وزارت نفت و مهاجمان بی‌رحم

محمد اشعری معاون سردبیر «بیژن نامدار زنگنه» از وقتی وزیر نفت شده، با وجود همه موفقیت‌هایش در نظام جهانی فروش نفت و بازگرداندن سهم ایران از سبد تولید نفت اوپک، همچنان در معرض تندترین انتقادات بوده است، اما این روزهایی که حلقه محاصره و تحریم اقتصادی تنگ‌تر می‌شود، بیایید با هم اتفاقات این چند وقت اخیر -حدود یک ماه- را مرور کنیم؛ اول شایعه‌هایی درباره وجود یک یا چند دستگاه پوز در دفتر خودِ وزیر نفت توسط یک نماینده مجلس به گوش رسید. خبری که این‌قدر اجزایش خنده‌دار بود که اول واکنش کسی را برنینگیخت، ولی آن‌قدر برخی رسانه‌ها ماجرا را آب‌وتاب دادند تا وزارت اطلاعات و نفت بیانیه دهند. بعد خبر رسید چند نماینده مجلس علیه زنگنه و به بهانه همین شایعه مضحک به رئیس جدید قوه قضائیه نامه نوشته و شکایت برده‌اند، بعد گفتند برخی نمایندگان پارلمان به همین هم اکتفا نکرده‌اند و ۱۰ نفرشان در نامه‌ای به هیأت‌رئیسه درخواست بررسی موضوع عدم انجام مسئولیت‌ها توسط وزیر نفت طبق ماده۲۳۲ آیین‌نامه داخلی مجلس را دارند. بعد زمزمه‌هایی پیچید که رئیس‌جمهوری از عملکرد ضعیف وزارت نفت ناراضی بوده و می‌خواهد به همین زودی‌ها او را عزل کند (و لابد بابک زنجانی را به جای او به مجلس معرفی کند!) روشی که به فرض صحت، در همه این سال‌ها کسی از روحانی به یاد ندارد. هنوز خبر تکذیب شدید این ماجرا توسط خود زنگنه تیتر نشده بود که سعید جلیلی درباره فروش نفت ایران در دوران تحریم قبل برجام سخن راند و عملکرد کنونی وزارت نفت را زیر سوال برد. کار به جایی رسید که زنگنه خواستار مناظره با جلیلی در حضور سران قوا و مسئولان شد. باز کسی درباره این خبر اظهارنظر نکرده بود که شایعه شد مدیر مالی وزارت نفت با رقم بزرگی دلار درحال خروج از کشور دستگیر شده است. سمتی که در وزارتخانه عظیم نفت وجود خارجی ندارد و بعد از اعلام قوه قضائیه معلوم شد مدیری در یکی از شرکت‌های زیرمجموعه وزارت بوده و نه زیر نظر مستقیم زنگنه. در همه این قضایا حضور و نقش پررنگ بخشی از صداوسیما را هم نباید فراموش کرد که بر طبل خبرهای تایید نشده کوفتند و تکذیب‌ها را آنچنان جدی نگرفتند. آخرین نمونه‌اش حضور علیرضا زاکانی در تلویزیون و تکرار همه حرف‌هایی بود که او سال‌ها علیه زنگنه می‌گوید و هنوز در هیچ دادگاهی مورد رسیدگی قرار نگرفته. گویی اینها همه، سناریویی طراحی شده است که فقط در همین یک ماه اخیر (دقیقا از ابتدای خرداد تا انتهای آن به گواه گوگل) درباره وزارت نفت روی پرده رفته!
می‌بینید؛ درک چیدمان این حملات مداوم، شایعه‌سازی‌ها و فشارهای پی‌درپی نیاز به ذهن پیچیده سیاسی ندارد.  همه این نقشه، فراتر از بگومگوهای جناحی و سیاست‌زده است و باید این سوال بزرگ مطرح شود که انتهای آن قرار است به کجا ختم شود؟ هدف نهایی طراحان آن چیست؟ در دوره تحریم‌ها و فشارهای آمریکا برای کاهش درآمد نفتی ایران، حمله به زنگنه به‌عنوان پرچمدار شناخته‌شده صنعت نفت ایران چه توجیهی دارد؟
آیا مفهوم منافع ملی بالاتر از تسویه‌حساب‌های شخصی و سیاسی نیست یا پای مسأله بزرگتری در میان است؟ آنها که حافظه خوبی دارند، ‌مشابه این حمله‌ها را دقیقا در زمان مذاکرات برجام به یاد دارند که در بیلبوردهای شهری به اجرا درآمد و سرداران خودی را هدف قرار داد، آیا حالا هم همین سناریو با حجمی بیشتر و همه‌جانبه‌تر در جریان است؟ سوال مهمتر این‌که؛ بیایید فکر کنیم شایعه‌سازها و سناریونویسان با هر حیله و ترفندی و با هر هدفی، بالاخره موفق شدند زنگنه را خسته کنند و او را از ساختمان وزارت نفت بیرون برانند.
بعد از شادی و خوشحالی پنهان‌شان، در این شرایط حساس چه کسی قرار است این مسئولیت بزرگ را به عهده بگیرد؟ سابقه کسانی که این روزها زنگنه را به هر شیوه ناجوانمردانه‌ای می‌نوازند، مشخص است. راستی اگر دکل‌های گمشده در زمان زنگنه رخ می‌داد، چه اتفاقی می‌افتاد؟
این روزها، زنگنه سکوت را شکسته و یکی در میان پاسخ شایعه‌ها و تخریب‌ها را می‌دهد، ولی نه این همه پاسخ برای افکار عمومی کفایت می‌کند و نه این بحران‌ها را پایانی است. آیا روزی می‌فهمیم منافع ملی یعنی چه؟!