پاسداشت روز معلم یا توجه به جایگاه معلم

روزمعلم نزدیک است و ما طبق عادت سال‌های پیشین جملات آبدار فراوانی را آماده کرده‌ایم تا به تقدیر از معلمان پرداخته و آنان را با جملات زیبا، به خیال خود از فرش به عرش ببریم: معلمی شغل انبیاست، ظلم است معلم را به شمع تشبیه کنیم چون شمع را می‌سازند تا بسوزد و معلم می‌سوزد تا بسازد؛ و ده‌ها جمله‌ای که اشک را در چشم آورده و غلیان احساسات زود گذر آغاز می‌شود و به مدت یک هفته از معلم و کلاس و تخته سیاه و حیاط مدرسه و... داستان سرایی کنیم. یک هفته تمام شود و معلم را با کوله باری از مسایلی که آرامش روحی و روانی‌اش را تسخیر کرده و زندگی‌اش را به چالش کشیده تنها گذاشته و منتظر سالی دیگر می‌نشینیم تا بار دیگر روز معلم فرا رسد و باز تکرار همان جملات و شعارهای ناب و تقدیر و تمجید و تعریف و لبخند و تکرار این تسلسل بدون هیچ تغییری در وضع معشیتی و اقتصادی معلمان. غافل از اینکه مقام والا و بسیار مقدس معلمی را نمی‌توانیم با نوشتن چند جمله بر کاغذ نشان دهیم. این عادت ما شده که می‌خواهیم همه اجر و ارج خوبان را به ارزانی چند جمله ادبی تنزل دهیم و آنگاه وجدان خود را آسوده سازیم که از عهده سپاسگزاری بر آمده‌ایم و دیگر مسئولیتی برای ما باقی نمانده است، در صورتی که معلمان عزیز نیازی به این انشانویسی ندارند.
این سال‌ها، به قدری ذهن آموزگار غرق در تامین احتیاجات زندگیست که وظیفه خود که همانا مطالعه کتاب‌های پرمغزوناب و تحقیق درباره مسایل گوناگون  و رسیدن به پختگی و کمال و انتقال این کمال به دانش‌آموزان زیرلایه‌ای از غبار نیازهای مادی مدفون شده و تعهد تدریس و رسیدگی به دانش‌آموزان که باید اولویت کار معلم باشد در برابر احتیاجات مالی آموزگاران در حال رنگ باختن است. تورم گلوی تمامی اقشار را می‌فشارد و گلوی معلم را بیشتر. چون معلم متعهد برای جبران کمبودهای مالی خانواده به چند دلیل نمی‌تواند به سراغ شغل دیگری غیر از معلمی برود و برای حل مشکل و معضل اقتصادی خود چاره‌ای بیندیشد و مشغول شدن به شغل دیگر غیر از معلمی را (بجز تک شغل‌هایی که با پیشه  معلمی همخوانی دارد مثل کتاب فروشی و...) نه اینکه خدایی نکرده عار و ننگ بداند بلکه شایسته ‌شأن معلم نمی‌داند. معلم شایسته می‌داند در صورت مشغول شدن با کاردیگری غیر از معلمی چندین مسئله پیش می‌آید. اول اینکه با پرداختن به شغل دیگر بعد از ساعات تدریس فرصت استراحت را از خودسلب کرده و به جای آماده کردن خود برای روزی دیگر و مطالعه و تحقیق و حضور در کلاس با سرزندگی با حالتی خموده به کلاس می‌رود و حق دانش‌آموزان تضییع می‌شود و باید به خداوند بخاطر این کوتاهی پاسخگو باشد. چگونه معلمی می‌تواند بعد از پایان تدریس و با خستگی حضور در کلاس به شغل دیگری پرداخته و فردای آن روز نیز سر زنده و سرحال در کلاس حاضر شود؟  این میسر نمی‌شود مگر اینکه در وظیفه خطیر خود کوتاهی کند و در کلاس کمتر تلاش کند و خود را خسته نکند و بی پرده بگویم در کلاس بجای فعالیت و تربیت دانش‌آموزان و بیان مطالب و نکات اخلاقی در حال استراحت و ذخیره‌سازی انرژی خود برای شغل دومش در شیفت مخالف تدریس باشد که معلمی دارای شخصیتی و الا باشد هیچ‌گاه تن به این ناراستی نمی‌دهد و خود را مدیون دانش‌آموزان و اولیاء آنها در مرتبه بالاتر خداوند نمی‌کند و همواره در انجام کارها پروردگار را مد نظر داشته و از انجام وظایف خطیرش کوتاهی نمی‌کند.  دوم اینکه معلمی که با عملکرد پسندیده مقبول دانش‌آموزان و اولیا آنهاست و دانش‌آموزان او را دوست دارند، هر مطلب تربیتی و آموزه‌های انسانی که در کلاس بیان می‌کند را با جان و دل پذیرا می‌شوند و تا ابد فراموش نمی‌کنند. معلم وارسته‌ای که بخاطر عملکرد صحیح و سنجیده‌اش مورد توجه بچه‌ها واقع شده در نظر شاگردانش همپای پیامبران است و مشاهده این آموزگار در شغلی دیگر برای دانش‌آموزان اگر بگوییم فاجعه وحشتناکی است، سخنی بی‌ربط نگفته‌ام.  سومین مطلبی که معلم متعهد را به مشغول نشدن به شغلی دیگر غیر از معلمی وامیدارد این است که منزلتش در نزد اولیاء خدشه‌دار می‌شود. چگونه باید از ولی دانش‌آموزی که معلم را درحال فروش سبزی و کاهو و بادمجان و یا چیپس و پفک دیده  و یا راننده سرویس فرزندش می‌باشد انتظار داشت که رو در روی او بایستد و در زمینه مسائل تربیتی و آموزشی فرزندش با او مشاوره کند؟ آن معلم در دید ولی دانش‌آموز دیگر حرمتی نخواهد داشت و پدر و مادر روز شماری می‌کنند تا سال تحصیلی تمام شود و فرزندشان را در کلاس درس آن معلم نبینند و مدت‌ها از یادآوری دیدن آن صحنه ابراز تاسف کرده و اندوهگین می‌شوند.  معلمان بزرگ بر این باورند که نخستین نشانه یک معلم موفق برخورداری از سوز و گداز انسان‌سازی است و پرداختن به شغلی دیگر آنها را از داشتن این ویژگی و خصلت ارزشمند محروم کرده و باز می‌دارد. 
ادامه در صفحه 2