خرد و عمل جمعی در برابر فشارهای اقتصادی

اقتصاد قواعد خاص خود را دارد و در برابر هر پدیده‌ای واکنش خاصی از خود بروز می‌دهد. هنر عالمان و عاملان اقتصاد این است که این قواعد را به‌خوبی بشناسند و متناسب با طبیعتش برنامه‌ریزی کرده و سود و زیانش را مدیریت کنند. اما مردم هم یکی از بازیگران اصلی اقتصاد هستند و با آگاهی و اقدام جمعی خود می‌توانند برآن اثر بگذارند و جلوی خسارت خویش را بگیرند. در شرایط خاصی که ما در آن بسر می‌بریم و اقتصاد روی خشن و نامهربان خود را نشان داده است علاوه بر برنامه‌ریزی‌های مسئولان، مردم هم امکان تحرک و واکنش آگاهانه را دارا هستند، همانطور که نا آگاهی در این زمینه خسارت‌ساز خواهد بود. در جهان و در شرایط سخت اقتصادی بوده‌اند ملت‌هایی که در اقدامات دستجمعی با پدیده‌های منفی مثل گرانی و گرانفروشی به مبارزه برخاسته موفق هم شده‌اند. کاملا طبیعی است که هنگام کمبود کالا اگر همه به فروشگاه‌ها هجوم ببرند گرانی افسار پاره می‌کند و سربه فلک می‌کشد. اما اگر عکس آن اتفاق بیفتد و افراد جامعه در یک همگرایی آگاهانه به مقابله برخیزند و هنگام کمبود‌های مصنوعی و غیر مصنوعی از خرید خود بکاهند هم کمبود‌ها را مدیریت کرد ه‌اند و هم بر گرانی‌ها تاثیر مستقیم می‌گذارند. متاسفانه باید عنوان کنیم که این روحیه جمعی در میان ما ایرانیان ضعیف است و بر اثر همین ضعف هم هزینه‌های زیادی پرداخت کرده‌ایم. ما در بسیاری از زمینه‌ها و در وجوه مختلف نیازمند خرد و عمل جمعی هستیم. اگر این معنای بلند و ضروری در ایران تحقق پیدا کند و مردم خود آگاه شوند و مثل یک شخصیت واحد در مواقف و موارد مختلف عکس‌العمل مناسب نشان دهند بسیاری از مشکلات بروز نمی‌کند و بسیاری از موانع برداشته خواهد شد. همه می‌گوییم و شاید اعتقاد هم داشته باشیم که علاج گرانی نخریدن است ولی کمتر دیده شده که وقتی کالایی کمیاب شود خلایق کف نفس کنند و در اقدامی همگانی و معنادار به ترک فروشگاه‌ها بپردازند، سهل است تا شایع می‌شود که کالایی دچار کمبود شده و احتمالا گران می‌شود برخی از مردمان چنان هجوم می‌آورند که بی‌خبران هم همنوا با آنان فراهم می‌شوند و چنان تنور تقاضا را داغ می‌کنند که گرانی از بزرگ شدن خود به تعجب می‌افتد! هر چند این خصلت ریشه‌های تاریخی دارد و پیرامون آن سخن فراوان گفته شده و مورد آسیب شناسی هم قرار گرفته ولی متاسفانه هنوز کسی به درمان آن همت نکرده است. یکی از عوامل ضعف شدید روحیه جمعی ما ایرانیان فقدان‌ سازوکارهای مدرن و نهادسازی‌های مدنی است. هنوز جامعه ما به ضرورت تحزب پی‌نبرده است و خیل توده‌ها درک کامل و کاربردی از آن ندارند. حکومت‌ها هم اغلب میانه خوشی با نهادهای مدنی مستقل ندارند. این می‌شود که هنوز رابطه مستحکم و موثری میان نخبگان و بدنه جامعه به‌وجود نیامده است و جز هنگام ایجاد یک موج بزرگ اجتماعی و احساسی که اغلب در آستانه انتخابات ایجاد می‌شود، شاهد اقدامات هدایت شده وآگاهانه مردم نیستیم. البته از حق نگذریم که نخبگان هم دراین میان نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند که با مردم ارتباطی تعریف شده و تعاملی موثر داشته باشند. لابد روشنفکران، دانشمندان، نویسندگان، روحانیون، سیاسیون آگاهانه در شرایط خطیر کنونی راه‌های برون رفت از وضعیت کنونی را می‌دانند ولی کی گرد هم آمده‌اند و متواضعانه مردم را به اقدامات آگاهانه و جمعی دعوت کرده‌اند؟ اختلافی که هم اکنون میان نخبگان جامعه وجود دارد بیش از آن است که حداقل در امهات کشور و منافع ملی به نظر واحدی برسند و مردم را متفقا به آن دعوت کنند؟ برهمین مبنا هم مردم راه خود را بر اساس سلایق شخصی و میزان آگاهی که دارند انتخاب می‌کنند و در برابرتهدید‌ها انسجامی موثر نشان نمی‌دهند. در این زمانه پربلا، کاش نواقص و عیب‌هایمان را دریابیم و برای آن چاره‌اندیشی کنیم. زمانه‌ای که همه را به گلایه و اعتراض و ناخرسندی کشانده ودرست در همین جاست که نیاز به شناخت و درمان دردهای دیرپا امکان بروز و ظهور دارد.
* روزنامه‌نگار