شکارچیان ذهن مجرمان!

اگر سریال شکارچی ذهن را دیده باشید، شما هم به این نتیجه رسیده اید که وقتی دانش روان‌شناسی در کنار دانش پلیس قرار می‌گیرد، چه نیروی خارق‌العاده‌ای خلق می‌شود. ارتباط بین این دو بخش البته قدمت چندانی نداشته و جدا شدن روان‌شناسی جنایی از عنوان کلی روان‌شناسی در دهه 60 میلادی انجام شده است. بعد از آن اما مطالعات روان‌شناسی جنایی آرام آرام باعث شد کاربردهای متنوع این رشته بهتر شناخته شود. یکی از شناخته شده‌ترین کاربردهای روان‌شناسی در کارهای پلیس، نیمرخ‌سازی است؛ منظور از نیمرخ سازی نیز توصیف دقیق دلایل و انگیزه‌های درگیر در انجام عمل مجرمانه است، به شکلی که بتوان بر مبنای آن، شخصیت فرد مجرم را توصیف کرد. این بخش از فعالیت‌های روان‌شناسان جنایی البته به دفعات در فیلم‌ها نمایش داده شده  اما جدای از این بخش، کاربرد روان‌شناسی در فعالیت‌های پلیس، در دنیای واقعی شامل چه موارد دیگری می‌شود؟ اصلاً در ایران علاقه مندان به این رشته، چطور می‌توانند در این زمینه آموزش ببینند و با توجه به پیشرفت در دنیای فناوری، این روزها چه ابزارهای جدیدی در این رشته برای جمع‌آوری اطلاعات کاربرد دارد؟ این سوالاتی است که  در این پرونده به آن‌ها می‌پردازیم.
 
مروری بر داستان چند سریال و فیلم  با محوریت روان‌شناسی جنایی شکارچیان ذهن و ذهن‌خوان! تا کنون کار روان‌شناسان جنایی، موضوع اصلی در چند فیلم و سریال پرطرفدار  بوده است. البته در غالب این برنامه‌ها، به وظیفه نیمرخ‌سازی این متخصصان توجه شده  و به دیگر وظایف آن‌ها چندان اشاره‌ای نشده است. در ادامه نگاهی کوتاه به چند مورد از آن‌ها می‌اندازیم.               سریال شکارچی ذهن (Mind hunter) سریال شکارچی ذهن (محصول نتفلیکس، 2017) داستان دو متخصص روان‌شناسی جنایی همکار با اف‌بی‌آی در 1979 در آمریکا را تعریف می‌کند که ابتدا به کار آموزش پلیس در این زمینه مشغول بودند اما به صورت اتفاقی علاقه مند به مصاحبه با یک قاتل سریالی می‌شوند. بعد از آغاز مصاحبه با این قاتل آن‌ها علاقه بیشتری به موضوع می یابند و تغییراتی در کار خود ایجاد می‌کنند تا بتوانند با قاتلان سریالی بیشتری مصاحبه و شناخت بهتری از این طبقه از مجرمان پیدا کنند. یکی از جذابیت‌های این سریال، معماهای جنایی است که در کنار داستان محوری به کمک این دو متخصص حل می‌شود.        فیلم شکارچیان ذهن (Mind hunters) این فیلم که محصول 2004 است داستان چند مامور پلیس را تعریف می‌کند که آموزش‌هایی برای تبدیل شدن به روان‌شناسان جنایی دریافت کرده‌اند و حالا برای اتمام دوره باید آزمونی را در جزیره‌ای تنها پشت سر بگذارند اما این آزمون عملی از همان ابتدای کار وارد مسیری بسیار دشوارتر می‌شود؛ چرا که یکی از پلیس‌های آموزش‌دیده به دلایلی خود تبدیل به قاتلی سریالی می‌شود.        