سردار صریح باش

احسان اقبال سعید- با شروع رسمی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری انتقاد و عیب‌جویی از دولت حسن روحانی فاز جدید و جدی‌تری را تجربه می‌کند. در میان گفت‌وگوی رئیسی در شبکه یک نکته مهمی در بر نداشت. رئیسی احاطه چندانی بر کلام نشان نداد و به کلی‌گویی بسنده کرد. اما قالیباف در برنامه پنج شنبه شب خود در شبکه یک اولین حمله رسمی را در قالب تبلیغات به حسن روحانی و دولتش آغاز کرد. قالیباف چنان در قالب ژست اپوزیسیون فرو رفت و شرایط را تیره‌وتارتصویر کرد که اگر کسی سابقه حضورش در مناصب ارشد را نمی‌دانست گمان می‌کرد یک اپوزیسیون بیرون از ساختار سخن می‌گوید. سخنان قالیباف را در چند بخش می‌توان تحلیل کرد. سردار در ابتدای سخنان خود این گونه گفت:«قصد دارم درباره مشکلات امروز واقعیت‌هایی که شاید دو گروه مسئولین دولتی امروز و افراد تافته جدابافته از مردم که کمتر از چهار درصد هستند سخن بگویم.» به نظر می‌آید این سخن روح کلی حاکم بر تمرکز تبلیغاتی قالیباف را نمایان می‌کند. ساختن دوگانه فقیر و غنی و مسئولین اشرافی و مردم محروم و مشکل‌دار. ظاهرا اصول‌گرایان ناامید از رقابت با روحانی آن‌چنان اعتماد به نفس خود را از دست داده‌اند که تنها راه توفیق را پیروی از روش احمدی‌نژاد می‌دانند. قالیباف که تجربه دو حضور ناموفق را پشت سرگذاشته است، این بار می‌خواهد مشکلات ساختاری و ریشه‌ای اقتصاد ایران را ناشی از مدیریت تیم روحانی بداند و چون احمدی‌نژاد دوگانه اشرافی‌گری و ساده‌زیستی ترسیم کند. و احتمالا در مقابل آنچه مدیریت اشرافی می‌نامد مدیریت جهادی خود را مطرح کند و با وعده‌های آن‌چنانی ناجی‌وار وارد صحنه شود. آقای قالیباف در بخش دیگری از صحبت‌هایش وعده‌های بزرگ اقتصادی را مطرح کرد، از ایجاد پنج میلیون شغل تا چند برابر کردن ظرفیت پتروشیمی‌ها. البته همیشه انتقاد کردن و نشان دادن در باغ سبز کار راحتی است، اما عیار واقعی افراد هنگام قرار گرفتن در مصدر امور است که نمایان می‌شود. درباره ایجاد پنج میلیون شغل و همین طور پرداخت‌های عجیب و غریب به اقشار مختلف کارشناسان اقتصادی به دفعات و مستدل پاسخ داده‌اند. ظاهرا آقای قالیباف می‌داند که گفتمان‌های اصلی اصول‌گرایی در حوزه‌های اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی سال‌هاست که جذابیتی برای رای‌دهندگان غیرتشکیلاتی ندارد، به همین دلیل گفتمان اصول‌گرایی را پشت در نهاده است و با دم دستی‌ترین و احمدی‌نژادی‌ترین وعده‌ها به میدان آمده است. سردار علی‌رغم تاکیدات همه کارشناسان اقتصادی بر پوپولیستی و غیرواقعی بودن وعده‌هایش بر اجرای آنها در صورت پیروزی تاکید دارد. باید از ایشان سوال کرد اگر واقعا منابع کشور و بروکراسی حاکم اجازه تحقق چنین رویاپردازی‌هایی را می‌دهد و تنها مانع بر سر راه دولت به قول ایشان بی‌خبر از مردم روحانی است، چرا و چگونه خود ایشان در 12سال شهرداری تهران این بهشت برین را در قلب ایران محقق نکرده است؟ فاجعه پلاسکو، شرایط تهران با کمترین بارش، ترافیک، تراکم‌فروشی بی‌ضابطه و.. کمترین ابتلائات تهران بزرگ هستند و جناب قالیباف که کلان امور را تا این حد سهل و ممتنع می‌بیند چگونه نتوانسته آنها را مرتفع کند؟ قالیباف با بیان این که مسئولین دولت به‌همراه چهار درصد که تافته جدابافته خوانده از اوضاع مردم بی‌خبرند، خواسته روحانی و همکارانش را بی‌خبر از جامعه و مرفه خزیده در کاخ‌های خود بنمایاند و خود را مدیری مردمی و ساده‌زیست و در میان مردم نشان دهد. در این باره می‌توان گفت اولا دوره این گونه ادعاها و بهره‌برداری‌ها با اتمام احمدی‌نژاد به پایان رسیده و مردم ثمرات آن مدیریت مشعشع را هنوز با تمام وجود احساس می‌کنند. دیگر اینکه آیا واقعا طبقه اجتماعی آقای قالیباف در میان طبقه متوسط و پایین جامعه است؟ آیا کارگزاران ایشان به تمامی نان خشکیده در آب فرو می‌برند؟ جناب قالیباف به سبب سمت‌های کلان و ارشد خود یقینا از مزایا و حقوق بالایی برخوردارند که البته متناسب با مسئولیت‌های سنگین ایشان است، ولی به طور قطع با طبقه اجتماعی-اقتصادی که دولت را بی‌خبر از آنان و خود را غمخوارشان نشان می‌دهد بسیار متفاوت است. نماینده ایشان برای قرعه‌کشی برنامه‌های تبلیغاتی صدا و سیما تهیه کننده دو فیلم ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار است که احتمالا مدیران وهمکاران ساده‌زیست آتی ایشان از همین تیپ خواهند بود. سردار از حجم گسترده قاچاق که اقتصاد تولیدی داخل را تحت تاثیر قرار داده انتقاد تندی کرد و گفت چگونه وقتی یک جلیقه انفجاری وارد نمی‌شود این حجم از کالای قاچاق وارد می‌شود؟ یقینا سیکل مبارزه با کالای قاچاق معیوب است، اما در این راستا آیا دولت مقصر تام وتمام است؟ و به راستی خود سردار قالیباف که سال‌ها فرماندهی ناجا را بر عهده داشته است، در سال‌های ریاستش روند قاچاق را به کلی متوقف کرده بود تا تولید داخل شکوفا شود؟ به نظر می‌آید خود قالیباف هم با توجه به تجربه کار کلان اجرایی زیر و بم کار و مشکلات را دقیقا می‌داند و به گزاف بودن وعده‌ها و انتقاداتش واقف است، اما میل رسیدن به ریاست جمهوری که از ابتدای دهه 80 همراه سردار است و همین‌طور کینه شدید از روحانی بابت به باد دادن رویای از همیشه نزدیک‌تر قالیباف در سال 92 او را به بیان این حرف‌ها وادار کرده است. بهتر است سردار صریح بگوید به عنوان یک کنش‌گر سیاسی ریاست جمهوری را هدف گرفته و برای جلب آرا هر سخنانی را برای جلب طبقات مختلف برزبان می‌آورد. سردار می‌تواند صریح بگوید روحانی نباشد من باشم، شاید این صادقانه‌ترین گفتار باشد.