روزنامه آفتاب یزد
1396/02/10
گفتگوی تفصیلی آفتاب یزد با احمد حکیمیپور:
آفتاب یزد – پریسا هاشمی: نامش با املاک شهرداری گره خورده است. احمد حکیمیپور عضو اصلاحطلب شورای شهر که اولین بار از املاک گفت در مورد بسیاری از نقاط ضعف شهرداری سخن به میان آورده است. تذکر زیاد میدهد و در گفتگویش با آفتاب یزد چند باری میگوید: «من نمیدانم چقدر باید صریح صحبت کنم؟ اثر این صراحت در جامعه چه میشود؟» او نامه رسمی سازمان بازرسی در مورد واگذاری املاک توسط شهرداری به افراد خاص بدون رعایت ضوابط را در اختیار مدیر یک سایت خبری گذاشت تا آن را انتشار دهد و در موردش میگوید: «این اقدام یک تصمیم شخصی بود. برای من سکوت کردن در مورد موضوع سخت بود اما چون میدانستم اگر صحبت کنم ممکن است برخی این اقدام را سیاسی و جناحی قلمداد کنند، سکوت کردم.»او هم مانند دیگر اصلاحطلبان معتقد است که قالیباف مدیر پرهزینهای است. مدیری که کیفیتکارش به اندازه هزینههایی که میکند، نیست. حکیمیپور هم بارها و بارها به خاطر تذکراتی که داده، از سوی دیگر اعضا و هیئت رئیسه شورا به سیاسیکاری متهم شده اما این انگ هم نتوانسته او را وادار به سکوت کند. او ریاست فراکسیون اصلاحطلبان در شورای شهر را به عهده دارد. بعد از املاک شهرداری، بیشترین مشکلش اختیارات مالی بیحد و حصر شهردار و معاونانش است. چند بار هم در این مورد تذکر داده اما کسی گوشش بدهکار نبوده است. اعضای فراکسیون اصلاحطلبان در انتخابات شهرداری از یکی از اعضای خود رودستی خوردند که چراییاش را هنوز هم هیچ کس نمیداند. حضور در دفتر تحریریه روزنامه آفتاب یزد، خاطرات زیادی را برای حکیمیپور زنده میکند. همین ساختمان که حالا سر به فلک کشیده روزی یک ساختمان قدیمی کلنگی بوده که طبقه چهارمش دفتر حکیمیپور بوده و حالا چرخ فلک او را بعد از سالیان سال دوباره به پلاک 10 کشانده است. این بار اما برای رودررویی با سوالات و ابهامزدایی. این گفتگو را از نظرتان میگذرانیم.
شما رئیس فراکسیون اصلاحطلبان در شورای شهر هستید. قبلا گفتید باید تاییدصلاحیتها بیاید تا لیست مشخص شود. چه معیارهایی برای بستن لیست دارید؟
درحال حاضر بیش از 700 رزومه در سامانه شورای عالی آمده است. با توجه به شاخصهایی که اعلام شده، لیست مشخص میشود.
شاخصههایی که اشاره میکنید، چیست؟
برخی شاخصهها کیفی است و برخی کمی. البته همه این شاخصهها، امتیاز دارد ولی مهمترین نکته برای ما پیشینه اصلاحطلبی است، آن هم در عمل. در کنار آن، ساختارپذیری فرد است. یعنی تشکیلاتی بودن و تابع نظم جمعی بودن است. کارآمدی فرد هم خیلی مهم است که در کنار آن، تخصصگرایی مطرح میشود. اشتباه نکنید متخصص بودن مدنظر ما نیست، بلکه تخصصگرا باشد. احتمال دارد یک آدم متخصص باشد و خیلی تکرو، ولی کسی هست که با متخصصان کار میکند و در واقع از آنها نظر میگیرد. به نظر من کسی باید در لیست قرار بگیرد که به نظریات متخصصان تکیه کند و با آنها مشورت کند تا درست تصمیم بگیرد. البته خودش هم باید حتما تخصص داشته باشد، آن هم تخصصی که مرتبط با مسائل شهری باشد. در کنار همه این خصوصیات برنامه محوری، پاکدستی و پاسخگو بودن مقدمه است. باید در پیشینه این آدم باشد که فسادناپذیر و فسادستیز است. از نظر من این موارد شرطهای لازم برای حضور در لیست است. در کنار آن، امتیازبندیها (تجربه، تخصص، رزومهکاری، کارجمعی انجام داده، کجا بوده در بخش خصوصی یا دولتی یا پیشینه کار شورا یا مدیریت شهری دارد، این پیشینهها مثبت است یا منفی؟) نمود پیدا میکند. یعنی بنده که تجربه دو دوره شورای شهر را دارم، میدانم حتما شوراباوری باید داشته باشند و به الزامات کارجمعی باور داشته باشند. شورا نهادی است که خودش مستقل از اینکه اعضا چه کسی هستند، اولویت دارد. آنجا یکپارچگی شورا و خروجیهای مبتنی بر خردجمعی خیلی مهم است. فرد باید آدم تکرویی نباشد و روی مواضع خودش اصرار شدید نکند. باید بحثها بشود و به یک نتیجه مطلوب جمعی دست یابیم. شورا ساز و کار خودش را دارد. مسئله مهم دیگر این است که به قانون شورا و شهرداری اشراف داشته باشد، چون قوانین چیزی نیست که بعد از آمدن به شورا آن را یاد بگیرند. شهر که زمان ندارد و چرخش یکسره در حال گشتن است. باید فرد قبلا بداند که به کجا میخواهد برود و اشراف به حوزه مسئولیت، اختیارات قانونی آن، وظایف قانونی آن و ... مسلط باشد. زمانی که شورا در اختیار دارد را باید به عنوان امانت تلقی کنیم که مردم در اختیار ما گذاشتند تا از طرف آنها حقوق و منافعشان پیگیری شود. زمان نباید پرت شود. باید فرد قبل از ورود کالا به حوزه مسئولیتش مسلط باشد.
آیا اعضای اصلاحطلب شورای چهارم توانستهاند انتظاراتی را برآورده کنند؟
قضاوتها در این رابطه نسبی است. بستگی دارد چه قدر در جریان فعالیتها هستیم تا بتوانیم قضاوت کنیم که قرار بود چه کار کنیم و الان چه کار کردهایم.
