرایی را باید در عدم حضور قطر در نشست اخیر شورای همکاری خلیج‌فارس در ریاض و خروج آن از کشور‌های عضو اوپک و همچنین مواضع اعلامی و اعمالی مقامات دوحه رد‌جویی کرد‌‌. واقعیت آن است که قطر نگرش مثبتی به الگو‌ها و کنش‌های رفتاری مقامات تراز اول کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس ندارد و آن را عامل اصلی در بی‌ثباتی و اختلال در نظم ژئوپلیتیکی منطقه می‌داند‌‌. تعقیب راهبرد توسعه بحران در کانون‌هایی چون یمن، ایجاد فاز جدید جنگ‌های نیابتی در منطقه به منظور مهار و محاق ایران و بالاخره قتل جمال خاشقجی روزنامه‌نگار منتقد عربستان همگی از نمونه‌ها و مواردی هستند که در نگاه تیزبین مقامات دوحه پنهان نمانده‌اند‌‌. حال در میان این همه واکنش‌های سلبی مقامات دوحه در قبال الگو‌ها و کنش‌های مقامات محافل عربی و در راس همه آنها عربستان به نظر می‌رسد مسیری را که قطر در میان کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس برای تمشیت امور سیاسی خود گرفته است جدی است و قصد تجدید نظر در تصمیمات خود برای همگرایی با کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس ندارد‌‌. چنین تصمیمی را می‌توان در سخنان تمیم بن‌حمد آل‌ثانی امیر قطر و همچنین محمد بن‌‌عبدالرحمان آل‌ثانی وزیر خارجه قطر در نشست بین‌المللی دوحه پی‌جویی کرد‌‌. امیر و وزیر خارجه قطر طی سخنانی نوک حمله انتقادات را به سوی شورای همکاری خلیج‌فارس نشانه رفتند و در موضعی تند و صریح اعلام کرده‌اند که‌ شورای همکاری خلیج‌فارس‌ علاوه بر نیاز به یک سیستم حکومتی جدید و مکانیسم‌های لازم برای تمامی کشورهای عضو در آن، باید بازسازی و اصلاح شود‌‌. نیک پیداست که روی سخنان امیر قطر و وزیر خارجه‌اش بیشتر متوجه مقامات ریاض و ولیعهد تازه‌کار و البته نابخرد آن محمد بن سلمان است‌‌. آن‌گونه که سطح مواضع مقامات دوحه در این نشست پیداست، بیشترین سمت و سو‌های کنش راهبردی محمد بن سلمان متوجه دوحه و هم‌پیمانان آن یعنی تهران و آنکاراست‌‌. بنابر این محمد بن‌سلمان تلاش می‌کند که با توسل به الگوهایی چون تهدیدات پر‌شدت، فراگیر و گسترش‌یافته، بحران‌سازی دیپلماتیک و قطع روابط سیاسی با دوحه و هم‌پیمانانش را پیگیری و سازماندهی کند‌‌. شکل گیری مثلث جدید واشنگتن، تل‌آویو و ریاض بارزترین نماد تهدیدات پر شدت محمد بن‌سلمان است‌‌. در سطح منطقه‌ای نیز آن‌گونه که مقامات دوحه تلویحا اشاره کرده‌اند، الگوی مقابله پر‌شدت محمد بن‌سلمان در سوریه به منظور براندازی بشار اسد، تولید بحران در عراق، آنومی کردن اوضاع یمن و بی‌ثبات‌سازی ساختار سیاسی لبنان از طریق ترور و عملیات انتحاری اجرا می‌شود‌‌. چنین فرآیندی را می‌توان به عنوان بخشی از رقابت امنیتی برای اهداف ژئوپلیتیک عربستان در دوران محمد بن سلمان دانست؛ اهدافی که می‌تواند زیرساخت‌های لازم برای رقابت، امنیت و تهدیداتی را برای رقبایی چون دوحه، تهران، آنکارا، دمشق و بیروت در منطقه غرب آسیا به وجود آورد‌‌.
*‌مدرس علوم‌سیاسی و روابط بین‌الملل‌
S.Harsani.k@gmail.com