ستون پنجم و دست در دست آمريکا

در آستانه نشست ضد ايراني «ورشو» به کارگرداني کاخ سفيدنشينان کنوني آمريکا، ستون پنجم با صراحت و اعمال ضد مصالح ملي، دست در دست آمريکا دارد تا ريشه موجوديت ايران را خشک کند. و اما ستون پنجم را مي‌‌توان در زيرمجموعه سه مورد جاي داد: نخست گروه‌هاي مخالف حکومت ايران در اروپا هستند که در ماه‌هاي اخير، همراه با هيات حاکمه آمريکا در دشمني با ايران بسيار فعال شده‌اند. اين گروه‌ها در حکومت‌هاي اروپايي و نيز رسانه‌هاي آنان بر ضد ايران بي‌تاثير نيستند و البته اروپا هم از حضور و تلاش آنها تحت عنوان آزادي بيان، سود خود را مي‌برد. دوم: گروه‌هاي خودسر هستند که آگاه و ناآگاه در هلند و دانمارک و آلباني و آلمان، دست به اعمال منافي سياست خارجي ايران زده‌اند و اگر چه اروپا به اسنادي عليه ما رسيده. اما اين اسناد در هيچ محکمه‌اي به اثبات نرسيده است اما بهانه‌اي شده است تا اتحاديه اروپا به وعده‌هاي خود در برجام، عمل نکند و منافع ما را از اين معاهده متقن بين‌المللي، معطل بگذارد. سوم: مخالفان داخلي برجام و مخالف موفقيت دولت دوازدهم هستند که نمي‌خواهند اين نکات مثبت و رهايي ايران از آن فصل هفت و تحريم‌هاي بين‌المللي و قطعنامه‌هاي شش گانه شوراي امنيت، به پاي اين جريان سياسي نوشته شود. به هر صورت، ورود به کنه قضاياي اين سه گروه، به عنوان ستون پنجم، نشان مي‌دهد که درست در راستاي منافع آمريکا و سياست ايران‌شکني ترامپ و تيم او عمل مي‌کنند گرچه به گمان خود، مدعاي ديگري دارند و خود را صاحب اصلي انقلاب اسلامي‌ مي‌دانند. 
ديگر، دشمني صريح و شمشير از روبسته آمريکا عليه ماست و البته نشست «ورشو» اگر چه آخرين تير ترکش دشمني‌اش نيست اما مي‌خواهد تمام هم خود را مصروف اين نشست کند، لذا عدد و شمار حضور کشورها براي او بسيار مهم است همان گونه که کم کردن اين شمار براي ما اهميت خاصي دارد. مهمتر از اقدامات آمريکا در اين نشست، توطئه و نقشه بسيار پيچيده واشنگتن براي خروج ايران از برجام و در نتيجه، بازگشت ايران به همان دوران دولت دهم است و البته در اين دوران، ديگر رئيس‌جمهور آمريکا اوباما نيست بلکه، شخص ديگري است که اعمال وي قابل پيشبيني نخواهد بود. به همين جهت، تدبير و آينده‌نگري حکم مي‌کند که جهت بقا و حقانيت خود، هرگز از اين معاهده خارج نشويم چون در آن صورت جاي ما از نظر حقوقي با آمريکا عوض خواهد شد و افکار عمومي‌ جهان و چشم‌هاي حقوقي آنها به ايران، همان گونه مي‌نگرند که اکنون با نگاه سرزنش آلود به آمريکا نگاه مي‌کنند. 
و مورد ديگر، حکايت اين است که جان بولتون، مشاور امنيت ملي آمريکا و نيز موسسه علوم و امنيت بين‌المللي و همپيمان‌هاي اسرائيلي آنها در پي آن هستند تا به هر وسيله ممکن، آژانس بين‌المللي را وادار کنند تا در تاييد ايران در پايبندي به برجام، به گونه‌اي عمل کند که نيازي به بازديدهاي تازه در آن مناطقي کنند که نتانياهو در ادعاهاي کذب خود مي‌گويد. اين کار، اگرچه بسيار بعيد مي‌نمايد و عوارض بسيار خواهد داشت و اعتبار آژانس را زير سوال خواهد برد اما باتوجه به سوابق آژانس در دوران پيشين، اين احتمال هم وجود دارد که جان بولتون و يارانش و نيز سياست قلدرمآبانه ترامپ، آژانس را وادار به تجديد نظر در پرونده نظامي‌ ايران نمايد. البته چنين اقداماتي، بعيد است که به نتيجه برسد چون در صورت به نتيجه رسيدن احتمالي آن، عوارض بين‌المللي عديده‌اي خواهد داشت اما در منطق چماق زور و ابرقدرتي آمريکا، هرچيزي محتمل به نظر مي‌رسد. در اين صورت است که خيلي از مسائل تغيير خواهد کرد و شرايط بسيار سختي پيش روي ما خواهد بود.
نکته آنجاست که هم در رسانه‌هاي استکباري و هم در اجلاس ورشو، آمريکا از زبان جان بولتون و پمپئو قصد دارد که با آتش بياري رژيم‌هاي صهيونيستي و سعودي و دولت‌هاي اقماري اينان، چنين به دنيا القا کنند که سلطه‌طلبي و آشوب‌خواهي و جنگ و ترور، زيربناي سياسي و حکومتي ايران است و از آن مهمتر خشونت طلبي‌ها را به مشي اسلام نسبت دهند، سياستي که از مباني حکومت آنهاست و اين وصله فقط به آنها مي‌چسبد نه به ما. اما به هرحال، دستگاه سياستگذاري ما بايد با حمايت تام و تمام داخلي، فعاليت‌هاي بيروني خود را چند برابر کند به ويژه، تدابيري اتخاذ نمايد تا دوستان منطقه‌اي و همکيشان پيراموني، موجب رونق نشست «ورشو» نشوند و در مورد اروپا هم بايد گفت که ما بايد از نگرش تازه و ظرفيت اتحاديه اروپا، حتي خيلي کم، مدبرانه استفاده کنيم و همانگونه که در يادداشت‌هاي گذشته عرض شد، تحت هيچ شرايطي نبايد از معاهده «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) خارج شويم حتي اگر تنها بمانيم. چون خروج؛ يعني، در ميدان دشمن بازي کردن و از پيش باختن!