قرار بود اصلاحطلبها چه کار کنند و چهکاری کردهاند؟
من به عنوان مسئول فراکسیون که تا حدود زیادی در ریز بحثها هستم نمرهای که به فراکسیون میدهم بین 14 تا 16 است. یعنی متوسط رو به بالاست. نمیخواهم نقصها و کمبودها را توجیه کنم، نقاط ضعف را نمیخواهم توجیه کنم، اما در کنار آن بالاخره سعی کردیم موفق عمل کنیم و در بزنگاههای مهم بحث کردیم.
پس در بهترین حالت نمره 16 به عملکرد اصلاحطلبان میدهید؟
بله... بله.
آن 4 نمرهای که کسر کردید، به دلیل کدام ضعفهاست؟ و در کجا نمره نیاوردید؟
یکی در ارنج فراکسیونها، یکی در تدبیری که باید در انتخاب شهردار به کار میبستیم (وقتی رای 15-15 شد) یکی هم در بزنگاهها گاهی انسجام ما خوب نبود و در جایی که باید یکدست ورود پیدا کنیم، یکدست نبودیم. یعنی جاهایی که خط کشیها معلوم میشد. یکی دیگر از ضعفهای ما ارتباط با مردم و به نوعی در انتقال عملکرد و گزارش به جامعه ضعف داشتیم. نه که تعمدی داشته باشیم، بالاخره یا امکانات نداشتیم، یا شیوه خاصی تعیین نکرده بودیم. البته ما اول دوره چهارم طرحی داشتیم که من خیلی دنبال پیگیری آن بودم. طرح دادیم که مذاکرات شورا از رادیو تهران علنی پخش شود.
در مورد این طرح من شنیده بودم حتی قرار است تلویزیون هم از جلسات شورا برنامهای داشته باشد.
این جزو طرحهایی است که مسکوت ماند، در حقیقت وقتی ریاست شورا از دست اصلاحطلبان خارج شد، عملا اجازه ندادند این طرح اتفاق بیفتد. پیشنهاد کردم تلویزیون (شبکه تهران) برنامه داشته باشیم. هزینهاش را پرداخت میکردیم چون توجیه داشت که مردم تهران بدانند اعضا در شورا چه میکنند. باید عملکرد یک هفتهای کل اعضا از بازدیدها، نکات مهم مطرح شده، جلسات صحن شورا و کارهایی که اعضا خارج از صحن شورا انجام دادند، کمیسیونها و جلسات را جمع آوری میکردند و در یک برنامه یک ساعته منعکس میکردند. خود جلسات صحن شورا را از رادیو تهران پخش کنند مثل مجلس. اما گفتند چون مجلس را قانون اساسی تعیین کرده میتوانند پخش مستقیم داشته باشند. آقای چمران گفت چون قانون تاکید کرده صدا و سیما موظف است ولی شورا موظف نیست. من گفتم قانون اساسی چیزی در این مورد نگفته اما قانون عادی گفته که جلسات شورا عادی است.
اما جلسات شورا علنی نیست. یک جلسه علنی و یک جلسه غیرعلنی است.
این به دلیل برداشتها و توجیهات قانونی است. میگویند جلسات علنی بدون مستمع، جلسات علنی با حضور مستمع. متاسفانه این پایه در شورای اول گذاشته شد. از همان زمان ما بحث و جدل زیادی داشتیم و میگفتیم که خبرنگار مستمع حساب نمیشود. چون خبرنگار آدم عادی نیست که بیاید ببیند در شورا چه خبر است. خبرنگار برای کار حرفهای اش و انتقال مطالب مطرح شده در شورا به مردم آمده است. پس یکی از ابزارهای علنی بودن جلسات شورا حضور خبرنگار است. والا خبرنگار وقتی نباشد کجای این جلسات علنی است؟ ما که در رادیو پخش نمیکنیم، خبرنگار هم که نیست این چه نوع علنی بودن است؟ منتها غیرعلنی رای دو سوم اعضا را میخواهد. ممکن است شورا جلسات غیرعلنی هم بخواهد. ترکیبات غیرعلنی بودن را قانون بیان کرده. یا باید شهردار درخواست غیرعلنی بودن بدهد یا هر دستگاهی که با شورا کار دارد درخواست کند یا دو سوم اعضا وجود داشته باشد. این مواردی است که جلسات شورا غیرعلنی برگزار میشود. الان من کماکان معتقدم جلسات یکشنبه شورا از نظر آئیننامه درست نیست و بدون مستمع قابل قبول نیست. خبرنگاران باید در این جلسات شرکت کنند و فقط از فیلتر روابط عمومی شورا خبرها منتشر نشود. اینها بحثهای حقوقی است که از آن عبور میکنم.
شما به 6-7 بزنگاه در شورای شهر دوره چهارم اشاره کردید، این بزنگاهها چیست؟
بزنگاه اول بحث انتخاب هیئت رئیسه شورا بعد از انتخاب شهردار، ارنج کمیسیونها، بحث املاک شهرداری، اختیارات مالی شهردار و مدیران شهری، پلاسکو بود. یک بحث دیگر هم بود که به املاک مربوط میشود، آن هم بحث پاسخگو مالی شهرداری بود در خصوص پروژههای بزرگ مقیاس یا واگذاری مثلا میدان میوه و ترهبار با قیمت بسیار نازل به دیگران. این بزنگاهها در شورا نشان داد هر عضوی در کجا ایستاده است. در این بزنگاهها داشتیم افرادی را که متاسفانه تکروی کردهاند.
ریاست هیئت رئیسه شورا یک سال دست اصلاحطلبان بود، ولی این جایگاه را از دست دادید، چرا؟
در سال اول ما با ترفند و تاکتیکهایی توانستیم اکثریت را به دست بگیریم تا شهردار را انتخاب کنیم. طبیعتا وقتی رئیس شورای شهر از ما انتخاب شد و به دلیل آنکه بلافاصله بعد آن شهردار انتخاب میشد، رقیب ما هوشیار شد و مدیریت کردند. داستان انتخاب شهردار هم جای خودش است. اگر آن دو رای ریزش نمیکرد، شهردار هم اصلاحطلب بود. ما کلا 14 نفر بودیم و رای که به آن اضافه کردیم و در انتخاب رئیس شورا 16 رای داشتیم و فراکسیون را از اقلیت به اکثریت تبدیل کردیم. اما در انتخاب شهردار چنین چیزی نشد و دو رای ریزش کرد.
