مدل معنایی رفتار انتخاباتی در نظام مردم‌سالار دینی



جمال عرف ٭
محمدرضا غلامی ٭


در مجموعه نوشتار حاضر، تلاش شد رأی دادن به مثابه یک «کنش سیاسی در بطن نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان امر گفتمانی» مشخص شده و میزان وابستگی این امر به نوعی «مفصل‌بندی گفتمانی» تبیین شود. در سه قسمت پیشین این مجموعه، علاوه بر تبیین برخی مقدمات و کلیات ورود به بحث و چارچوب نظری آن، به مقوله‌هایی چون: تکلیف شرعی و وظیفه عمومی به مثابه دال مرکزی، رأی به مثابه حق‌الناس و نیز حضور پرشور و حداکثری در انتخابات به مثابه دال شناور، پرداخته شد. اکنون در قسمت چهارم و پایانی، به مسأله «شناخت اصلح به مثابه دال شناور» پرداخته شده تا از رهگذر طرح این مباحث، «مدل معنایی رفتار انتخاباتی در نظام مردم‌سالار دینی» مورد بررسی قرار گیرد.
 شناخت اصلح به مثابه دال شناور
اصلح بودن به عنوان دال در گفتمان‌های مختلف، مدلول‌های بی‌شماری پیدا می‌کند. مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم در 28/2/1393 درباره اصلح بودن می‌فرمایند:
«اما اجمالاً معیار اصلی این است که کسانی سر کار بیایند که همت‌شان بر حفظ عزت و حرکت کشور در جهت هدف‌های انقلاب باشد. آنچه ما در این سال‌های طولانی از خیرات و برکات به دست آورده‌ایم، به برکت هدف‌های انقلاب بوده است؛ هر جایی که ما کم آوردیم، عقب ماندیم، شکست خوردیم، به خاطر غفلت از هدف‌های انقلاب اسلامی و هدف‌های اسلامی بوده است. کسانی سر کار بیایند که مصداق: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا» باشند؛ اهل استقامت، اهل ایستادگی باشند؛ زرهی پولادین از یاد خدا و از توکل به خدا بر تن خودشان بپوشند و وارد میدان شوند. شعارها را نگاه کنید، ببینید شعارهایی که تعیین می‌کنند، چه جور شعارهایی است؟ گاهی بعضی‌ها - البته اشتباه می‌کنند- برای جلب آرا، شعارهایی می‌دهند که این شعارها از حدود قدرت و اختیارات‌شان بیرون است؛ اینها را مردم هوشمند ما می‌توانند بشناسند، مراقبت کنند، دقت کنند. آنچه برای مردم لازم است، آنچه فوریت بیشتری دارد، آنچه با واقعیات و امکانات کشور سازگار است، آنچه به افزایش قدرت درونی ملت می‌انجامد، آنها را در شعارهایشان بگنجانند؛ این یکی از معیارهاست.»
مدلول‌هایی که مقام معظم رهبری برای اصلح بودن برمی‌شمارند، عبارتند از: حفظ عزت کشور، حرکت در مسیر اهداف انقلاب، اهل استقامت و ایستادگی بودن، توکل بر خدا داشتن و پرهیز از طرح شعارهایی که تحقق‌شان خارج از حد توان است. همین معیار آخر، بخوبی تفاوت الگوی رأی دهی در نظام دموکراسی غربی و نظام مردم‌سالاری دینی را مشخص می‌سازد. کالایی دیدن رأی و خریدن آن به هر قیمت با هر شعاری، موضوعی است که در قالب دیدگاه‌های نخبه‌گرایان در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی مورد انتقاد قرار گرفته است. نخبه حکومتی به زعم پارتو، با طرح شعار در پی سیراب کردن عطش قدرت خود است؛ از این رو، وی شعارهایی نظیر عدالت، برابری و برادری را تهی می‌داند. از نظر وی، این شعارها پوششی هستند برای اینکه نخبگان قدرت به هدف خود که همان سهم  از قدرت است، دست پیدا کنند. امروزه پیدایش احزاب فراگیر در دنیای غرب (نقیب زاده، 1388) گواه خوبی است برای عدول از شعارهای حزبی و کسب آرای زیاد. این در حالی است که فرد اصلح در گفتمان مردم‌سالاری دینی باید با عنایت به اهدافی نظیر حرکت در مسیر انقلاب و حفظ عزت کشور به طرح شعار بپردازد. (نمودار)
هر عملی که میان عناصر پراکنده، در درون یک گفتمان، رابطه برقرار کند به گونه‌ای که هویت و معنای عناصر یاد شده، اصلاح و تعدیل شود، مفصل‌بندی نامیده می‌شود (لاکلاو و موفه، 105:1993)
همان طور که در مفصل بندی فوق مشخص است، دال مرکزی یعنی دالی که کلیه دال‌های شناور آن به نحوی منطقی به نظم و انسجام می‌رسند، رأی دادن به مثابه وظیفه شرعی است، در کنار این دال مرکزی دال‌های دیگری قرار می‌گیرند، نظیر رأی به مثابه حق‌الناس، حضور چشمگیر و پرشور در انتخابات و نهایتاً اصلح بودن کاندیداها. هر کدام از این دال‌های شناور در عین حال که با دال مرکزی دارای انسجام منطقی‌اند، اما در عین حال از معانی متفاوتی در گفتمان‌های سیاسی دیگر برخوردار هستند.
