مواهب و مصائب یک نمایشگاه!

هر سال در اردیبهشت، رویداد مهمی پیش روی کتاب‌دوست‌های سراسر ایران است. رویدادی به نام «نمایشگاه کتاب تهران» که اغلب ناشران بزرگ کشور در حالی که تازه‌های نشرشان را با سرعت زیاد آماده کرده‌اند، با هزار امید به پیشواز این رویداد می‌روند. قرار است کتاب‌خوان‌ها و کتاب‌دوستان برای دیدار با تازه‌های نشر به آن جا بیایند. اما این نمایشگاه بزرگ و شوق‌انگیز هر ساله عده زیادی را با چالش‌های عمیقی درگیر می‌کند و اگر قرار است نمایشگاه کتاب یک رویداد فرهنگی اثرگذار باشد باید با نگاهی نقادانه به کاستی‌ها و چالش‌هایش نگاه کنیم تا از دل این نقادی‌ها یاد بگیریم چطور و با چه آداب و رسومی باید کتاب بخریم، چه در نمایشگاه کتاب و چه در فروشگاه‌های کتاب شهرمان.   کتاب با کیفیت یا کتاب ارزان؟! بیایید به ذهن یک کتاب‌خوان عادیِ عاشق کتاب برویم و با او سری بزنیم به نمایشگاه کتاب. طبیعتا او از شوق و انرژی لبریز است اما در لایه‌های عمیق‌تر مواجهه او چه می‌گذرد؟ او در بدو ورودش با محیطی آکنده از ناشران که به ترتیب الفبایی چیده شده‌اند مواجه است اما کار سخت‌تر از این حرف‌هاست. پس از نیم ساعت متوجه می‌شود پیدا کردن غرفه مد نظرش و ناشر محبوبش آن‌قدرها که باید آسان نیست. در مسیری که به دنبال ناشر می‌گردد متوجه صدها ناشر ضعیف می‌شود که کتاب‌های بی‌کیفیت خود را با تخفیف‌های بسیار زیاد ردیف کرده‌اند. کتاب‌خوان ما آدم‌هایی را می‌بیند که به محض دیدن اسم یک کتاب به سمت اش هجوم می‌برند و بدون توجه به اسم ناشر یا مترجم و شکل و طرح جلد آن کتاب را می‌خرند، صرفا به این سبب که ارزان است. کتاب‌خوان ما پی می‌برد که متاسفانه هیچ راه و روشی برای آگاهی بخشی در نمایشگاه وجود ندارد و آدم‌های زیادی کتاب‌های نامناسب ارزان می‌خرند. کتاب‌هایی که فروشگاه‌های حرفه‌ای شهر حاضر نیستند آن را در کتاب فروشی‌شان قرار دهند در نمایشگاه امکان حضور دارند و البته پر فروش!   فضای درهم ناشران خوب، بد و افتضاح کتاب‌خوان ما باز هم جلوتر می‌رود و سعی می‌کند از نگاه یک ناظر بی‌طرف نمایشگاه را ارزیابی کند. او بالاخره موفق شده یکی از ناشران خوب نمایشگاه را بعد از گشتن بسیار پیدا کند اما سوالاتی در ذهنش ایجاد می‌شود که مهم‌ترین شان این است: چرا ناشران خوب و بد کنار هم قرار می‌گیرند و چرا هیچ ترتیب و درجه‌بندی کیفی در نمایشگاه وجود ندارد که او و دیگران را زودتر به غرفه‌ ناشران برتر برساند؟ حالا او بالاخره توانسته یک غرفه خوب دیگر را هم پیدا کند، غرفه‌ای که بر اساس حروف الفبا به دنبالش بود و حالا بر خلاف آن چینش، از گوشه دیگر سالن سردرآورده است. این بی‌نظمی شگفت‌انگیز است.   وقتی کاغذ گران هم جلوی اسراف را نمی‌گیرد او در مسیر حرکتش ناشران بسیاری را دیده که با وجود گرانی کاغذ، فهرست تازه‌های نشرشان را در کتابچه‌هایی قطور چاپ کرده‌اند و متاسفانه عده بسیاری این کتابچه‌های رایگان را بی هیچ دلیلی برمی‌دارند و می‌گذارند در کیف‌شان که بعد برود در سطل بازیافت، البته اگر روانه سطل زباله نشود. تازه بگذریم از تبلیغات فراوان کاغذی... سوال بیننده ما این است که چرا در عصر پیشرفت تکنولوژی، این تازه‌ها از طریق فضای مجازی و صفحات ناشران یا سازوکاری غیر کاغذی در نمایشگاه به اشتراک گذاشته نمی‌شوند؟! هدر دادن این همه کاغذ آن‌هم در شرایط گرانی کاغذ و گرانی کتاب چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنارش گذشت.    من از فروشگاه شهرم کتاب می‎خرم بیننده ما یک صبح تا غروب را در نمایشگاه گشت زده و خسته و کلافه فقط چند بروشور برداشته و یکی از کتاب‌هایی را که مطمئن بوده برای او مناسب است خریده. در راه برگشت به این فکر می‌کند که مثل همیشه و طبق برنامه‌اش هرماه به کتاب فروشی شهر خودش سر بزند و از آقای کتاب فروشی که حالا سلیقه و ذائقه او را می‌شناسد کمک بگیرد. فرصت داشته باشد، بنشیند چند برگی بخواند و کتاب را تورق کند و بعد در کمال آرامش و آگاهی آن را انتخاب کند. ممکن است کتابش شامل تخفیف نشود اما او تقریبا مطمئن است که کتاب درستی خریده و پولش را هدر نداده است. از سویی کتاب فروشی شهرش را تقویت کرده و پولی را که قرار بوده یک جا در نمایشگاه خرج کند به تدریج از فروشگاه شهرش کتاب خریده و با این کار لذت خریدن را هم در ماه‌های سالش تقسیم کرده است. کتاب‌خوان ما نمایشگاه را دوست دارد اما حالا مطمئن است خرید از نمایشگاه باید با وسواس و حساسیت باشد. انگار نمایشگاه اقیانوس عظیمی از کتاب است که برای غرق نشدن در آن باید شنا بیاموزیم.