چرا این دو رای ریزش کرد؟
جریان خانم راستگو را همه میدانند. من برای چندمین بار آن را توضیح دهم؟ آقای دنیامالی هم از قبل اعلام کرده بود که در مقایسه محسن هاشمی و قالیباف، به قالیباف رای میدهم. آن را ما انتظار داشتیم و برای جبران آن رای تلاش کردیم اما رای خانم راستگو را خبر نداشتیم و چون پیشبینی نکرده بودیم، غافلگیر شدیم.
میخواهم بدانم چه اتفاقی افتاد که رای خانم راستگو برگشت؟
هیچکس نمیدانست اگر میدانستیم که برایش فکر میکردیم. قبل از آن چیزی نگفته بود و گفت رای من آقای هاشمی است.
بعد از انتخاب شهردار هم حرفی نزد و معلوم نشد که چرا رای خود را عوض کرده؟ جواب ایشان به فراکسیون چه بود؟
بعد از آن دیگر ما ایشان را به فراکسیون دعوت نکردیم. منتها وقتی دوستان صحبت کردند گفت خودم تشخیص دادم. گفتم شما این تشخیص را همان لحظه دادید؟ قبلا این تشخیص را نداشتید که به ما بگویید؟ به نوعی ما غافلگیر شدیم چون اگر استدلال خودش را قبل انتخاب شهردار میگفت ما مینشستیم و در موردش بحث میکردیم. همهاش تظاهر به این میکرد که رایش با جمع و با گزینه ماست. به دلیل آنکه کار تشکیلاتی بود ما تصمیمگیری در مورد خانم راستگو را واگذار کردیم به تشکیلات خودش تا مجموعهای که ایشان را انتخاب کرده بود تصمیم بگیرد چه برخوردی با او بشود. آنچه به ما مربوط میشد این بود که ایشان را به فراکسیون دعوت نکردیم. اضافه بر آن، ما اختیار نداشتیم چون از سوی یک مجموعه به ما معرفی شده بود.
آن مجموعه به فراکسیون در مورد خانم راستگو پاسخگو بود؟
بله. جلسه گذاشتند و از اعضای شورا دعوت کردند و طبق ضوابط رسمیشان ایشان را از حزب اخراج کردند.
برگردیم سر سوال قبلی. چرا ریاست هیئت رئیسه شورا را از دست دادید؟
ما برای حفظ رایهای وسط نیاز به همکاری دوستان داشتیم. اینجا یک مقدار وزارت ورزش و جوانان وقت کم لطفی کرد و به هر دلیلی به دو نفر از کسانی که به ما رای داده بودند و دوست داشتند در انتخابات فراکسیونها کاندیدا شوند، اجازه کاندیداتوری نداد و آنها عملا رایشان از ما جدا شد. آنها آدمهای سیاسی نبودند ولی برای دادن رای باید انگیزهای داشته باشند. ما که چیزی نداشتیم که با آنها معامله کنیم و اصلا در این وادیها هم نیستیم. این نوع رویکردها به اصلاحطلبان برنمیگردد. فقط انتظار داشتیم وزارت ورزش و جوانان وقت در این رابطه کمک و همراهی کند که آنجا با تفسیرهایی که از قانون کردند، دو رای از ما گرفتند و بعد هم این موضوع همین طور باز ماند. یعنی یک بیتدبیری و کج سلیقگی عجیبی صورت گرفت. علت از دست دادن ریاست این بود.
دوباره برگردیم به انتخابات شهردار، برای اینکه کس دیگری در جمع اصلاحطلبان نباشد و غافلگیر نشوید چه تمهیداتی دارید؟
دو تا نکته در این مورد دارم؛ اول اینکه انتخابات قانونش اصلاح شود. همان طور که مقام معظم رهبری هم در سیاستهای کلی انتخابات فرمودند، انتخابات به سمت حزبی شدن پیش برود. احزاب باید غربال کنند و بعد آنها را معرفی کنند. ما در احزاب افرادی را داریم که دبیر حزب روحش هم خبر ندارد که او عضو حزب است.
الان لیست اصلاحطلبان باید 21 نفره باشد، تعداد افرادی که به صورت چهره و شایسته تایید صلاحیت شدند زیاد است. واقعیت این است که ما احزاب هم نداریم و یک شبه قرار نیست احزاب به وجود آید.
ما که حزب داریم و فعالیت میکنند.
سیستم حزبی هنوز در کشور ما جا نیفتاده. ضمنا نامهای که یکسری چهرههای اصلاحطلب به آقای عارف نوشتند در مورد اینکه مراقب پاکدستان باشند و تجربههای تلخ دوباره تکرار نشود، باید چه کنیم که 21 نفر در لیست اصلاحطلبان قرار گیرند که مورد اقبال عمومی مردم قرار گیرند و هم شایستهسالاری در آن وجود داشته باشد و بیرون هم دعوا ایجاد نشود. خیلیها انتظار دارند که در لیست قرار گیرند. این طور که شنیدم به 100 نفر رسیدند. اینکه مشکلی ایجاد نشود و خروجی خوبی هم داشته باشد و اکثریت اصلاحطلبان باشند باید چه کنیم؟ راهحل شما چیست؟
اینجا بحث ما کمی متفاوت میشود و چالشی خواهد شد. اولا به این اشاره میکنم که مشکلاتی که داریم به دلیل این است که حزبی عمل نمیکنیم. اصلاحطلبها باید ساختارمند عمل کنند. اصلاحطلبان بخواهند بگویند ما حزب نداریم یا بگویند حزب در ایران نخواهد بود باید بگوییم پس برای چه دنبال توسعه هستیم؟ من برخلاف شما معتقدم که نظام حزبی هست ولی عدهای اجازه نمیدهند شکل بگیرد.
چه کسانی اجازه نمیدهند؟
آنهایی که دوست ندارند پاسخگو باشند و دوست دارند همیشه در بازیهای پشت پرده و در مناسبات پنهان خط قدرت را ببرند ولی پاسخگو نباشند.