رأی دادن در نظام جمهوری اسلامی ایران و در ذیل گفتمان مردم‌سالاری دینی، اولاً نازل ترین سطح توسعه سیاسی نیست، ثانیاً با معادلات مادی همخوانی ندارد، ثالثاً، هرکاندیدایی و با هر شعاری نمی‌تواند مردم را به پای صندوق‌های رأی بکشاند، رابعاً، هدف نخبگان سیاسی از کاندیدا شدن صرفاً کسب رأی نیست، که اگر این بود دیگر رأی به مثابه حق‌الناس محسوب نمی‌شد. اگر هدف صرفاً کسب رأی بود در آن صورت به هر شیوه‌ای می‌شد به این مهم نائل شد. کسب رأی از حدود و موازینی برخوردار است که به منزله مهار عمل کرده و مانع از بروز فساد و دستکاری در فرآیند برگزاری انتخابات و اعلام رأی خواهد شد.
 نتیجه‌گیری
گفتمان حاکم بر فضای رأی در نظام جمهوری اسلامی ایران، متأثر از گفتمان مردم‌سالاری دینی است.
بر پایه نظریه لاکلاو و موفه، هر گفتمانی در نقطه مقابل یک گفتمان مخالف شکل می‌گیرد. گفتمان مخالف نظام مردم‌سالاری دینی همان گفتمان دموکراسی غربی است. شارحان این دو گفتمان، گفتارهای رایج در این دو، عناصر گفتمانی، مبانی هستی شناختی و انسان شناختی و نیز الگوهای کنش سیاسی در این دو گفتمان، از اساس با یکدیگر متفاوت هستند.
در گفتمان مردم‌سالاری دینی، رأی دادن صرفاً کنش سیاسی نیست، بلکه امر شرعی و دینی است. از این رو، رأی دادن به مثابه دال مرکزی در گفتمان مردم‌سالاری دینی، تکلیف شرعی
در نظر گرفته می‌شود. این در حالی است که رأی دادن در گفتمان دموکراسی غربی یک امر و وظیفه شهروندی محسوب می‌شود.
همچنین، متأثر از نوع نگاهی که مسئولان سیاسی و متولیان امور در نظام اسلامی و در ذیل گفتمان مردم‌سالاری دینی نسبت به رأی مردم دارند، هرگونه دستکاری و تقلب و فریب در امر انتخابات به لحاظ ذهنی به صفر می‌رسد. دلیل این امر این است که رأی مردم به مثابه حق الناس در نظر گرفته می‌شود. هر مقام مسئول شیعی باور قلبی دارد که خداوند از حق الناس نمی‌گذرد. از این رو، در این گفتمان امکان تخطی از رأی و نظر مردم غیرممکن است. این در حالی است که از این نظر در گفتمان دموکراسی غربی هیچ بدیلی نمی‌توان یافت. شاید نظارت سیستمی در این حوزه بتواند امکان تخلف را کاهش دهد، اما در عین حال باز این عدم امکان تخلف به لحاظ نظری از توجیه مذهبی برخوردار نیست.
در نهایت، معیارهای کاندیداها هم در این دو گفتمان تفاوت پیدا می‌کند. در نظام دموکراسی غربی، تأمین منافع شهروندان و ارائه شعارها و برنامه‌های عملی‌تر برای محقق ساختن آن از اصلی‌ترین عوامل کسب رأی مردم است. این در حالی است که در نظام مردم‌سالاری دینی، صرفاً منافع مادی و بهبودی امور معیشتی مردم مد نظر نیست. کاندیدایی در نظام مردم‌سالاری دینی رأی کسب خواهد کرد که اصلح باشد؛ اما در اینجا اصلح بودن به عنوان دال شناور، از مدلول‌هایی متفاوت با دموکراسی غربی برخوردار می‌شود؛ مدلول‌هایی نظیر حرکت در مسیر اهداف انقلاب اسلامی، استقامت، پایداری، توکل بر خدا داشتن و پرهیز از طرح شعارهای غیرعملی.
* معاون سیاسی وزارت کشور و استادیار جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه امام باقر(ع)
**  استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان