روزنامه آفتاب یزد
1398/02/05
این اسب کجا میجهد لولیتا؟!
اینجا نمایشگاه کتاب است لابد.گابریل گارسیا مارکز صد سال تنهاییاش را با چند برگ کاغذ معاوضه کرده است تا دستنوشتههایش روی زمین نمانند.حال دون کیشوتِ سروانتس خوب نیست و سهمی از ابرها در چشمهای شوالیه موج میزند. برونته در رازهای شعلهور میسوزد و برای بلندیهای بادگیر مدام مرثیه میخواند. چه صحنههای اشک آلودی!اینجا نمایشگاه کتاب است لابد. کاموی روانپریش دارد اعتراف میکند که این روزهای طاعونزده در مخیلهاش هم نگنجیده بوده است. آلیس حوصله گشتن در سرزمین عجایب را ندارد و لوییس کارول از گرانی کاغذ تحریر به تنگ آمده و به تازیانهها بر شانههای نشر عادت کرده است. برادران کارامازوف پدرِ فاسدالاخلاق خود را شماتت میکنند و صدای خنده جماعتی که پاپ کورن میخورند و از کنار داستایوفسکی رد میشوند را به خوبی میشنوند. خرت به چند آقای نویسنده؟اینجا قلب نمایشگاه است لابد. دکتر جکیل و آقایهاید سرانگشتان ماه را میچینند و برای غربت کتاب مویه میکنند و کسی نیست چشمهای نرگسیشان را با دستمالی، چیزی پاک کند. آوای وحشِ جک لندن جای عطر کاغذ کاهی را گرفته و کتابهای نویسنده سوسیالیست، طاقباز رو به مردن دراز کشیدهاند. مارسل پروست کجاست تا در جستجوی زمان از دست رفته سُرمه بر چشمان ورقها بکشد و کاری کند که به قول آقای وزیر خواندن توانستن باشد. دل خوش سیری چند است راستی؟اینجا همچنان نمایشگاه است. هوا پس است. کمیدورتر پیاز لوندی میکند. مردم در صف گوشت یخزده جیمز جویس و اولیس معروفش را هزاربار لعنت میکنند و دندان خشم به دهان میبندند. تراژدی گرانی اهالی واژهها را مسخ کرده و هیچ کس نیست به خاطر فرانتس کافکا محاکمه را با صدای بلند بخواند تا شاید بعضیها شرمنده شوند و دیگر نگویند در این مملکت فرهنگ اولویت اول نیست. این است سیمای نمایشگاهی که رئیس دولت به دیدارش نمیرود و در اتمسفری آکنده از سکوت به تنفس مشکوک ادامه میدهد. در چنین شرایط عذابآوری که کاغد حکم کیمیا را پیدا کرده و گرانی کمرشکن از صنعت نحیف نشر شُره میکند یک نفر باید توضیح دهد چرا اصلا اینگونه شد تا حروف پریشان را به خاطر بسپاریم و برای شادی روح کتاب فاتحهای بخوانیم. کتابی که در اوج استیصال گور به گور شده و لابد کاری هم از دست ویلیام فاکنر برنمیآید. کتابی که بر طبل حلبیِ نابسامانی میکوبد و شوربختانهرد پایی از گونترگراس یافت نمیشود و پیرمرد زیر خروارها خاک خفته است و حوصله روشن کردن سیگار برگش را ندارد. کجا میجهد این اسب رام نشده؟ کاش دامنت از کتابهای جورواجور پر بود لولیتا!کاش!
سایر اخبار این روزنامه
برخورد ابزاری با نقد
حیوانات باغوحشهای ایران افسردگی گرفتهاند؟
رئیسجمهور: با چاقوکش مذاکره نمیکنیم
دشمنی و توطئه آمریکا در قضیه نفت بیپاسخ نخواهد ماند
اتفاق بزرگی که بیخ گوش میدان فردوسی خواهد افتاد!
اقتدار خود را باید از منطقه به جهان گسترش دهیم
چراغ سبز مصریها به السیسی به دلیل اقتصادی
صدا و سیما منتقد کارشناس «دو گیگ اینترنت» شد!
تیر احمدینژادیها در مورد موضوع تغییر برنامههای رئیسجمهور و عدم حضور وی در برخی مراسمها به سنگ خورد. احمدینژادیها مدعی بودند رئیس دولت قهر کرده اما حسن روحانی احمدینژاد نیست
قطار اسرارآمیز «اون»
گاو شیرده باش و منتقد گردن بزن!
تریبون داران کنار مردم باشند
سرگشتگی سازمانی و تغییرات بی ثمر
این اسب کجا میجهد لولیتا؟!