این به جناح اصلاحطلب که مربوط نمیشود؟
هر دو طرف هستند، هر دو طرف. نمیدانم چه قدر میتوانم این بحثها را باز کنم؟ اصلا سیاست میدان کار جمعی است و کار فردی در سیاست خیلی مسخره است.
یعنی شما میگویید اصلاحطلبان علیرغم آنکه در شعار به عملکرد حزب اعتقاد دارند ولی بعضیها در عمل چنین اعتقادی ندارند؟
بعضیهایشان در عمل چنین کاری نمیکنند. شما میخواهید از خط سیاست بهره ببری ولی چرا پاسخگو نیستی؟
فکر میکنم استدلالشان این است که احزاب اصلاحطلب فعال ما پایگاه چندانی بین مردم ندارند.
نه... اینها نیست. اجازه بدهند احزاب آنگونه که قانون اساسی گفته پا بگیرد، بعد بگویند ما احزاب نداریم. ما نسبت به پاکستان و ترکیه عقب ماندهتریم؟ ما که ادعا میکنیم کشور چند هزار سالهایم و مردم بسیار فهیم، فرهیخته و باهوشی داریم، پس چرا احزاب شکل نگیرد. ارباب قدرت از احزاب میترسند. چون احزاب پرسشگر هستند و پاسخگو. منافع چه کسانی به خطر میافتد به همین خاطر باید احزاب کوچک و توسری خور بمانند؟ باید دنبال آن بگردیم. کسی که در سیاست است باید تابلو داشته باشد و پاسخگو باشد. کنش اصلی در سیاست از طریق نهادهای سیاسی و حزبی است. هرکسی باید بگوید در کجاست و کدام تابلو را دارد؟ ما این را از جاهای دیگر بتوانیم بپذیریم از اصلاحطلبان نمیتوانیم بپذیریم. به هیچ وجه. باید همه تلاش کنند که ساز و کار حزبی تقویت شود. حزبهای یک شبه، یک روزه یا چند نفره نمیتوانند کاری بکنند. حزب معیار دارد. در قانون جدید هم گفته باید در شروع چند عضو داشته باشد، برای آن که حزب سراسری تلقی شود باید چند شعبه داشته باشد و طبق قانون همه این موارد راستیآزمایی شود که واقعا وجود دارد. چرا نشود حزب داشته باشیم؟ این را در دهان مردم انداختند ولی این شکلی نیست بله من قبول دارم ما حزبهای یکشبه، حزبهای قبل از انتخابات، حزبهای بعد از انتخابات، حزب بعدازظهری، حزب از بالا و... داریم. حزب از بالا یعنی مثل اداره است و دبیرکل مثل مدیرکل است و فکر میکند بقیه کارمندش هستند. من این حزبها را رد نمیکنم ولی این که بگوییم حزب نداریم یک نوع بیانصافی است. حزب یکی از ارکان دموکراسی است. همانطور که مطبوعات رکن چهارم است، حزب هم یک رکن محسوب میشود. پارلمان، مطبوعات و حزب بدون همدیگر معنا ندارند. یعنی هر کدام یکی از ارکان دموکراسی هستند. در نتیجه کسی که میآید در عرصه سیاست باید بداند با کدام جمع تعریف میشود، مرام، برنامه و چارچوبش چیست؟ تنهایی در سیاست ماندن و تصمیم گرفتن و پاسخگو نبودن، میشود این چیزی که الان ما در جامعه داریم. این آشوب و آشفتگی ثبتنام ریاست جمهوری در شان یک سیستم دموکراتیک و مدعی آزادی نیست.
به نظر میرسد این اصلاحطلبان نیستند که مخالف حزب و حزبگرایی هستند، کسان دیگری هستند.
این افراد در دو طرف هستن و من در دو طرف هم دیدم چون از بدو تاسیس خانه احزاب من موسس و عضو شورای مرکزی بودم تا الان. از مناسبات سیاسی هم تا حدودی خبر دارم. ببینید اینها ضعف و قوت دارد ولی در هر دو طرف هستند. در کشور ما یک ساز و کاری هست که میشود گفت اینها گروههای ذینفوذند. در احزاب گروه ذینفوذ تابلو ندارد، پاسخگو هم نیست ولی مناسبات را شکل میدهد. در جوامع دموکراتیک هم گروههای ذینفود هستند ولی اثرشان کمتر است. مثلا در آمریکا «آی. پک» مشغول فعالیت است. اینها تابلو دارند و پنهان نیستند و یک NGO موثرند. مسئله این است که همه میآیند در سیاست. مثلا در جشنواره فیلم فجر سیاسیون و احزاب میتوانند بروند و در داوریها بگویند ما هم هستیم؟ اگر این پیش بیاید میگویند آقا شما برو کنار اینجا مال هنرمندان است. اما متاسفانه در سیاست همه میآیند. در انتخابات همه میآیند در صورتی که اینجا کار مال احزاب است. همه به خودشان اجازه دخالت میدهند، ورزشکار، هنرمند، شاعر و... میآیند بدون آن که هزینه کار سیاسی پرداخت کرده باشند یا حتی در طول یک سال هفتهای 3روز بیایند در حزب بنشینند و آموزش این کار را ببینند. بعد میگویند این حق من است. خب این درست است؟ یادتان باشد ما تفکیک نمیکنیم. آدمهایی داریم که در طول سال به کارهای شخصیشان میرسند، مسافرت و تفریحاتشان بجاست زمان انتخابات یواش یواش پیدایشان میشود. پاسخگو هم نیستند در هیچ حزبی هم تعریف نمیشوند ولی میگویند ما هم هستیم.
نظرتان در مورد نامه اخیر اصلاحطلبان به عارف چیست؟
نامه اخیر خوب بود ولی به نظر من نیاز نبود که رسانهای شود.
دلیل این که اینطور رسانهای شد و سرگشاده بود، چیست؟ اتفاقی دارد میافتد؟ هشداری در مورد یک اتفاق میدهد؟
نه. اتفاق خاصی نبوده است. همیشه در جلسات هم گفتم ما در جریان اصلاحات استعداد بسیار خوبی داریم که در سر خودمان بزنیم و نیروهایمان را تضعیف کنیم. یعنی داشتههای خودمان را کاملا زیر سوال ببریم. اگر قرار است در مورد موضوعی صحبت کنیم بهتر است اول با خود افراد صحبت شود. من بلافاصله به این نامه واکنش نشان دادم و از آن استقبال هم کردم و گفتم خوب است، ولی خوب نبود این را یک بار با اصلاحطلبان شورا مطرح میکردید؟ یک جلسه میگذاشتید، اصلاحطلبان شورا که همهشان آمادهاند، بیایند. از هر کدام حرف دارید بگویید و سوال کنید. الان چند ماه است که اینها میگویند آمادهایم جلسهای داشته باشیم تا اگر نکتهای، ابهامی، سوال و یا مسئلهای هست، بپرسید. این روشها خوب نیست. هدف خیلی خوب است من هم استقبال میکنم، دغدغه بسیار محترمی است اما باید روی روشها یک مقدار کار کنیم که اینطور نشود. بالاخره ما هی بیاییم و بگوییم اینها کاری نکردند، آنها هم کاری نکردند، پس چه کسی در این مملکت کار کرده است؟ اصلاحطلبان شورا هم در جلسهای که شورای عالی میگذارد حضور پیدا میکنند و دغدغهمندان هم تشریف بیاورند و بحثهایشان را مطرح کنند. اما این روش شبهه ایجاد میکند، انگار یک اتفاقاتی افتاده که مردم خبر ندارند و این دوستان از آن نگرانند. شما باشید چه فکری میکنید؟ این در واقع نوعی ایجاد بدبینی و بیاعتمادی لااقل در داخل خود اصلاحطلبان به وجود میآورد. اگر همه ما یک هدف مشترک داریم باید کمهزینهترین مسیر را انتخاب کنیم. این هدف را ما هم قبول داریم ولی چرا داریم هزینه بیخودی تحمیل میکنیم؟ نمیشد این را در داخل مطرح کنیم؟ مگر چه کسی از پاسخگویی فرار میکرد؟ ما برای اولین بار، تنها مجموعه اصلاحطلب در یک نهاد عمومی هستیم که دسته جمعی گفتیم آماده ارائه گزارش هستیم. ما از خبرنگاران دعوت کردیم که بیایند عملکرد ما را نقد کنند و ما هم دفاع کنیم. همه اعضای اصلاحطلب شورا تلاش کردند و ما گزارش عملکردمان را به شورای عالی و بزرگان اصلاحطلب دادیم. خب من میتوانم بپرسم قبلا کجا این کار را کردهاند؟ قبل از این در کدام دوره، در کدام دولت، کدام زمان چنین کاری را کردهاند که بگویند چه تحویل گرفتیم؟ چه داریم تحویل میدهیم؟ فقط یک مقدار باید خودمان به خودمان اعتماد داشته باشیم و اینطوری با ذهنیت و فروض منفی به مسائل نگاه نکنیم. این باعث میشود که سرمایه خودمان را از بین ببریم. همه دغدغه دارند.
فکر میکنید همه اعضای اصلاحطلب فعلی شورای شهر در لیست انتخابات قرار میگیرند؟
هر کسی نظر خودش را دارد. من میگویم براساس معیارهایی که شورای عالی تصویب کرده، همه باید بروند در این چارچوب. اگر گروهی در لیست رفتند که بسمالله اگر نگرفتند آنها هم باید بررسی شوند. من هیچ حق ویژهای برای هیچ کس قائل نیستم. باید براساس معیارهایی که قبول داریم افراد بروند در چارچوب و ببینیم بالاخره از این قیف چه بیرون میآید. من گزارش افراد را گرفتهام (چه کسی گزارش داد یا چه کسی گزارش نداده) همه را در پک گذاشتم تا بررسی کنند و راستیآزمایی شود بعد باید ببینم واقعا عملکرد درست بوده یا نه و ادعاها چقدر درست بوده است.
یک سوال بیپاسخ ماند، چه کردید که جریان خانم راستگو دوباره تکرار نشود؟
اگر به معیارها وفادار باشیم و لیست توسط ساز و کاری بسته شود که پاسخگو باشد، قطعا ما آسیب خیلی کمتری میبینیم.
همیشه در مورد مسائل و مشکلات مالی که شهرداری داشته صحبت و آنها را بیان کردید، آیا مورد دیگری بود که از آن در شورا حرفی زده نشده یا شورا از آن غافل مانده؟
من واقعا در مورد موضوع اختیارات مالی حرص خوردم و متاسفانه جا هم نیفتاد و همین طور مشمول مرور زمان شد و دیگر در موردش تصمیم درستی گرفته نشد. شهرداری یک وظیفه و اختیارات قانونی دارد، ما با این موضوع مشکلی نداریم اما شورا هم یک وظیفه و اختیاراتی دارد که یکی از اختیارات قانونیاش نظارت بر معاملات شهرداری است که از یک سقفی بالاتر حتما باید به تصویب شورا برسد. متاسفانه شورا از حق خودش این سقف را به شهرداری داده و بالا آورده بود. شورا اختیار فوقالعادهای به شهرداری داده بود.
این مصوبه کدام دوره از شوراست؟
شوراهای بعدی در قالب تبصره این اختیارات را افزایش دادند، در حالی که ما در شورای اول اختیارات خیلی محدودی به شهرداری داده بودیم. در شورای اول دیدیم که در قانون شورها و شهرداری مثلا برای خرید بیش از یک میزان مرگ موش و فشنگ برای کشتن سگهای ولگرد هم باید شورا مجوز بدهد. ما قبل از آن انجمن شهر داشتیم و قانون هم خیلی تغییر نکرده بود. مثلا در قبل از انقلاب نیکپی که شهردار بود مصوبه گرفته بود که چند هزار تومان برای خرید مرگ موش بدهند. در فاصله 20 سال بعد از انقلاب وزیر کشور، قائم مقام شورای تهران بود و استاندارها هم قائممقام شورای شهرهای خودشان بودند. آنها خودشان مسئله را با هم با یک نامه اداری حل میکردند ولی وقتی شد شورای شهر ما باید این مشکل را حل میکردیم. خندهدار است که شهردار تهران برای برخی مسائل بالای 10 هزار تومان بیاید و مصوبه بگیرد. بالاخره نرخ پول هم تغییر کرده است. به همین دلیل در آن زمان این اختیارات را افزایش دادیم اما در حد معقول. یعنی در حد چند میلیون نه چند میلیارد. حالا آمدیم میبینیم این وحشتناک شده آن هم نه در قالب مصوبه که شوا باید تصویب کند، بلکه قالب تبصره بودجه است. من گفتم وقتی شما مصوبه داشتید، نمیتوانید اجازه جدید بدهید.
این تضاد دارد چون آن تصویب شده و به فرمانداری و روزنامهرسمی رفته است. دیدم در دوره بعد (دوم و سوم) این تبصره را ندیدند و تبصره اضافه کردهاند. من گفتم باید به این مشکل برسیم. اختیارات چند ده میلیاردی اصلا معنا ندارد. معنا ندارد که اختیارات معاون شهردار از یک وزیر بیشتر باشد. ولی متاسفانه شورا این دغدغه من را جدی نگرفت. من دیدم شهردار همیشه از شورای شهر اختیارات میخواهد در صورتی که حاضر نیست ذرهای از اختیاراتش را به شورا بدهد و میگوید من معاون گذاشتم حقم است که معاون بگذارم. ما هم میگوییم حق ماست که معاونانت را کنترل کنیم. چرا من فقط به شما اختیار بدهم؟ تعامل یکطرفه است که من خیلی افسوس خوردم.
جریان هزینههای پروژههای بزرگ مقیاس چه بود؟
در رسیدگی به اسناد هزینههای پروژههای بزرگ مقیاس متاسفانه هیچ چیزی نداریم.
یعنی اسناد نداشتند که به شورا ارائه کنند؟
بالاخره به ما قطعی نگفتند که چقدر هزینه شده است. مثلا نمیدانیم هزینه قطعی طبقه دوم صدر چقدر است. یا به فرض هزینه بزرگراه امام علی (ع) را نمیدانیم چقدر است. چون کماکان دارد پول تملکهایی که کردند پرداخت میشود و داستان ادامه دارد. ما هم نمیدانیم بزرگراه امام علی (ع) چقدر هزینه داشته است. برخی از این پروژههای بزرگ مقیاس فاز صفر نداشتند و مطالعات اولیه در موردشان صورت نگرفته است و برخی اصلاح پیوست فرهنگی – اجتماعی نداشتند. اینها چیزهایی بود که ما روی آن حساس بودیم ولی متاسفانه شورا جدی آن را دنبال نکرد. از این موارد کم نداریم. مثلا میتوانید به اینها شهر آفتاب را هم اضافه کنید.
مسئله اختیارات مالی شهردار و معاونانش خیلی مهم بود. چرا اعضای اصلاحطلب یک صدا آن را پیگیری نکردند؟ چقدر هیئت رئیسه در به ثمر نرسیدن طرح شما تاثیرگذار بود؟
یک روالی در شورای دوم شکل گرفته، آنهم سبک مدیریتی آقای چمران بود. آقای چمران شورا را با اداره تقریبا یکی گرفته بودند. مثلا رئیس شورا را مثل رئیس یک اداره تلقی میکردند. در حالی که طبق قانون، اعضای شورا همشان هم هستند و این تقسیم کار برای بهبود روند فعالیت شوراست. اما ایشان اعمال سلیقه میکرد و در واقع ما گاهی احساس میکردیم خارج از ضوابط و آییننامه در اداره شورا اعمال سلیقه میکند و عملا اینها به نفع شورا نیست بلکه در راستای کم کردن اختیارات و نظارت شوراست. یعنی به نوعی مماشات با شهرداری است که نقطه ضعف محسوب میشود. مدیریت اصولگرایان در شورای شهر شورا را کوچک کرد و برد زیر سایه شهرداری. ما که نمیتوانیم همیشه با ایشان دعوا کنیم. اگر این اتفاق بیفتد صورت خوشی در بیرون ندارد. ما این خطر را هم احساس میکردیم و دست به عصا راه میرفتیم چون حفظ اصل شورا برای ما مهمتر بود.
شما از هنرمندان و ورزشکارانی گفتید که در حزبهای سیاسی فعال نبودند و بدون پشتوانه سیاسی وارد شورا شدند. اگر آقای حکیمیپور کاندیدای شورای شهر نبود به هنرمندان و ورزشکاران رای میداد؟
ببینید حضور ورزشکار و هنرمند در شورای شهر منع قانونی ندارد و مردم هم حق دارند که به کسی رای بدهند یا ندهند. اما من میگویم اگر ساز و کار حزبی بود، یک حزب تشخیص میداد که اگر این آقای ورزشکار به درد شورا میخورد آن را معرفی میکرد و بعد هم پاسخگوی عملکرد او میشد. الان این اتفاق نمیافتد. در جاهای دیگر دنیا هم بوده که کسی شغلی داشته اما بعد رفته تحصیل و کسب صلاحیت کردند و در یک حوزه کارشناس شدهاند. به عنوان مثال آقای حسین راغفر دروازهبان تیم ملی جوانان ایران بوده و الان یکی از بهترین اقتصاددانان کشور شدهاند، خوب چه اشکالی دارد؟ بگوییم نیا چون ورزشکار بودی؟ اینها دلیل نمیشود. اما ورزشکاران و هنرمندان باید بیایند در سیستم نهادهای مردمی و تشکلهای مدنی و از آن فیلتر وارد انتخابات شوند. همین طور مستقیم آمدن مشکل ایجاد میکند. آن تشکل فردا پاسخگوست که چرا این فرد را معرفی کرد و جوابگوی کارآمدی و ناکارآمدی او باشد. این مشکل ماست نه حضور ورزشکار و هنرمند، موضوع را اشتباه نگیریم. سیستم انتخاباتی ما مشکل دارد. این را باید واقعا درست کرد.