سریال ذهن‌خوان (Mentalist) این سریال در هفت فصل و در حد فاصل سال های 2008 تا 2015 ساخته شده است. در این مجموعه ما با شخصیتی آشنا می‌شویم که پیش از این مدعی برقراری ارتباط با توانایی‌های فوق طبیعی بوده است اما حالا به عنوان یک مشاور مستقل با نیروی پلیس همکاری دارد. در طول سریال، دقت و جزئی‌نگری او کمک خوبی در حل بخشی از پرونده‌ها دارد اما آن چیزی که در واقعیت او را به سمت همکاری با پلیس سوق می دهد، نه توانمندی‌هایش بلکه قتل همسر و دخترش توسط قاتلی سریالی است. او می‌خواهد قاتل آن‌ها را پیدا کند؛ کاری که البته ساده نیست.   آن‌چه باید درباره روان‌شناسی جنایی و امکان تحصیل در این زمینه بدانید رشته‌ای رو به رشد! به صورت کلی گرایش روان‌شناسی جنایی جزو گرایش‌های اصلی روان‌شناسی شناخته نشده است و مراکز کمی در دنیا هستند که به آموزش تخصصی در این حوزه مبادرت می‌ورزند. در کشوری مانند آمریکا که شاید بتوان آن را یکی از کشورهای پیشرو در این رشته دانست، کمتر از 8 درصد روان‌شناسان شاغل در این حوزه مشغول به کارند. موقعیت‌های شغلی برای این افراد نیز جدای از بحث آموزش و پژوهش، همکاری با بخش‌های مختلف پلیس و البته کارآگاهان خصوصی است اما وضعیت این رشته در ایران چگونه است؟این رشته در فضای دانشگاهی ما جای خود را به خوبی باز نکرده است و این روزها علاقه مندان به این رشته به چند روش می‌توانند آگاهی‌هایی محدود در این زمینه کسب کنند. در دانشگاه‌های سراسری و در مقطع کارشناسی اگر شما دانشجوی روان‌شناسی باشید، می‌توانید درس روان‌شناسی جنایی را به عنوان واحد اختیاری انتخاب کنید و در یک ترم با کلیاتی در این باره آشنا شوید اما اگر علاقه شدیدتری به این گرایش دارید، شاید بهتر باشد ورود به دانشکده‌های نیروی انتظامی را برای این منظور در نظر بگیرید. در تمامی مقاطع تحصیلی رشته کشف علمی جرایم، واحد روان‌شناسی جنایی به دانشجویان به عنوان واحد اصلی ارائه می‌شود. البته رشته‌های دیگری هم در دانشگاه‌ها هستند که نگاهی به این حوزه می‌اندازند از جمله رشته حقوق جزا و جرم‌شناسی. موقعیت اصلی کار در این حوزه در ایران، همکاری با پلیس و نیروی انتظامی است و البته به واسطه همین موضوع نیز همان‌طور که در بالا اشاره شد، مسئول اصلی آموزش در این حوزه نیز هم اکنون دانشکده‌های وابسته به نیروی انتظامی هستند.   استفاده از فناوری‌های جدید مانند ثبت امواج مغزی، روان‌شناسی جنایی را وارد عرصه جدیدی کرد مغز دروغ نمی‌گوید! روان‌شناسان به طور کلی از ابزارهای متفاوتی برای ارزیابی و سنجش وضعیت روانی افراد استفاده می‌کنند. قدیمی‌ترین حوزه‌ای که از این فناوری‌ها در آن استفاده ‌شده، دروغ سنجی است. در گذشته با توجه به تغییرات در ضربان قلب، سرعت تنفس و تغییرات گالوانیکی پوست، به دنبال این بودند که مشخص کنند چه زمانی فرد دروغ می‌گوید. از آن جا که این شاخص‌ها می‌توانند