روزنامه ایران
1398/04/11
سامان دادن به سیاست داخلی راه مقابله با امریکا
مریم سالاریخبرنگار دیپلماسی
تنها چند روز دیگر به تصمیمگیری تهران درباره اقدام احتمالیاش پیرامون توافق هستهای باقی مانده است، تصمیماتی که ممکن است عرصه تحولات پیرامون اجرای این توافق را دستخوش تغییرات جدی کند. اروپاییها این روزها شتابزده میکوشند سامانه مالی تجارت با تهران را سروسامان دهند تا مانع فروپاشی دستاوردی شوند که به نوعی به اعتبار و حیثیت اتحادیه اروپایی گره خورده است. حسین واله، استاد دانشگاه و دیپلمات پیشین کشورمان در گفتوگو با «ایران» از چشمانداز و پیامدهای تحولات قریبالوقوع برجام سخن گفته است...
به نظرنمیرسد سازوکار مالی موسوم به «اینستکس» که اصلیترین راهکار اروپاییها برای حفظ برجام به شمار میآید ابزار چندان مؤثری برای جلوگیری از برداشتن گام بعدی ایران مبنی بر کاهش تعهدات برجامیاش باشد. چه مقامهای ایرانی همچنان اقدامات اروپاییها را ناکافی میدانند و آن را اهرم مؤثری برای حیات بخشیدن به برجام به شمار نمیآورند. این ارزیابی نهایتاً ممکن است تا 16 تیرماه به متوقف شدن بخش مهمی از تعهدات هستهای ایران منجر شود. ارزیابی شما از اقدام احتمالی جمهوری اسلامی چیست؟ آیا متوقف کردن بخشی از تعهدات برجامیاش که از اردیبهشت ماه سالجاری آغاز شده است، واکنش بموقع و مؤثری در برابر کم کاری طرف اروپایی به شمار میآید؟
ابتدا باید عرض کنم که اولاً کل بحران جاری را باید یکپارچه دید و کانون اصلی و شاخ وبرگهایش را باید درست تشخیص داد، ثانیاً باید منطقهای موجود در کشور در مواجهه با این پدیده را درست تشخیص داد. در بخش اول معتقدم جوهر بحران فعلی کوشش بازهای غرب برای سوارشدن روی شکافهای داخل ایران و مجبور کردن حکومت ایران به تسلیم در برابر خواستههای آنان است. خطر اصلی برای ایران هم این است که نیروهایی درهر طرف از اطراف منازعه سیاست در ایران، ممکن است فریب این بازی را بخورند و به سرباز ارتش بازها مبدل شوند. در بخش دوم، معتقدم که در ایران دو دیدگاه راجع به برخورد غرب با برنامه ایران و بخصوص با برنامه هستهای صلحآمیر ایران وجود دارد. یک دیدگاه میگوید غرب بهطور یکپارچه علیه اقتدار ایران متحد است و تفاوت مواضع رهبران غربی بازی پلیس بد و پلیس خوب است. دیدگاه دوم میگوید غرب واقعاً متکثر است؛ باز و کبوتر دارد و هر کدام از آنها اهداف و روشهای خاص خود را پی میگیرد. لذا تفاوت برخورد آنها با ایران تا حد زیادی از تفاوت نگرشها و منافع آنها ریشه میگیرد.
دیدگاه نخست، از اول با برجام مخالف بود؛ با هرگونه مذاکره با غرب مخالف است و آن را تسلیم و شکست بینبرد میداند. این دیدگاه تا توانست مانع برجام شد و بعد مترصد فرصتی بود برای برهم زدن برجام. با خروج ترامپ از برجام، فرصت را بهدست آورد. اکنون فشار میآورد که باید ایران هم برجام را ترک کند. این فرصت را تصادفاً فرصتی برای دست بالایافتن در سیاست داخلی هم میشمارد. به نظر من همین جا خطر مهیبی در کمین است.
دیدگاه دوم بهدنبال فرمولی بود و هست که بهطور کلی در منازعه با غرب و مشخصاً در بحران اتمی همه طرفهای مناقشه خارجی را به نوعی برد – برد برساند. روحانی که نماد این دیدگاه است از اول به تفوق نسبی موقعیت امریکا در باشگاه غرب واقف بود. لذا خنثی کردن خصومت امریکا بخشی از برنامه او بود. آرایش قوا در داخل جمهوری اسلامی ایران در مجموع اجازه نداد که روحانی خنثیسازی خصومت امریکا را به سرانجام برساند. لذا با خروج ترامپ، روحانی گرفتار سختترین چالش دوره خود شد. سختی این چالش از این جهت است که روحانی باید در چارچوب راهبردی متمایز با راهبرد خودش برای تنگناهای حاصل از حرکت ترامپ چارهجویی کند. منافع ملی حیاتی ایران، روحانی را ناگزیر به ادامه این مسیر ساخته است.