ما در شورای شهر داریم اعضایی که تاکنون حرف نزدند و گاهی حتی رای هم نمیدهند. چطور میشود یک عضو تا این حد بیتحرک باشد ولی چهار سال در شورا باقی بماند؟
اگر آییننامه شورا درست شود این مسئله هم حل میشود. چون در آییننامه شورا گفته شده که جلسات شورا باید ثبت و ضبط شود و نگفته که فقط ضبط شود و رایها کاملا نوشته شود که در فلان مورد این عضو چه گفت و چه رای داد. همین طور بگوییم رای آورد درست نیست. من بارها به آقای چمران گفتم: آقای چمران باید گفته شود در این مورد به خصوص این تعداد در جلسه حاضر بود، این تعداد رای آورد. چه کسانی رای مثبت دادند و چه کسانی رای منفی و باید ثبت شود. ایشان میگوید ما فیلمبرداری میکنیم. گفتم فیلمبردار در مجلس هم هست اما در قوانین اداره شورا، هنوز تندنویسی تعطیل نشده است.اما اگر طبق آییننامه پیش برویم کسی که سکوت کرده باید بگوید چرا و کسی که رای نداده یا حتی رای داده باید دلیل آن را بگوید. واقعا قانون نقص ندارد، ما قانون را اجرا نمیکنیم. مشروح و ریز جلسات شورا باید قابل دسترسی مردم تهران باشد اما نیست. برای مجلس قابل دسترسی است. اگر مرز کار ما مشخص شود،
خیلی چیزها حل میشود. نمیگوییم ما روی
صد در صد قانون بایستیم. اما باید بدانیم که سقف و
کف کجاست و ما تاکجا باید از قانون عقب نشینی کنیم؟ 30درصد کف ما باشد خوب است؟ سقف تا کجا باشد؟ 70درصد کافی است؟ گاهی اوقات ما میرویم زیر صفر و قانون کنار گذاشته میشود، این که درست نیست. بعد هم میگویند دارند چوب لای چرخ شورا میگذارند، شهردار را اذیت میکنند و... گیر کار ما اینهاست. ما با آدمهایی مواجه هستیم که میآیند چه در شورا و چه در شهرداری، سمت میگیرند، اصلا قانون را نخوانده که ببیند کجا آمده و اختیاراتش چیست. خندهدار نیست که یک نفر 10 سال شهردار باشد یک چیز را تذکر بدهی بگوید این را برای اولین بار شنیدم و نمیدانستم که این موضوع دو سوم رای میخواهد، رئیس شورا هم بگوید من هم نمیدانستم دو سوم رای میخواهد؟ اینها چیزهایی است که از بس قانون را کوچک گرفتیم و به مشکلاتمان آشنا نبودیم به وجود آمده است. اما میگویند جهل
به قانون رافع مسئولیت نیست.
شما یکسری سوالات در مورد حادثه ساختمان پلاسکو و بقیه موضوعات شهری از شهردار داشتید. آیا پاسخ سوالاتتان را گرفتید؟
من تمام این مسائل را در گزارش عملکردم شرح دادم که چه سوالی کردم و به کجا رسیده است. گزارش عملکردم را منتشر خواهم کرد. در خصوص مسئله خاص پلاسکو، همان اول هم که شهردار آمد و در شورا گزارش داد گفتم که قانع نشدیم و حرف و سوال داریم. رئیس جلسه آقای چمران گفت هرکس ابهام یا سوالی دارد مطرح
کند شهردار طبق قانون باید جواب بدهد.
به همین خاطر همین هم سوالاتم را مطرح کردم. اول میخواستم دستهجمعی سوال کنیم اما دیدم احتمال دارد تعلل شود و زمان بگذرد، به ناچار شخص خودم سوالاتم را دادم که شش سوال مشخص بود که در 10 اسفندماه به آقای چمران دادم و ایشان 11 اسفند سوالاتم را به شهردار ارجاع داده است. با گذشت 50 روز هنوز جوابم را نگرفتم. سوالاتم هم کاملا روشن است، پرسیدم که بالاخره آتشنشانها چرا دیر از پلاسکو خارج شدند؟ این سوال من ملموس است و برمیگردد به وظایف شهرداری، سازمان آتشنشانی و بحث مدیریت بحران. سوال بعدی هم این است که چرا وقتی این اتفاق افتاد شهردار در تهران نبود؟ چون نمیشود شهر را به حال خودش رها کرد. اگر شهردار بخواهد شهر را ترک کند باید شورا را در جریان بگذارد و از آن اجازه بگیرد. سوال دیگر این است که چرا لایحه آتشنشانی هوایی بعد از یک و نیم سال هنوز به شورا نیامده است؟ یا این که برای این که بعد از این شاهد چنین حوادثی نباشیم، میخواهد چه کارهایی انجام دهد؟ رسما به شورا اعلام کند. ایشان به عنوان رئیس پیشگیری و بحران تهران تا به حال چند جلسه با مجموعه و عوامل آن داشته؟ خروجی آن چه بوده و صورتجلسه آن کجاست؟ به عنوان رئیس مدیریت بحران، چند جلسه با سازمان آتشنشانی داشته؟ چند جلسه مستقیم با خود آتشنشانها داشته؟ مگر میشود من مدیریت بحران را به عهده داشته باشم اما یک جلسه با آتشنشانها نداشته باشم؟ اینها را خواستیم.
آقای قالیباف موقع ثبتنامشان یکسری وعدههای اقتصادی دادند. یکی بحث یارانه را مطرح کردند و بحث بعدی اینکه درآمد سرانه مردم را 2.5 برابر میکند. شما عضو شورای شهر بودید و عملکرد اقتصادی ایشان را رصد کردید. با عملکرد اقتصادیای که ایشان در 12 سال گذشته داشته، فکر میکنید بتواند این وعده را محقق کند؟
آقای قالیباف یک مدیر پرهزینه است. اصلا مدیریت منابع و مصارف ندارد و بسیار پرهزینه است. آقای قالیباف یک سازمان به این عریض و طویلی را با 25هزار نیرو تحویل گرفته و با 75 هزار نفر تحویل میدهد. یکی از قولهایی که داد این بود که شهرداری را چابک و کارها را برونسپاری میکنم. به همان اندازه که وعدههایش در شهرداری عمل شده آن را در کشور ببینید. خودش میگوید 20 هزار میلیارد بدهی دارد ولی من معتقدم که بدهی حداقل دو برابر این است که پنهان است و دیده نمیشود. یک سازمان بدهکار را به جا گذاشته است. من شخصا ایشان را مدیر پرهزینه تعریف میکنم.
