هم رویارویی و هم مذاکره معنا ندارد

 
 
از سال‌های دور جناح‌های حاضر در درون نظام در نوع مواجهه با مسائل خارجی خصوصا در برابر قدرت‌های بزرگ و مناسبات موجود جهانی اختلافات عمیقی داشتند و این اختلاف‌ها پس از اعمال فشارهای حداکثری آمریکا علیه ایران همچنان باقی است و هرکدام بسته به دیدگاهی که دارند روشی متفاوت در برخورد با موضوعات جدید ارائه می‌کنند. دیدگاه اول معتقد به تقابل با آمریکاست و اعتقاد دارد که جمهوری اسلامی توان رویارویی حداکثری با آمریکا در زمینه‌های مختلف را دارد و می‌تواند این کشور را به زانو درآورد و او را از منطقه اخراج کند. در مقابل دیدگاه دیگری هم هست که اعتقاد به تقابل خیر و شر دارد ولی از تعمیم آن به همه عرصه‌های زمانی و مکانی اجتناب می‌کند. در این دیدگاه که نسبی‌نگری محوریت دارد و خط‌کشی‌های قاطع و بدون انعطاف را واقع‌گرایانه نمی‌داند قائل به تقابل نرم وکم‌هزینه با قدرت‌های جهانی است. مدافعان این دیدگاه به خواست عمومی مردم برای داشتن یک زندگی عادی و امن احترام می‌گذارند و هزینه دادن کسانی که اهل مبارزه نیستند را جایز نمی‌شمرند. صاحبان این تفکر در صلح بیشتر از جنگ عدالت می‌بینند و آلام مردم را در مشی مسالمت‌جویانه حداقلی ارزیابی می‌کنند. فکر می‌کنند در جنگ آرمان‌گرایانه در مقابل حقی که ادا می‌شود حقوق بسیاری قربانی خواهد شد و مردم زجرهای بسیار می‌کشند. می‌شود از مناسبات موجود جهانی با همه نواقصشان سود جست و هزینه‌های اضافه نداد. می‌شود در کنار توجه به مردم خویش، به مظلومان جهان مدد رساند. می‌شود به واقعیت اشغالگری اسرائیل اذعان داشت و هرجا ممکن شد تضعیفش کرد. در این هنگامه سخت که کار و سرنوشت کشوربه مناسبات جهانی گره خورده است و اغیار ضدایرانی تشریک مساعی کرده‌اند تا فشارهای خود را به حداکثر برسانند اصطکاک دو دیدگاه فوق ظاهرتر و ملموس‌تر شده است. حالا دیگر مردم بهتر و بیشتر می‌توانند تفاوت دو برداشت را دریابند و نتایج اعمال هر یک ازآنها را درک کنند. گرچه تا کنون بیشتر دیدگاه اول مجال عمل یافته است و دیدگاه دوم چندان فرصت اجرایی پیدا نکرده است و مقدمات مفصلی طلب می‌کند تا فکر مسالمت‌جو جاری و ساری شود، برخی از فرصت‌ها از دست رفته‌اند و امکان ترک بازی هم فراهم نیست. به هر حال تشدید سطح تنش میان آمریکا و ایران می‌رود تا درستی و رجحان یکی بر دیگری را به اثبات برساند. طی ماه‌ها و سال‌های آینده هر اتفاقی بیفتد و هر رویداد مثبت یا منفی محقق شود نشان خواهد داد که کدام راه و برداشت در بردارنده منافع بلند مدت ملی است. پس از خروج ترامپ از برجام و عهدشکنی آشکار او حتی اصلاح‌طلبان هم راه مذاکره را منطقی ندانسته و نخواستند که در شرایطی نا برابر نمایندگان دو کشور پشت یک میز بنشینند و امکان حل عادلانه اختلافات مورد بررسی قرار گیرد. با این حال با تشدید فشارهای آمریکا به نظر می‌رسد گزینه‌های طرفین محدود‌تر می‌شود و شاید روزی فرا برسد که از یک انتخاب بزرگ اجتنابی نباشد. شاید پیش از این و خصوصا قبل از اقدامات تند کاخ سفید امکان باز شدن روزنه‌ای برای گفت‌وگو از موضع آبرومندانه و برابر وجود می‌داشت ولی در حال حاضر موضوع بشدت رو به حیثیتی شدن گذاشته است.
* روزنامه‌نگار