این راه ناگزیر در عقبنشینی از اجرای تعهدات برجامی ایران و با هدف تحت فشار قرار دادن اروپا بروز یافته است؟
فشارهای امریکا روی شرکای ایران در برجام مؤثرتر از آن بود که دیدگاه اول میپنداشت. طرفداران جنگ تمامعیار با امریکا باور داشتند و دارند و علناً میگویند که امریکا رو به زوال میرود و چیزی بیش از اشتلم و تظاهر به اقتدار در چنته ندارد. لذا در تمسخر روحانی میگفتند لازم نیست کسی دم کدخدا را ببیند. به دلایل بسیار زیاد و متنوع، بالاخره بقیه طرفهای برجام عملاً از انجام تعهدات خود بازماندند. روحانی ناچار شد برای علاج این مسأله در چارچوب راهبردی متفاوت چارهاندیشی کند. کاهش متقابل تعهدات ایران در این پیشزمینه قابل فهم است.
چون من با دیدگاه اول مخالفم و معتقدم طرفهای اروپایی برجام ظرفیتها و انگیزهها و اهداف و روشهای متفاوت با امریکا دارند، در حد امکانات عینی که دارند، میتوانند به برجام کمک کنند. منتها باید تحت فشاری معادل یا بیشتر از فشار امریکا قرار گیرند تا تمام ظرفیتهای خود را بهکار گیرند. لذا کاهش تعهدات ایران تا مرزی خاص میتواند محرک آنها باشد.
با وجودی که منافع اقتصادی ایران در چارچوب برجام همچنان تحقق نیافته است اما به نظر میرسد که در عرصه سیاسی فضای بینالمللی در مواجهه با سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران قرار گرفته است تا جایی که فرانسه اعلام کرده حتی در صورت بازگشت بخش دیگری از فعالیتهای هستهای ایران، کشورهای اروپایی فعلاً به تحریم جمهوری اسلامی فکر نمیکنند، این رویکرد حمایتآمیز از ایران دستکم در عرصه سیاسی چه تأثیری بر تنشهای منطقهای میان نیروهای ایرانی و امریکایی بویژه در آبهای خلیج فارس دارد؟ اهمیت حمایت سیاسی اروپا از ایران در عرصه مبادلات بینالملل چه اندازه بوده است؟
حمایت سیاسی اروپا مفید است اما کافی نیست. اروپا برای منافع حیاتی خودش از برجام حمایت میکند نه برای کمک به ایران. البته که امنیت اروپا امنیت ایران هم هست و بالعکس. در برابر فشار امریکا و اسرائیل بر متحدان خود در منطقه برای درگیر شدن با ایران و حداقل خودداری از نزدیک شدن و همکاری با ایران، حمایت اروپاییها از برجام به این کشورها پیام میدهد که بخش مهمی از جامعه جهانی درگیری با ایران را برنمیتابد. اینها درست است اما همه موضوع را نباید از این منظر دید. الحاق ایران به اقتصاد جهانی شرط ضروری پیشرفت اقتصادی ایران است و این به بیش از امنیت نیاز دارد. باید موانع سیاسی آن برطرف شود. خصومت امریکا از موانع اصلی این مسیر بوده است. در چهل ساله اخیر هرجا که ایران توافقی قراردادی یا گفتوگویی برای مشارکت و همکاری داشته، امریکا راه افتاده و آن را برهم زده است. تحریمهای اخیر ترامپ هم در همین راستاست. اگر اروپاییها نمیتوانند مانع تصمیمهای کاخ سفید بشوند - که نمیتوانند- دستکم باید بکوشند مانع پیروی مؤسسات خودشان از آن تصمیمها بشوند.
در صورتی که ایران بخش دیگری از تعهدات هستهایاش را که به نظر میرسد جزو مهمترین تعهداتش بهشمار میآید متوقف کند، باعث میشود این ارزیابی را داشته باشیم که از حالا میتوان برجام را از دست رفته دانست؟
هدف اصلی ترامپ از حداکثر فشار روی ایران وادار کردن ایران به خروج از برجام است. اگر ایرانیها این بازی را بخورند، نشان خواهند داد که از ترامپ کمهوشتراند. همه ذکاوت و توانایی ملی را باید بهکار بست تا از این عقبه با هزینه کمتر عبور کرد.
توضیحش این است: اصل معرکه را اسرائیل و لابی آن در امریکا راه انداخت تا به دست قویترین قدرت نظامی جهان، بزرگترین مانع توسعه طلبیاش در منطقه را نابود کند. به گزارش اسکات ریتر، اطلاعات مربوط به فعالیت سری اتمی ایران را اسرائیلیها پخت و پز کردند و به امریکاییها و افکار عمومی فروختند. شک و تردیدهای اروپاییها از این بابت طی مذاکرات سه بهعلاوه یک حل وفصل شد اما مخالفت بوش پسر مانع از پایان یافتن پرونده شد. تنها در برجام بود که طلسم این مکر اسرائیلی گشوده شد. ترامپ فرصتی برای اسرائیل بهشمار میرفت تا ورق را برگرداند. فعلاً موفق شده است کاخ سفید را از برجام خارج کند. اگر موفق شود ایران را هم بیرون کند، آنگاه به هدف نهایی بسیار نزدیک خواهد شد. مکانیزم ماشه عمل خواهد کرد و تحریمهای بینالمللی قانونی بازخواهد گشت.
در صورت فروپاشی برجام عرصه مناسبات سیاسی ایران و کشورهای منظومه غرب تا چه اندازه متحول میشود و رو به عقب میرود؟ تندتر میشود؟
خروج ایران از برجام به قصد تولید سلاح اتمی معنا خواهد شد. ادعاهای اسرائیل را به کرسی خواهد نشاند. آرایش قوا در جامعه بینالملل را تغییر خواهد داد، اما بهطور قطع نمیتوان پیشبینی کرد که تکتک اعضای جامعه بینالمللی چه تصمیمی خواهند گرفت. در همان آغاز مناقشه اتمی نیز شیراک با لولوسازی از ایران موافق نبود و میگفت گیریم ایران سلاح اتمی بسازد، خب چه میشود؟ هیچ تهدیدی متوجه غرب نخواهد بود چون ایران میداند که نمیتواند علیه غرب از آن استفاده کند. همه رهبران جهان میدانند که اسرائیل علم اتمی شدن ایران را برداشته تا جنایات خود را توجیه و ملحق نشدن به انپیتی را پنهان کند. اینها درست، اما ارسال این پیام به جهان فی حد ذاته غلط است. چنانکه رفتار و مواضع ترامپ نقض فاحش و وقیحانه ارزشهای انسانی و بازگشت از ارزشهای روشنگری به امپراطوریگرایی خشونتبار و نژادپرستانه است. ما نباید جهان را از یک بحران امنیتی فراگیر دیگر بترسانیم. آب به آسیاب اسرائیل و صادرکنندگان تسلیحات نباید بریزیم. در پروژه غارت دارایی عربهای خلیجفارس نباید مشارکت غیرمستقیم بکنیم. اروپاییها خود را فدای ما و منافع ما نمیکنند. این درست. از سر اخلاق هم به تعهدات خود وفادار نمیمانند. این هم درست. اما نباید به این سبب اجماعی جهانی علیه خودمان ایجاد کنیم.
بالاخره امریکا از برجام خارج شده و اروپا هم تعهداتش را به طور کامل اجرا نمیکند لذا ایران به منافع برجام دست نیافته است. چکار باید کرد؟ همین جور بنشینیم و شاهد تضییع حقوق مردم ایران باشیم؟
همه ظرافت دیپلماسی و حساسیت سیاست همین جا ست. اگر کوچههای سیاست سر راست بود که هزاران چرچیل میداشتیم. هنر این است که از نقطه ضعفات استفاده کنی و آن را به نقطه قوت تبدیل کنی. در سیاست و شطرنج باید حدس بزنی حریف کدام بازی را خواهد کرد. باید مانع از مات شدن در آن بازی بشوی. نباید نگران از دست رفتن فیل و اسب و حتی وزیرت باشی. اگر همه نیروهایت را نگه داشتی اما مات شدی، باختهای. اگر با یک تک پیاده حریف را مات کنی، بردهای. در سیاست هم همین طور است.