خب گاهی یک مدیر پرهزینه، خروجی قابل دفاعی دارد. آیا خروجی آقای قالیباف قابل دفاع است؟
خروجی هم خوب نیست. این برای من فرمول است که مدیر موفق کسی است که با هزینه کم و زمان محدود، کار باکیفیت ارائه دهد. این را میگویند مدیر خوب اما اگر برعکس باشد، با هزینه بالا و زمان طولانی و کار بیکیفیت را من میگویم کار «شاطرعباسی». آقای قالیباف اکثر پروژههایش با هزینه بالا، زمان طولانی و کیفیت پایین است. پلی که ساخته میشود و بعد 9 ماه شکاف برمیدارد و باید تعمیرش کنند، اسم این را میشود خروجی گذاشت؟ با این پول که در تهران هزینه شده، یعنی بالای 140 هزار میلیارد، باید خیلی بیش از اینها کار میشد، خیلی. بله کار انجام شده اما با کیفیت پایین و هزینه بالا.
پس با این حساب، شهردار بعدی چه شهری را تحویل میگیرد؟
من از الان دارم برای شهردار بعدی دعا میکنم. او باید راهی سختتر از راهی که آقای روحانی در کشور طی کرد را در شهرداری طی کند. خیلی سخت است.
میگفتند آقای روحانی زمین سوخته تحویل گرفته، شهردار بعدی چه چیزی تحویل میگیرد؟
والله نمیدونم. من نمیخواهم آقای قالیباف را بکوبم. قبلا حرفهایم را به عنوان عضو شورای شهر با ایشان زدم. من از موضع سیاسی با ایشان برخورد نمیکنم. ولی در نهایت آقای قالیباف چه در حوزه ساختار شهرداری، چه در حوزه مدیریت منابع و مصارف و چه در حوزه پروژههای بزرگ مقیاس، کارنامه موفقی ندارد.
میگویند در دوره مدیریت آقای قالیباف تراکمهای بیش از اندازه فروخته شده و شهر جای فروش تراکم بیشتر را ندارد، درست است؟
قبل از این که شورای چهارم کارش را شروع کند فقط در منطقه یک 30میلیون متر مربع تراکم فروخته شده بود. الان چیزهایی که میبینید ساخته میشود مال آن موقع است، بعدش را نمیدانم چقدر تراکم فروختهاند. اینها تهران را پیشخور کردند.
نطق ایشان در وزارت کشور، با نطق باقی رقبای آقای روحانی متفاوت بود. یعنی به صراحت آقای رئیس جمهور را متهم به دروغگویی کردند. چرا آقای قالیباف این شکلی وارد میدان انتخابات شدند؟
به خاطر این که مشاورانش تازه هستند و مشاوران قبلی را کنار گذاشتهاند. امیدوارم مشاوران جدید، آقای قالیباف را به مسیر درستی هدایت کنند . اینها اینطوری هستند و به هر حال آقای قالیباف باورشان کرده است. من جای آقای قالیباف بودم به این مشاوران اعتماد نمیکردم و از آنها مشاوره نمیگرفتم.
در حال حاضر آقایان قالیباف، رئیسی و میرسلیم آمدهاند و به نظر میرسد هیچ کدامشان به نفع دیگری کنار نمیروند، شما چنین استنباطی دارید یا خیر؟
اینها چیزهایی است که بعدا معلوم میشود. سیاست در ایران دقیقه نودی است و ما باید منتظر تحولات یک هفته آخر بمانیم.
با این وجود احتمال میدهید که به نفع همدیگر بکشند کنار؟
هر احتمالی در سیاست امکان دارد و الان زود است که در مورد این مسئله صحبت کنیم انواع و اقسام احتمالات هست و آقای روحانی و تیمش باید گزینههای خاص خودشان را داشته باشند.
شما طرفدار کاندیدای پوششی بودید؟
نه. ما از اول رسما از آقای روحانی حمایت کردیم و پوششی را هم لازم نمیدانستیم. البته این تحلیل ما بود ولی در نهایت این اتفاق افتاد و بد هم نیست.
چرا کمیسیون بودجه نرفتید؟
کمیسیون بودجه نرفتم به خاطر این که من هم مشاوره بد داشتم. (میخندد) من تصمیم گرفته بودم چون تجربه دوره اول را هم داشتم، هدفم کمیسیون بودجه بود. برخی دوستان دور و بر من پیشنهاد دادند به کمیسیون بودجه نروم و بلافاصله هم متوجه شدم که راه را اشتباه رفتم. قانونا اعضای شورای شهر میتوانند هر سال کمیسیون خود را عوض کنند، من هم دنبالش رفتم و پیگیری کردم و متاسفانه یکی از کارهایی که هیئت رئیسه آقای چمران با من کرد این است که 9 ماه من را سرگردان کرد.
چرا؟
نگذاشت که بروم کمیسیون بودجه. خیلی هم پیگیری کردم. اگر نامهها و تذکراتی که دادم جمعآوری شود، خودش یک کتاب است.آخر قانع شدم که به عنوان عضو مهمان در آن کمیسیون حضور پیدا کنم و حق رای نداشته باشم، اما قانون این را نمیگوید. به هر حال به عنوان مهمان خیلی بیشتر از اعضای کمیسیون بودجه در جلسات کمیسیون شرکت کردم و هر چند که حق رای ندارم اما حرفم را میزنم. رئیس کمیسیون (آقای دبیر) هم لطف میکند نظر من را کامل میگیرد ولی عضو رسمی و اصلی آن نیستم.
سایر اخبار این روزنامه
دروغ جدید مخالفان روحانی
پدیده قالیباف
واکنش چمران به تیترهای روزنامه همشهری
انتقال سرباز مفقود شده به خاک پاکستان
نگاه قانونی به ادعای مالکیت مجموعه کاخها توسط بنیاد مستضعفان
صعود استقلال درروزشکست تراکتور
رمضان زاده :
انتقاد از سوء استفاده انتخاباتی از آقای بازیگر
صدها میلیون هزینه بی فایده روی دست جمنا
آفتاب یزد در گفتگو با کارشناسان سیاسی بررسی کرد
گفتگوی تفصیلی آفتاب یزد با احمد حکیمیپور:
پدیده قالیباف
نگاه قانونی به ادعای مالکیت مجموعه کاخها توسط بنیاد مستضعفان
انتقاد از سوء استفاده انتخاباتی از آقای بازیگر