تا حدی تحت اراده فرد کنترل شوند اما چندان دقیق نبوده اند و احتمال خطا در آن‌ها وجود داشت. حالا تصویربرداری‌های مغزی و به ویژه EEG این امکان را می‌دهد تا روش دقیق‌تر و درست‌تری برای سنجش دروغ‌گویی فرد داشته باشیم. یکی از معروف‌ترین تکنیک‌ها در این باره «انگشت‌نگاری مغز» (Brain fingerprint) است. در این روش، افراد در معرض یک سری محرک‌های تصویری قرار می گیرند و همزمان امواج مغزی آن‌ها ثبت می‌شود. این محرک‌های تصویری شامل تصاویری خنثی مانند تصاویری از طبیعت به همراه تصاویری از صحنه وقوع جرم، ادوات مورد استفاده یا نشانه‌های مرتبط با قربانی است که مجرم از آن اطلاع دارد. بررسی‌ها نشان داده است، واکنش مغز فردی بی‌گناه با مجرم در قبال این تصاویر متفاوت است و مجرم به رغم همه تلاش‌هایش برای بی‌تفاوت ماندن نمی‌تواند امواج مغزی خود را کنترل کند. بنابراین زمانی که تصاویر مرتبط با جرم در میان تصاویر خنثی برای او به نمایش گذاشته می‌شود، الگوی امواج مغزی او تغییراتی را نشان می‌دهد. افزون بر این روش، از یافته‌های علوم اعصاب شناختی برای شناخت بهتر مجرمان به اشکال دیگری نیز استفاده می‌شود و به عنوان مثال برخی بررسی‌ها نشان داده است افرادی که رفتارهای ضداجتماعی تکرارشونده دارند، ساختار بخش‌هایی از مغز آن‌ها و عملکرد مغزی‌شان با افراد سالم، تفاوت‌هایی را نشان می‌دهد. البته این که آیا این تفاوت‌ها دلیل رفتارهای ضداجتماعی است یا این که این رفتارها به تغییرات مغزی دامن زده است، سوالی است که پژوهشگران برای آن هنوز جواب مشخصی ندارند.  
سرهنگ دکتر «غلامحسین بیابانی» درباره نقش روان‌شناسی جنایی  در فعالیت‌های پلیس می‌گوید: یاری‌رسان و تسهیل‌کننده روان‌شناسی جنایی عنوان جذابی است که به دلیل نمایش بخشی از فعالیت‌های این گروه از روان‌شناسان، در فیلم‌ها و سریال‌ها برای بسیاری از افراد آشناست اما این که آیا در واقعیت روان‌شناسی می‌تواند کمک حال پلیس در کشف جرم و حتی پیشگیری از وقوع مجدد آن باشد، بحث دیگری است. برای آشنایی بیشتر با حوزه کاری روان‌شناسی جنایی با سرهنگ دکتر «غلامحسین بیابانی» رئیس مرکز تحقیقات کاربردی پلیس آگاهی ناجا  و  استادیار گروه کشف جرایم دانشگاه علوم انتظامی مصاحبه کوتاهی انجام دادیم.      روان شناسی و کارهای پلیسی، به نظر می‌رسد این دو حوزه بیش از پیش به هم نزدیک شده و یک حوزه جدیدی به نام روان‌شناسی جنایی را ایجاد کرده‌اند؛ این حوزه جدید چه کارایی دارد؟ به طور کلی روان‌شناسی نقش و تاثیر زیادی در ماموریت پلیس آگاهی دارد چراکه روان‌شناسی یک محور تسهیل کننده و به نوعی روغن چرخ دنده به شمار می رود و می‌تواند هزینه‌های مصاحبه و بازجویی را کاهش دهد (در این بین وقت صرفه جویی می‌شود و افسران جوان راحت‌تر با مظنون و متهم ارتباط برقرار می‌کنند). البته این تنها نقطه اتصال روان‌شناسی با فعالیت‌های پلیس آگاهی نیست چرا که روان‌شناسی از زمانی که جرمی به وقوع می‌پیوندد تا زمانی که فرد دستگیر و محاکمه می‌شود، نقش دارد. این که چرا یک فرد مجرم می‌شود؟ چرا تمایل به جرم دارد؟ چرا حاضر نیست ترک جرم کند؟ و سوالات دیگر، همه و همه ارتباط تنگاتنگی با روان‌شناسی دارد.      یکی از حوزه‌های حساس کاربرد روان‌شناسی در فعالیت‌های پلیسی، بازجویی‌هاست. در این مرحله از کار، پلیس به چه شکل از دانش روان‌شناسی استفاده می‌کند؟ افرادی که پلیس با آن‌ها مصاحبه می‌کند به چهار دسته تقسیم می‌شوند: 1- قربانیان؛ کسانی هستند که اتهام علیه آن‌ها انجام شده است. 2- شاهدان؛ کسانی هستند که در صحنه حضور داشتند و اطلاعاتی از وقوع جرم دارند. 3- شاکیان؛ کسانی هستند که جرم علیه آن‌ها انجام شده است یا جرم را به پلیس گزارش می‌دهند. 4- مظنونان؛ کسانی هستند که امکان دارد جرم توسط آن‌ها  انجام شده باشد. پلیس تلاش دارد از شاهدان اطلاعات کسب کند و در بازجویی بتواند از متهم اعتراف بگیرد. بر این مبنا استفاده مناسب از روان‌شناسی در اقدامات کارآگاهی، مراحل و فنون موجود در بازجویی را هم توسعه داده و هم در تحقیقات کارآگاهی مفید و موثر واقع شده است. همان‌طور که در بالا نیز اشاره شد کار روان‌شناسی می‌تواند باعث صرفه‌جویی در زمان مصاحبه‌ها شود و کار پلیس در بازجویی‌ها را راحت‌تر کند. از طرفی گاهی مواقع مصاحبه‌ها نیاز به تحلیل دارد و لازم است بررسی شود که شخص اعتراف دروغ داشته یا انجام جرم توسط وی متصور بوده است یا خیر؟      سوال آخر ما اما مربوط به نیمرخ‌سازی مجرمان و استفاده از این روش در دستگیری است. در برخی از سریال‌ها اهمیت این بخش بسیار زیاد است. آیا در واقعیت نیز روان‌شناسان در دستگیری مجرمان چنین نقش مهمی دارند؟ آشنایی با روش کار مجرمان بخشی از وظیفه یک کارآگاه است اما در هر صحنه علاوه بر مدارک فیزیکی، مدارک روانی هم وجود دارد که کارآگاه با مرتبط ساختن آن می‌تواند مجرم را شناسایی کند. گاهی ضرورت دارد صحنه را از زاویه‌ای دیگر به خصوص بر اساس آثار روان شناسانه مورد کنکاش قرار داد. براین اساس این امکان وجود دارد تا با بررسی دقیق‌تر و موشکافانه تر و با استفاده از ابزار و علوم دیگر به مجرم برسیم. زیرا انگیزه مجرمان قابل دیدن نیست و آن ها را نمی‌توان زیر دستگاه میکروسکوپ دید. یادمان باشد شخصیت یک مجرم (شامل زوایای پنهانی آن) در صحنه جرم تجلی می یابد. روان‌شناس در پی مدارکی است تا بتواند بین اتفاقی که در صحنه جرم افتاده و فردی که ممکن است مرتکب جرم شده باشد، رابطه‌ای برقرار کند. با مطالعه رفتار در محل وقوع جرم، کارآگاه می‌تواند شخصیت فرد و دلیل ارتکاب جرم و چگونگی انتخاب قربانیانش را درک کند. این دانش به عنوان راهنمایی برای درک چگونگی بررسی یک جرم و چگونگی مصاحبه و شرایط مصاحبه در مراحل بعد، عمل می‌کند.