بازیهای ممکن حریف را باید پیشبینی کرد و مطابق آن بازی کرد. به نظر من، بازی ترامپ وجوه مختلف دارد: جنگ تبلیغاتی- روانی، جنگ اقتصادی، جنگ دیپلماتیک و جنگ نظامی. کانون اصلی بازی تعمیق شکاف ملت –دولت در ایران است. در همه این جبههها امریکا محدودیتهایی دارد. درست است که قوت امریکا در جبهه دیپلماتیک و نظامی از قضا نقطه ضعف آن است. اما باید نقطههای قوت آن را تضعیف و نقطههای ضعفش را تقویت کرد و بالعکس، باید نقطه قوت خودمان را تقویت کنیم. از این منظر، جبهه تبلیغاتی – روانی و جبهه اقتصادی را باید دریابیم. چون در این جبهه، ما ضعف داریم. راه اصولی مبارزه با امریکا از سامان دادن سیاست داخلیمان میگذرد. باید خانه را دوباره مرتب کنیم. برای بی اثر کردن فشارهای اقتصادی، بازسازی روانی و سیاسی جامعه لازم است. برای بی اثر کردن جنگ روانی، به میدان آوردن همگان در سپهر سیاست لازم است. چون بازی حریف واداشتن ایران به تن دادن به خواستهای او از طریق جداکردن حکومت از مردم و شوراندن مردم علیه حکومت و مجبور کردن حکومت به تسلیم برای پیشگیری یا پایان شورش است، دقیقاً باید پادزهر این بازی را به کار گرفت. باید داخل را بازآرایی کرد. نباید در زمینی که ترامپ تعیین کرده، بازی کرد. معلوم نیست ترامپ دور دومی داشته باشد یا نه. اگر داشته باشد وحشیتر شود یا نه. جانشین او به برجام برگردد یا نه. لذا اصلاً نباید کانون اصلی دفاع ایران روی این عوامل بنا شود. اینها خارج از قلمرو توان ماست. ما باید دفاع را براساس توان خودمان آرایش دهیم. باید همه ایران را سنگر کرد. در این صورت، آن طرف هر اتفاقی بیفتد، هر حکومتی سرکار بیاید، با ایران یکپارچه طرف خواهد بود، نه با یک طیف خاص در ایران. خواب شوراندن طیفهای دیگر علیه حکومت و مجبور کردن آن به تسلیم پریشان خواهد شد.
برش
ایران بعد از متوقف کردن بخش دیگری از تعهدات برجامیاش چه سیاستی را باید در مواجهه با واکنشهای احتمالی تند اروپاییها در پیش بگیرد؟ اساساً برگ بازی ایران در عرصه بینالملل در دورهای که اگر برجام دچار فروپاشی شود، چیست؟
به نظرم راه اصولی ایران از سیاست داخلی میگذرد. اروپا و امریکا و همسایگان ما همه به سامان داخلی ما مینگرند و بر اساس قضاوتی که راجع به آن دارند، آرایش خود را تعریف میکنند. فراموش نکنیم که بخشی از وضعیت فعلی نتیجه طبیعی بازی سیاست در دهههای اخیر ایران است. ترامپ پاتکی به راهبردی میزند که بر استفاده از شکافهای جامعه جهانی با تکیه بر شکافهای داخل ایران استوار بوده. حالا باید برای خنثی کردن این پاتک، جبهه داخلی را به طور واقعی یکپارچه کرد و حاکمیت ملی را ملموس ساخت. تواناییهای منطقهای ایران بازتاب توانایی ملی ایران است و اگر موفق شویم جبهه داخلی را تحکیم کنیم، میتواند نیروی مقابل را خنثی کند.
سایر اخبار این روزنامه
چهارمین قهرمانی با من
سامان دادن به سیاست داخلی راه مقابله با امریکا
جنگهایی که تمام نمیشوند
اورانیوم غنی شده از مرز 300 کیلوگرم گذشت
یکجانبهگرایی حیات اوپک را تهدید میکند
مشکل تولید با تدبیر حل میشود نه با قانون
عملیات شناسایی استخراج کنندگان ارز دیجیتالی
انفجار در مسیر شکننده دیپلماسی
سایه تحریمها بر خدمترسانی به اتباع خارجی
تعریف حریم خصوصی یکبار برای همیشه
مرز ظریف تفکیک قوا
مدل معنایی رفتار انتخاباتی در نظام مردمسالار دینی
سلام ایران